فیروزه

 
 

دود موتورِ سوزوکی

۱
«تو می‌دونی یه گردان بره خط گروهان برگرده یعنی چی؟ گروهان بره، نفر بگرده یعنی چی؟»
….

«چرا اینجا؟ چرا اینجا؟…من شاکی‌ام! من شکایت دارم..کو اون رحمانیتت؟…»
…..

«بندهٔ خدا!!! اینجا پنجاه متر هم جلوتر از خط مقدمه!!!!»
….

«منم مهدی نریمان! فرماندهٔ گردان کمیل! گردان کمیل هنوز زنده است» ادامه…


 

سینیور یوسا مبارک است

اسدالله امرایی

نام امریکای لاتین که می‌آید یاد چه چیزهایی که نمی‌افتیم. ماتادور، گیتار فلامنکو، صدسال تنهایی، سیگار برگ هاوانا و فیدل کاسترو و ارنستو چه‌گوارا. فوتبال نفس‌گیر برزیل که همین یکی دو روز پیش ضرب شست سه هیچ‌شان نصیب ما شد. تازه این‌ها تیم اصلی نبودند که در نود دقیقه نود گل بزنند. روز سن فرمین که گاوها را ول می‌کنند توی خیابان. وقتی ادبیات امریکای لاتین مطرح می‌شود خوسه و ژوزه را کمتر قاطی می‌کنیم، فوتبال که گزارش نمی‌کنیم. ادبیات امریکای لاتین ادامهٔ ادبیات اسپانیا و پرتغال است که سنت ادبی‌اش با دن کیخوته (دن کیشوت) پیوند دارد. اسپانیا همین یکی را هم که داشته باشد برای کل ادبیاتش کافی است. اما کم نیست. به مدد کشورگشایی و جهانگردی و باقی قضایا زبان اسپانیایی در محدودهٔ جغرافیایی خود نماند و گسترش یافت. رئالیسم جادویی هم یادآور زبان اسپانیایی است و هم جادوی الدورادو شهر طلا. هر چند عمده محور جغرافیایی آن از مکزیک در امریکای شمالی تا جنوبی‌ترین نقطه ربع مسکون کش آمده و به استثنای برزیل که زبانش پرتغالی است همه به آن زبان می‌نویسند. واقعیت این است که هرجا نشود به زبان صریح و سلیس سخن بگوییم پای طنز و هزل و هجو و مطایبه پیش می‌آید. اسپانیا و کشورهای هم‌زبان آن عمدتاً از دیکتاتوری در عذاب بوده‌اند، برای همین نویسندگانش به ادبیاتی روآورده‌اند که هم سخت و هم پیجیده است. طنزهای گزنده بورخس، کورتاسار، اینفانته و دیگران از این دست است. در همهٔ این آثار حاکم گردن کلفتی هست که همه چیز را برای خودش می‌خواهد و از همه نسق می‌گیرد. مطابق معمول همهٔ آن‌هایی که به زور بازو و برق لوله تپانچه و یمین و یسارشان می‌نازند در زبان‌آوری کم می‌آورند، همیشه مورد تمسخر قرار می‌گیرند. برای همین هم هست که ادبیات اسپانیایی زبان سیاسی‌ترین ادبیات جهان است. البته اگر بنا باشد بیانیه بدهد دیگر ادبیات نیست، شعار است. پس به طنز رو می‌آورد. داستان‌های سیاست‌زدهٔ خشن مارکز و یوسا، داستان نویسندگان و روزنامه‌نگاران درگیر در دنیای گرفتار. ترکیبی از رئالیسم و سوررئالیسم و طنز گزنده، داستان مقاومت سرخپوست‌ها، مقاومت کارگران، مقاومت پارتیزان‌ها و…مارکز و فوئنتس و یوسا هرکدام از منظری به زندگی پیرزنان در امریکای جنوبی و امریکای شمالی می‌پردازند. مارکز و فوئنتس چپ می‌زنند و یوسا راست. اما همهٔ آن‌ها در یک نکته مشترک‌اند با زور و گردن کلفتی و استبداد مخالف‌اند. همه‌شان مستبدان را دست می‌اندازند. یک بار در مصاحبه‌ای که از او ترجمه کردم گفته بود «در دورهٔ ما نمی‌شد نویسنده باشی و به چپ گرایش پیدا نکنی. چپگرایی راه عدالت و برابری و بهترین روش مبارزه با امپریالیسم و استعمار تلقی می‌شد. آن وقت خیلی چیزها اتفاق افتاد. در دهه ۶۰ بارها به کوبا رفتم و کم‌کم تردیدم آغاز شد و نگاهم به مسائل کمی انتقادآمیز شد.» ادامه…


 

جلوه‌های درخشان، درام کم‌جان

نگاهی به فیلم سینمایی «ملک سلیمان» ساختهٔ «شهریار بحرانی»

از ۱۱۰ دقیقه فیلم «ملک سلیمان» می‌توان تیزری به غایت جذاب و دیدنی ساخت که با پخش مکررش از رسانهٔ ملی، پای خیل عظیم تماشاگران را به سینماها بکشاند. فقط کافی است چندتا از آن هلی‌شات‌ها و کرین‌شات‌های بی‌شمار فیلم را یکی‌درمان وسط لانگ‌شات‌های سپاه اسب‌سوار سلیمان نبی و یارانش مونتاژ کرد تا نتیجهٔ کار کلیپ شکیلی از آب دربیاید که هر بیننده‌ای را یاد فیلم‌های روز جهان بیندازد. چنین تیزری ویژگی مهم دیگری نیز دارد و آن هم این‌‌که داستان فیلم را لو نخواهد داد، چرا که فیلم اصلاً داستان مشخص و قصه سرراستی ندارد. فیلم‌نامه‌نویس هیچ الزامی در پرداخت شخصیت‌ها و تبیین انگیزهٔ کنش‌هایشان یا جزئیات‌پردازی در ترسیم وضعیت‌ها و پیوند علّی معلولی بهانه‌های روایت یا هضم شدن مفاهیم ایدئولوژیک در خرده‌پیرنگ‌ها و دیالوگ‌نویسی آرکائیک ندیده است و چون با حفظ سمت، زحمت کارگردانی اثر هم متوجهش بوده بیشینهٔ توان خود را صرف زیباشناسی بصری اثر و به خصوص ـ‌شاید احتمال می‌داده چنین فرصتی دیگر نصیبش نشود‌ـ بهره‌گیری از تخصص چان کونگ وینگ و کینسون چانگ و لئو لو در مقام موزیسین و صداگذار و طراح افکت‌های رایانه‌ای (طراح جلوه‌های «ببر خیزان، اژدهای پنهان» و نامزد اسکار) کرده است و مانند کارگردان جوان فیلم‌اولی‌‌ای که از دیدن تصاویر شفاف جهان پیرامونش در ویزور یک HVR-Z1 ذوق زده شود، یادش رفته که استفاده از کرین پنج متری و بالن نور و دوربین‌های ثبت‌کننده ۱۰۰فریم در ثانیه و سیستم چند باندهٔ صدای DTS و ده‌ها سخت‌افزار دیگر وقتی منجر به شکل‌گیری اثر سینمایی ماندگاری می‌شود که فیلم‌نامه‌ای قوام‌یافته و منسجم پشت کار باشد. اینکه نام سازندهٔ آثاری همچون «مریم مقدس» و «حمله بهH3 » و «دنیای وارونه» و «گذرگاه» پای امضای «ملک سلیمان» باشد اگرچه باورنکردنی اما واقعی است. ادامه…


 

چند تغییر کوچک

مرتضی کاردر

در این چند ماهی که از انتشار دورهٔ تازهٔ فیروزه می‌گذرد بسیاری از خوانندگان در دیدارهای حضوری یا با فرستادن ایمیل و گذاشتن کامنت و.. یادآور می‌شد‌ند که نسخهٔ قبلی فیروزه را هم به لحاظ شکل ظاهری و هم به خاطر انتشار مطالب به صورت روزانه بیشتر می‌پسندیده‌اند. در جلسه‌ای که چندی پیش با حضور نویسندگان و تعدادی از مخاطبان فیروزه برگزار شد نیز قریب به اتقاق دوستان فیروزه‌ای دوباره بر همین نکات تأکید کردند و لذا قرار شد تغییراتی در سر و شکل سایت صورت گیرد. ادامه…


 

خداحافظ

اگر دختر موهایش بلند باشد و بلوند بیشتر توی چشم می‌آید. بلندی‌اش قدیمی‌ترها را سر کیف می‌آورد و رنگش امروزی ها را. پسرهای امروزی آن‌قدر مدل و مانکن‌های هالیوودی دیده‌اند که دیگر مشکیِ تیره دلشان را زده. باید فردا یک سَری بروم توی کافی‌نت کنار گل‌فروشی و مدل‌‌های جدید لباس را سرچ کنم.

فرزانه دقیقاً از یک ماه پیش تا حالا که خوابیده روی تخت بیمارستان فکر می‌کند من بی‌سلیقه‌ام. به خاطر اولین کادوی اولین سالگرد ازدواجمان که خریدم برایش. یک ژاکت دخترانه‌ٔ کرم که توی سوز زمستان تنش کند و با سرمایی که از سوراخ سنبه‌های واحد درب وداغانمان گُر می‌گیرد و خانه را فریزر می‌کند، کمتر آب دماغش آویزان شود. ادامه…