انسان دیندار، به معنای عام خود، یکی از مسائل مورد بررسی رمان «تن ها» نوشتهٔ مهدی شریفی است. این داستان بیانگر نوعی طبقهبندی ایمانی است که نه به شکل رایج و با نگاهی جامعهشناختی، بلکه بر اساس نوع ایمان ارائه شده است. این داستان بر خلاف جامعهشناسانی چون امیل دورکیم، مومن را از جهت متعلَق ایمانش مورد بررسی قرار میدهد نه از آن جهت که ایمان چه تأثیری در گونههای اجتماع دارد. (دورکیم، امیل، صور بنیانی حیات دینی، ترجمهٔ باقر پرهام ۱۳۸۳)
از منظر جهان این کتاب، انسانها را میتوان بر اساس «غایت قصوی» خود تقسیم کرد. «غایت قصوی» شاهکلید نظریهٔ ایمان «پول تیلیخ» فیلسوف آلمانی-آمریکایی و از شناختهشدهترین ابداعات اوست. تیلیخ معتقد است انسانها برای خود «خدا» های شخصی دارند که میتواند تمرکز وجودی آنها را بر این خدایان تصور کرد. از نگاه او غایت قصوی ما آن چیزی است که به هستی یا نیستی ما تعیین میبخشد – نه در معنای هستی ما بلکه به معنای «حقیقت، ساختار معنا و غایت هستی.» (هیک، جان، فلسفۀ دین، ترجمۀ بهزاد سالکی ۱۳۷۶)
خصوصیتی که این غایت برای آدمی دارد این است که انسان را از دلبستگیهای دیگر میرهاند و صرفا معطوف خود میگرداند. حال میتواند این دلبستگی به میهن، مقام، داریی و یا یک مفهوم ماورائی باشد. در هرصورت این دلبستگی نوعی ایمان و دلبستگی دینی به حساب میآید.
نویسندهٔ «تنها» مؤمنان را به سه دسته تقسیم میکند. اول انسانهایی که تعلقی طبیعی دارند. بعضی از شخصیتهای این رمان به شدت درگیر مادیات هستند و در طول عمر خود آنچه میجویند و بر سر آن با دیگران درگیر میشوند، قطعهای زمین، تکهای از یک باغ یا خانه است. این دسته از شخصیتها چیزی جز درد و ملال برای خود ودیگران به وجود نمیآورند. تنها باعث میشوند مادری سالخورده در پستوی خانه، تنها گریه کند و آرزوی مرگ کند تا این وضعیت رو به اتمام بگذارد. گاهی این گروه از انسانها، انسانی دیگر را به عنوان تعلق دینی خود برمیگزینند، به او دل میبندند، عاشقش میشوند و سعی میکنند به او نزدیک و نزدیکتر شوند. راوی داستان در ابتدای داستان چنین به نظر میرسد: عاشق یک دختر.
گروه دوم انسانهایی هستند که تعلقی ندارند، نه طبیعی نه ماوراءطبیعی. نه به خدایی الهی رو آوردهاند و نه خدایی میان مادیات برای خود برگزیدهاند. در داستان «تنها» تعلقات ایمانی، بر خلاف نظر دورکیم، فقط صِرفمُسکِّن آلام و کاهش دهندهٔ نکبتهای زندگی نسیت. یک تعلق دینی معنابخش کل زندگی است، به نحوی که فقدان «خدا»، به هر شکل و جنسی که باشد، باعث بیمعنایی و پوچی زندگی میشود. نگاه ارزشگذارنهٔ رمان برای این دسته از انسانها راهی جز تخدیر و رو آوردن به مسکرات در نظر نمیگیرد. خلأ جهان یک انسان از تعلیق دینی باعث میشود که عصبی و تنها در تاریکی پستوی خانهای از هر ذره نوری فرار کرده، در خلوت خود به دنبال آرامش بگردد. این انسان تنها سعی میکند لحظهبهلحظه از انسانهای دیگر دور بماند تا حضور دیگران آزارش ندهد. در این داستان برای انسانهایی از این دست پایانی جز پوچی و خودکشی در نظر گرفته نمیشود.
و اما راوی داستان پدربزرگی دارد که در هیچ یکی از دو گروه سابق نمیگنجد. او تعلقی ماورائی دارد و در جهانی غیرمادی پی خدایش میگردد. او همیشه در آرامش است و در زندگی شخصی خود تزلزلی حس نمیکند.
اما آنچه باعث میشود انسان چنین خدایی برای خود برگزیند چیست؟ جواب این سؤال نیز در این رمان بررسی شده است. پدربزرگ از جوانی قبری برای خود ساخته که جای تعمق و تفکرش است. این «تنهایی» و رجوع به خود است که باعث شده او به چنین خدا و در پی آن چنین آرامشی برسد. در نهایت نیز لحظات پایانی زندگی خود را همان خلوت تفکر انتخاب میکند.
فرق راوی با انسانهای دیگر این رمان این است که دیگران به هیچوجه به خویشتن خود توجه ندارند. روایت داستان نیز از همینجا نشأت میگیرد. روای زمانی در نوع خدای خود شک میکند که بهواسطهٔ اتفاقی مجبور به رجوع به خود و تحلیل خاطرات خود و خانوادهٔ خود است. او در طول رمان، فقط فکر میکند، به یاد میآورد و ارزشگذاری میکند. فرم روایت نیز بر این مسأله تاکید دارد. یک تکگویی درونی مدام و بیوقفه که با پلهای متعدد به جایجای ذهن راوی سرک میکشد.
راوی داستان با تعمقی که در خاطرات خود دارد کمکم از معشوق به درون خویش رجوع میکند و سعی در شناخت هستهٔ اصلی زندگی خود دارد. از نظرش تنهایی که قرار بوده با معشوقش پر شود نهتنها به نتیجه نرسیده و بلکه باعث شده در نتیجه تنهاتر نیز بشود.
البته به رگههایی تفکر اجتماعی دورکیم، حول این شخصیت بر میخوریم. از نظر تأثیرات اجتماعی، این شخصیت مؤثر و مفید است، بهگونهای که ستون جامعهٔ خود به حساب میآید و نبودش باعث فروریختن نهادهای اجتماعی میشود. از نظر دورکیم نیز دین بخشهای جامعه را به یکدیگر متصل میکند و آن را به عنصری واحد تبدیل میکند. دین عامل همبستگی و پایداری اجتماع و مظهر ثبات جامعه است و نقش مثبت دیندار ایجاد یگانگی و در معنویتی که در جامعه به وجود میآید نیز سخت اهمیّت دارد. (فصل نامه فرهنگ، ۸۱:۱۳۸۴)
در نهایت نیز، روای بهسان نیای خود دست به انتخاب میزند و سعی میکند خود را به خدای واقعی خود نزدیک کند و تنهاییاش را با تنها شدن با او پرکند.