فرض کنید که ایدهای در اختیار دارید و میخواهید بر اساس آن داستان کوتاهی بنویسید. در این مواقع غالباً به شخصیتها و اتفاقاتی که برای آنها رخ میدهد فکر میکنید؛ در دفترچهتان چند نکتهٔ مهم را ثبت میکنید، اشیا و شخصیتها و روابط میان آنها را در ذهن مرور میکنید و تا حد امکان وقایع داستان را مقابل خود مجسم میسازید. کمکم وارد جزئیات ماجرا میشوید و قدم به قدم داستان خود را تمام میکنید. ادامه…
نقاشیهای گرهارد ریشتر
من از چیزهای بسیاری الهام میگیرم. نقاشیهای گرهارد ریشتر یا ماری هیلمن، هنر کانسپتچوال، رمانها، یک دست بازی شطرنج خوب، یک دوچرخه سواری طولانی کوهستانی، صحبت کردن با همسرم، صحبت کردن با دیگر نویسندهها و نیز موسیقی. همه موسیقیها برای من الهام بخش نیست، ولی به آلبومهای مشخصی که مرا سرحال میآورند و حس خوبی به من میدهند، گوش میدهم. نظیر آنچه به بازیگران کمک میکند تا حس بگیرند. مثلاً زمانی که داشتم رمان جدیدم را مینوشتم بارها . بارها به آهنگ «برای اِما»ی «بون لور» را گوش دادهام. ادامه…
تحقیقکردن، آزمودن، کشفکردن، گزارشدادن
روی یک تابلوی اعلانات باریک و کشیده، میان بریدههای روزنامه و کارت پستالها، قطعه کاغذ مربع شکل و کوچکی از چرمِ رنگی هست که از چیزهایی از تام اشکرفتِ هنرمند روی آن نوشته شده است و سالهاست که به من الهام میبخشد. یک دایره سیاه رنگ است که به چهار بخش تقسیم شده و در هر قسمت این کلمات وجود دارند: تحقیق کردن، آزمودن،کشف کردن و گزارش دادن. نکتهٔ جذاب برای من دربارهٔ این دایره این است که درست مثل بازی «چرخهٔ شانس» میتوان از هر کدام از این چهار قسمت شروع کرد و به چرخهای پیوست که حاصلش رهایی ذهن و انظباط است. ادامه…
بذرهای یک الگوی داستانی یا فرار به جلو
در حاشیه ملک سلیمان و اظهارات شهریار بحرانی
نمیدانم فیلم «ملک سلیمان(ع)» را دیدهاید یا نه و یا تا چه اندازه در جریان حواشی پیرامون آن و حجم بالای حمایت رسانه ای از آن در سطح تلویزیون و مطبوعات و اینترنت هستید. بخش اعظم این حمایتها رنگ و بوی سیاسی دارند و با تأکید بر مفهوم «فتنه» که یکی از مضامین اثر و جریانات یک سال اخیر است، شکل گرفتهاند. برخی دیگر از این حمایتها که دیدگاهی فرهنگی ـ سیاسی را دنبال میکنند، این اثر را یکی از محصولات سینمای استراتژیک! جمهوری اسلامی میدانند که در پی مقابله با آثار مخرب محصولات فرهنگیـهنری غرب و همچنین مدعی ارائۀ محصولات دینی و بومی برای مخاطب وطنی و جهانی است. البته این افراد چنین محصولاتی را در تقابل با رویکردی منحرف و لیبرال در عرصۀ تولیدات داخلی نیز می دانند که اخیراً شاهد نمونه ای از تحلیل های نشانهشناسانۀ! ایشان بر فیلم «دربارۀ الی» به عنوان (به زعم ایشان) یکی از شاخصترین محصولات این رویکرد غربزده بودیم. ادامه…
این تهیه کنندههای لعنتی
نگاهی به فیلم «بد و زیبا» به کارگردانی «وینسنت مینه لی»
۱۹۵۳ / کارگردان: وینسنت مینه لی/ بازیگران: کرک داگلاس، لانا ترنر، بری سالووان، دیک پوگل، والتر پیجن و…
تهیه کنندهها. این تهیهکنندههای لعنتی سمج. فیلم را میشود در همین چند کلمه خلاصه کرد. میتوانیم خیلی راحت بگوییم این فیلم در مورد ظهور یک تهیه کنندهٔ هالیوودی است که برای به دست آوردن آنچه میخواهد هر کاری میکند. هر کسی را که بخواهد به زانو در میآورد تا برایش کار کند هر چیزی را که بخواهد میآورد تا در فیلمش استفاده شود و از هر جایی میرود تا به هدفش برسد. از جهتی دیگر میتوانیم بگوییم در واقع این به نوعی خاصیت صنعتی بودن سینماست سینما هر چه میخواهد میگیرد ولی خیلی چیزها هم هست که او به دیگران میدهد. به تماشاگران لذت میبخشد و آنها را سرگرم میکند و یا حتی چیزی به آنها میآموزد و به دستاندرکارانش پول و شهرت میبخشد. به هر حال این فیلم به هر دو طرف این مجادلهٔ فرضی ما نظر دارد و در واقع این نکته را به ما میگوید شما برای به دست آوردن امتیازات سینما باید از چیزهای زیادی بگذرید و کسانی که آن چیزها را از شما میگیرند و یا به شما عطا میکنند تهیهکنندهها هستند. ادامه…
باد پاییزی
چند شعر کوتاه
۱.
باد پاییزی میوزید
کاج
با سوزن برگهایش
پیراهن میدوخت
۲.
اگر تمام درختان را قلم نکردهام
پس چرا باد پاییزی
از هر پنجره
سرک میکشد
و برگهایم را
رنگ میزند؟ ادامه…
سرحال بودن
نوشتن را هیچگاه وقتی سر حال نیستید شروع نکنید. باعث میشود هنوز شروع نکرده رهایش کنید. یک استاد نویسندگی قدیمی به من میگفت: برای نویسنده که سرگرم کننده نباشد برای خواننده سرگرم کننده نیست. منظورش این بود اگر شما هنگام نوشتن از کارتان لذت نبرید، خواننده هم از کار لذت نخواهد برد. من اما میخواهم یک قدم جلو تر بروم: برای این که مطمئن شوید ذهنتان در بهترین موقعیت ممکن است، برای پنج دقیقه کاری را که سرحالتان میآورد انجام دهید. ممکن است این کار گوش دادن به یک آهنگ باشد یا دیدن یک کلیپ خندهدار یوتویوب، یا خواندن قسمتی از یک کتاب که لبخند تحسین بر لبانتان مینشاند (یا باعث می شود از حسادت لب بگزید، اگر آن کار از کارهای شما بهتر باشد) پنج دقیقه که تمام شد بنشینید و بنویسد. البته که خود نوشتن ممکن است شما را سر حال بیاورد ولی عموماً این احساس آخر نوشتن سراغ آدم میآید نه ابتدای کار. ادامه…
یک راه حل برای چند مسئله
دربارهٔ سینمای کیارستمی و «رونوشت برابر اصل»
کیارستمی اساساً فیلمسازی فرمگرا است و با استفاده از تمهیدهای فرمال به داستانهای سادهٔ خود سر و شکلی متفاوت و خاص میبخشد. این فرم گاهی اوقات مانند «طعم گیلاس» شکلی «روایی» دارد و گاهی اوقات هم مانند «خانهٔ دوست کجاست؟» شکلی «بیانی». پایانبندی نامتعارف «طعم گیلاس» که اتفاقاً مهمترین برگ برندهٔ این فیلم است و بر مفهوم پوچگرایانهٔ حاکم بر کلیت اثر مهر تأیید میزند از طریق یک گسست روایی، که از مصادیق اصلی شگردهای فرمال است، به تصویر کشیده میشود. در مقابل «خانهٔ دوست کجاست» گرچه فاقد یک تمهید غیرعادی روایی است اما از سوی دیگر به دلیل بیان خاص سینمایی خود و مواجههٔ کاملاً رئالیستی و صادقانه با سوژهاش شگرد فرمال را در شکلی دیگر بازنمایی میکند تا از این طریق مخاطب را هم به مواجههای مستقیم و بدون واسطه با پرسوناژها فرابخواند. طبق این تقسیمبندی فیلمهایی مثل «ده» و «شیرین» که هر دو جزء آثار متأخر کیارستمی محسوب میشوند در قسم اول جای میگیرند و فیلمهایی مثل «باد ما را خواهد برد» یا حتی «کلوزآپ» در قسم دوم. در بیشتر مواقع سینمای کیارستمی منهای شگردهای فرمال روایی و بیانی حاصلی جز فیلمهای «کانونی» وی و آثار آموزشیاش نخواهد داشت. «لباسی برای عروسی» و «تجربه» پیش از انقلاب و «مشق شب» در سالهای پس از انقلاب بهترین نمونه برای فیلمهای عاری از تکنیک کیارستمی هستند که معمولاً توجه کمتری به آنها میشود و در سایهٔ آثار شاخصتر وی قرار میگیرند. ادامه…
قوانین
اشاره: چگونه مینویسید؟ از چه چیزهایی الهام میگیرید؟ زمانی که از نوشتن بازمیمانید و جوهر قلمتان میخشکد چه میکنید؟ این ستون یادداشتهای کوتاه نویسندگان مختلف دنیاست دربارهٔ نوشتن. دربارهٔ اینکه در چه شرایطی مینویسند، چه چیزهایی انگیزهٔ نوشتن را در آنها ایجاد میکند، وقتی نمیتوانند بنویسند چه میکنند و… از این پس در روزهای زوج هفته میتوانید پیشنهادهای این نویسندگان را در این ستون بخوانید.
قوانین؛ من بسیار به نظم و چارچوب معتقدم. وقتی کمی اجبار در کار باشد ایدههای خلاقانه پیدایشان میشود. دوست دارم زمانی ثابت برای نوشتنم داشته باشم. شما میتوانید محدودیت واژگانی اعمال کنید (۲۵۰ کلمه برای امروز و تا وقتی انجام نشود اجازه ترک کامپیوترم را ندارم!) یا سی دقیقه زمان بگیرید و بنویسید. یا قانونی وضع کنید شما تنها مجازید از ۸ تا ۸:۳۰ دقیقه بنویسید و باید کار را در ۸:۳۰ دقیقه متوقف کنید. نه ایمیل، نه اینترنت نه تلفن، نه میان وعده، نه یوگا، نه کار کردن روی نوشتهٔ دیگری که به کار الان شما ربطی ندارد و نه هیچ چیز دیگری. یک ساعت را مشخص کنید و تنها بنویسید. احتمالاً در برابر آنچه قرار است در نهایت به وقوع بپیوندد، این کار ناراحت کنندهای است. من غالباً برای شروع کار مجبورم صبر کنم تا نگرانی و بیقراری فراوانم فروبنشیند. ولی به نظر من نگرانیها میتواند نشان از چیزهایی ناشناخته و جذاب باشد که در حال وقوع است. چیزهایی نامأنوس یا آنچنان که آدام فیلیپس، روانکاو انگلیسی، میگوید: بیقراری تنها راه نوشتن برای یک شخص است. قوانین مستبدانه هستند اما باید به آنها پایبند بود. این به نظر من بسیار مؤثر است. ادامه…
اشک ریختن راه نجات ماست
دربارهٔ کتاب «کوری» نوشتهٔ «ژوزه ساراماگو»
کوری روایتی است از اخلاق و سپهر اخلاقی انسان مدرن. در این کتاب با صورتی از انسان متمدن امروز رویاروییم. دراین داستان شخصیتها نامی ندارند و در بینامی بیرنگ خود بر همه کس و هیچکس منطبق میشوند. ساراماگو در اپیگراف کتاب جملهای از خود آورده، اما آن را به کتاب مواعظ نسبت داده است. با چنین ترفندی میخواهد بگوید قصهٔ انسان مدرن، داستان نیاز به موعظه است. در عین حال، داستان رنگی آپوکالیپتیک و آخرالزمانی دارد و روایت زمانی است که انسان و جهان به شکلی پایان میپذیرد.
گونهای رنگ سیال سفید تمام جهان را پر میکند و چشم آدمها از آن پر میشود. این است که دیگر هیچ چیز را نمیبینند. چشم دارند اما نمیبینند. کتاب به لحنی نو نوشته شده است و در آن تمهیداتی ویژه نیز به کار رفته است. نویسنده جز نقطه و ویرگول از نشانهٔ نگارشی دیگری استفاده نمیکند. همچنین کتاب سرشار از تلمیح و نماد، ضربالمثل و اشارات مذهبی و اساطیری است. گفتوگوهای کتاب هم به شکلی ویژه طراحی شدهاند و آدم بیدقت معمولاً گویندهٔ آنها را گم میکند. کتاب نیازمند دقتی ویژه است تا ساختار بر خواننده غلبه نکند و روح قصه را به دست دهد. با این حال، کتاب ساده است و خوشخوان. ادامه…