فیروزه

 
 

تعارض میان موقعیت‌های اخلاقی

نگاهی به «جدایی نادر از سیمین» از منظر «فلسفهٔ اخلاق»

برای کسانی که دغدغهٔ به تصویر کشیدن موقعیت‌های اخلاقی را در سینما دارند، «جدایی نادر از سیمین» یک نقطه عطف به حساب می‌آید. من دقیقاً نمی‌دانم که اصغر فرهادی تا چه اندازه‌ای با مباحث نظری اخلاق، آشنایی دارد، اما شیوهٔ روایت او در این فیلم و استفادهٔ حساب ‌شده‌اش از نماها بستر بسیار پرمایه‌ای را برای مطرح کردن یکی از مهم‌ترین مباحث اخلاق فراهم ساخته است. اختلاف نظر فیلسوفان اخلاق در به دست‌دادن معیاری برای داوری اخلاقی، شاید مهم‌ترین منشأ شکل‌گیری نظریات اخلاقی بوده است و در این میان، شهودگرایان در شمار پرطرفدارترین نظریه‌پردازان معاصرند.

شهود اخلاقی به ساده‌ترین بیان، دیدگاهی است که داوری‌های اخلاقی ما را با تکیه بر معیار دریافت بدون واسطه آدمی، میسر می‌سازد. در میان شهودگرایان نیز برخی معتقدند که ما تنها برای اتخاذ اصول اخلاقی می‌توانیم به شهود تمسک کنیم و گروهی دیگر با بیان اینکه اصول اخلاقی استثناپذیرند و این استثناها، اغلب، موجب تخصیص اکثر می‌شود، بر موقعیت‌های خاص و جزئی اخلاقی تکیه می‌کنند. به باور این گروه دوم، تنها در موقعیت‌های جزئی روزمره است که می‌توانیم با شهود اخلاقی، تعارض‌ها را حل کنیم و درباره اخلاقی یا غیراخلاقی بودن یک عمل تصمیم بگیریم. ادامه…


 

هنر، فلسفهٔ هنر یا تاریخ فلسفی هنر

مروری بر «فرهنگ‌نامه تاریخی مفاهیم فلسفه»

فلسفهٔ هنر در شمار رشته‌های فلسفی است که در فضای دانشگاهی ما رشته‌ای تازه‌تأسیس محسوب می‌شود. معمولاً اغلب کتاب‌ها و مقالاتی که در این شاخهٔ فلسفی ترجمه یا تألیف شده‌اند، با ذوق و سلیقه شخصی نویسندگان و مترجمان انتخاب شده‌اند. جز معدود آثاری که در سال‌های اخیر به همت فرهنگستان هنر و نیز دانشگاه هنر، جسته و گریخته به بازار آمده، کمتر اثری در فلسفهٔ هنر را می‌توان یافت که با سیاست‌گذاری نهادی فرهنگی یا علمی همچون دانشگاه، منتشر شده باشد. اما در سال ۸۹ انتشار گزیده مدخل‌های فلسفه هنر از «فرهنگ‌نامه تاریخی مفاهیم فلسفه» اتفاق فرخنده‌ای بود. این فرهنگ‌نامه که به همت دو مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفهٔ ایران و مؤسسه فرهنگی پژوهشی نوارغنون منتتشر شده است، در نوع خود اثری بدیع و کم‌سابقه در زبان فارسی به شمار می‌آید.

اصل فرهنگ‌نامه، در دوازده مجلد و به زبان آلمانی نوشته شده و نگارش آن حاصل همکاری بیش از ۱۵۰۰ استاد فلسفه است. مدیریت علمی آن بر عهده سه تن از محققان مهم فلسفه در آلمان (یوآخیم ریتر، کارلفرید گروندر و گتفرید گابریل) بوده و تألیف این مجموعه حدود سی سال از ۱۹۷۱ تا ۲۰۰۴ به طول انجامیده است. مجلد فلسفهٔ هنر که حاوی ۱۴ مدخل در فلسفهٔ هنر است، دو ویراستار آقایان محمدرضا حسینی بهشتی و بهمن پازوکی داشته و از همکاری خانم فریده فرنودفر نیز بهره برده است. خانم شهین اعوانی، در یادداشتی که به مناسبت انتشار این کتاب نوشته، دلیل اولویت مدخل‌های فلسفهٔ هنر توسط شورای پژوهشی مؤسسه حکت و فلسفه را، نوپایی دکترای فلسفه هنر در فضای دانشگاهی، ذکر کرده است. به هر حال، انتشار این کتاب علاوه بر استفاده مخاطبان و علاقه‌مندان فلسفه، می‌تواند گره از پیچیدگی‌هایی که در زمینه مصطلحات هنری وجود دارد، بگشاید و از این‌رو، برای هنرمندان و نیز پژوهشگران تاریخ هنر نیز طرفه ارمغانی است. ادامه…


 

شناخت امر زیبا

مروری بر کتاب «مبانی زیباشناسی» نوشته «پیر سوانه»

زیبایی‌شناسی در شمار مهم‌ترین موضوعاتی است که از دیرباز فیلسوفان و اندیشمندان را به خود مشغول کرده است. کمتر فیلسوفی را می‌توان یافت که به مسئله زیبایی نپرداخته باشد. زیبایی‌شناسی را به مثابه رشته‌ای پیوسته می‌توان در آثار فیلسوفان، از افلاطون و ارسطو تا کانت وهگل و هایدگر، پی گرفت؛ هم به لحاظ تاریخی، تحول مفهوم زیبایی، جالب توجه است و هم به عنوان سوژه‌ای در پژوهش فلسفی، موضوعی قابل تأمل است.

«مبانی زیباشناسی» عنوان کتابی است نوشته پیر سوانه که در پاییز ۸۹ با ترجمهٔ محمدرضا ابوالقاسمی و به همت نشر ماهی به بازار آمد. نویسنده در پیش‌گفتار کتاب، انتخاب نام مبانی زیباشناسی را ناظر به دو گزینش اساسی می‌داند؛ نخست آن‌که این کتاب، مفاهیم اولیه و اساسی زیباشناسی را بررسی می‌کند؛ و دیگر اینکه مباحث اصلی هر فصل، جنبهٔ مقدماتی و پایه‌ در زیباشناسی دارد. مباحث کتاب در شش فصل ارائه شده و نظم کتاب در قالب نگرش تاریخی نیست؛ بلکه مفاهیم و مسائل، معیار تبویب کتاب است. از این‌ رو، هرچند نظریه‌های متنوع فیلسوفان درباره موضوعات مربوط به زیبایی‌شناسی در جای جای کتاب مورد اشاره و بررسی قرار گرفته‌اند، اما ترتیب این مباحث براساس تاریخ فلسفه نیست، بلکه آنچه مد نظر نویسنده بوده، بیان گام به گام مطالب و استفاده توأمان از آرای فیلسوفان در حوزه زیبایی‌شناسی بوده است. ادامه…


 

فارابی و فلسفهٔ هنر

تأملاتی درباب فلسفه هنر اسلامی - قسمت هشتم

افسانه سرایان درباره فارابی نوشته‌اند مهارت او در نواختن موسیقی تا بدانجا بود که روزی در حضور سیف‌الدوله حمدانی، پس از آنکه خنیاگران مهارت خود را در نواختن موسیقی به کارگرفتند و ابونصر فارابی از هریک عیب و ایرادی گرفت، سیف‌الدوله از او خواست تا خودش قطعه‌ای بنوازد. ابو نصر «از میان خویش کیسه‌ای بیرون کرد و باز کرد و از آن چوب‌هایی به ‌درآورد و آن‌ها را ترکیب کرد و بنواخت، حاضران مجلس همه بخندیدند؛ [سپس] آن را بازگشاد و این‌بار به طرزی دیگر ترکیب کرد و بنواخت، همه حاظران بگریستند. فارابی بار دیگر آن را بگشود و ترکیب آن را تغییر داد و به گونه‌ای دیگر بنواخت؛ این بار همه مجلسیان به خواب رفتند.»[۱] این داستان هرچند به نظر می‌رسد افسآن‌های بیش نباشد، اما در عین حال نشان از تصور افسانه‌پردازان درباره فارابی و مهارت او در هنر موسیقی دارد.

شاید مهم‌ترین موضوعی که سبب شده است فارابی به عنوان فیلسوفی هنرمند مطرح شود، احاطه او به هنر موسیقی بوده است. نگارش کتاب‌های مستقل درباره موسیقی به ویژه کتاب موسیقی کبیر که جدای از مکتوبات علمی تألیف شده، مهم‌ترین تفاوت بین فارابی و سایر فیلسوفان مسلمان است. با وجود این به نظر نمی‌رسد مقصود فارابی از نگارش این کتاب، نگرشی فلسفی به مقوله موسیقی یا هنر باشد. اگر قرار باشد کار یک فیلسوف یا موضوع تألیفات و آثار او را فلسفه هنر بدانیم باید موضوع برخی از تأملات او، هنر باشد و اگر نه همه مسائلِ مربوط به هنر، دست‌کم باید به پاره‌ای از مسائل هنر پرداخته باشد. ادامه…


 

تأملاتی درباب فلسفه هنر اسلامی، قسمت هفتم

فلسفه هنر از منظر ابن‌سینا، قسمت دوم

اشاره: در قسمت پیش با کاوشی در آثار ابن‌سینا، به تمایزات دیدگاه او با ارسطو دربارهٔ هنر اشاره کردیم. هنر در منظومهٔ تفکر ابن‌سینا جایگاهی استقلالی و بالاصاله ندارد، بلکه او به مباحث هنری در ضمن مباحث علمی پرداخته و بر خلاف ارسطو که به هنر نگرشی اصالی داشت، ابن سینا و البته سایر فیلسوفان اسلامی نگاهشان به هنر، نگاهی آلی است. در پایان قسمت قبل، اشاره‌ای نیز به ادراک اثر هنری در کتاب نفس شفا کردیم.

ادراک و آفرینش اثر هنری در فلسفهٔ ابن‌سینا
چنان‌که پیش‌تر گذشت، قوهٔ خیال یا مصوره همان توانایی انسان در نگهداری صورت‌های فاقد ماده در نزد نفس است و قوهٔ مفکره، توانایی ترکیب صورت‌های موجود در نزد نفس و شکل‌دهی به صورت‌های جدید با استفاده از همان صُوَر است. بدین ترتیب هنگامی که ما به خاطره‌ای دور، می‌اندیشیم و تصویر مناظر زیبا را در ذهن خود حاضر می‌کنیم، به رؤیت ذهنی و انفسی صورت‌هایی مشغولیم که در نزد خیال یا همان قوهٔ مصوره ذخیره شده‌اند. البته این اختصاصی به دیدنی‌ها یا همان مُبصرات ندارد بلکه همهٔ آنچه با حواس پنجگانه به ادراک ما درمی‌آیند، دارای صورت‌هایی در نزد نفس می‌شوند. کافی است به یک قطعه موسیقی که بدان علاقه دارید بیندیشید، تصور صوت‌ها و صامت‌ها به خوبی در ذهن شکل می‌گیرد و به خاطر می‌آید. موسیقی جزء شنیدنی‌ها یا همان مسموعات است، اما صورتی از آن در ذهن ما به وجود می‌آید که می‌توانیم پس از شنیدن، آن را دوباره به خاطر آوریم. ادامه…


 

فلسفهٔ هنر از منظر ابن‌سینا

تأملاتی در باب فلسفهٔ هنر اسلامی - قسمت ششم

در تاریخ فلسفهٔ اسلامی، فارابی و ابن‌سینا به عنوان فیلسوفان مشاء مسلمان شناخته می‌شوند. هرچند فیلسوفان مشاء در تفکر اسلامی منحصر به این دو نیستند اما این دو فیلسوف، چهره‌های شاخص مشائین مسلمان هستند. این عنوان شاید بیشتر بدان جهت شایسته فارابی و ابن‌سینا بوده که هر دو، فلسفهٔ ارسطو را بازخوانی کرده‌اند و علاوه بر شرح و تفسیر آن، تلاش فراوانی نیز در بسط و توسعهٔ این فلسفه داشته‌اند. شرح و بسط فلسفهٔ ارسطویی، تنها به موضوعاتی محدود نشد که ارسطو در مابعدالطبیعه بدان‌ها پرداخته بود؛ بلکه فیسوفان مسلمان به ویژه ابن‌سینا تلاش کردند تا با تمسک به فلسفهٔ ارسطو، به دغدغه‌های ذهنی خود نیز بپردازند و از این رهگذر به آن دسته از پرسش‌های فلسفی پاسخ گویند که مربوط به فضای علمی مسلمانان بود. ادامه…


 

هنر از منظر ارسطو

تأملاتی درباب فلسفهٔ هنر اسلامی - قسمت پنجم

اشاره: بحث این سلسه نوشتار، دربارهٔ تعریف هنر اسلامی است. تعریف‌های موجود درباب چیستی «هنر اسلامی»، به دو گروه «تعریف‌های توصیفی» که معطوف به آثار هنری عینی‌اند و «تعریف‌های تجویزی» که متکی بر نظریات فیلسوفان و پژوهشگران هستند، تقسیم شد و گفتیم که تقریباً همهٔ تعریف‌هایی که در آثار حکما و فیلسوفان دربارهٔ هنر اسلامی، وجود دارد، در شمار تعریف‌های تجویزی هستند و مشخص‌کنندهٔ معیارها و چارچوب خاصی‌اند که الزاماً انطباقی با مصادیق هنر اسلامی ندارند بلکه باید و نبایدهایی را برای هنر وضع می‌کنند و بر اساس این باید و نبایدها ممکن است بسیاری از آثاری که در عرف هنرمندان به عنوان اثر هنری اسلامی شناخته می‌شوند، از دایرهٔ هنر اسلامی بیرون بمانند.

ارسطو و هنر
میراث فلسفی‌ای که ما امروزه آن را به عنوان فلسفه اسلامی می‌شناسیم، با ترجمهٔ آثار ارسطو به زبان عربی آغاز شد و سپس با ابتکارات بدیع و شگرف فیلسوفان ایرانی مسلمان به بالندگی رسید. مهم‌ترین فیلسوفی که سهم بسیاری در پرورش این فلسفه داشت، ابن سینا بود. پر بی‌راه نیست اگر بگوییم ابن سینا هنوز هم پس از گذشت هزار سال، نزد ارسطو شناسان جهان، در شمار مهم‌ترین شارحان آثار ارسطو است و به رغم عمر کوتاهش، آثار فراوانی از خود به جا نهاد که عمدهٔ آن‌ها مکتوبات فلسفی اوست. ما برای کاوش دربارهٔ معنای هنر و نیز هنر اسلامی، نخست باید آثار این فیلسوف مسلمان را جست‌و‌جو کنیم و پس از او به دیگران بپردازیم. اما قبل از ابن‌سینا، به دلیل اثرپذیری فراوانی که فلسفهٔ او و نیز سایر فلاسفهٔ ایرانی از ارسطو داشته، تعربف هنر را ازدیدگاه ارسطو بررسی خواهیم کرد. ادامه…


 

تأملاتی درباب فلسفه هنر اسلامی

قسمت چهارم

اشاره: در قسمت‌های پیشین این سلسله نوشتار، از روش توصیفی برای تعریف هنراسلامی سخن گفتیم و ضمن تشریح و به کارگیری این روش در تبیین مفهوم هنر اسلامی، شناخت مفهوم معرَف را به عنوان هدف ارائهٔ تعریف ذکر کردیم و نهایتاً بررسی امکان ارائهٔ تعریف بر اساس روش توصیفی را مقدم بر ساختن و پرداختن تعریفی دانستیم که بر مصادیق مفهوم معرَف مطابقت نداشته باشد. دشواری که در تعریف هنر اسلامی وجود داشت نخست، برخاسته از دشواری در تعریف هنر بود و دوم به وصف اسلامی بودن . در نوشتار حاضر ما پی‌جوی این نکته‌ایم که اسلامی‌بودن هنر را چگونه می‌توانیم توضیح دهیم؟

یک تلقی کلی از هنر اسلامی
اسلامی بودن هنر چنان‌که در قسمت نخست این سلسله گذشت، عنوانی است که تعبیرهای متفاوتی می‌توان از آن داشت؛ معناهایی که بدان‌ها اشاره ‌کردیم و به تا اندازه‌ای برخی از آن‌ها پرداختیم: اینکه هنر اسلامی به معنای هنری باشد که در تمدن اسلامی نشو و نما یافته، هنری که توسط هنرمندان مسلمان خلق شده، هنری که در جغرافیای جهان اسلام رایج است، هنری که نمادهای اسلامی را به کارگرفته، هنری که در فرم یا محتوا اسلامی است و یا هنری که باید و نبایدهای شریعت اسلام دربارهٔ آن لحاظ شده است؛ همه یا برخی از این تعابیر، ممکن است با شنیدن عنوان «هنر اسلامی» به ذهنمان متبادر شود و ما پیش‌تر گفتیم که آنچه از همهٔ این تعابیر به دست می‌آید عبارت است از نحوه‌ای انتساب یک شاخهٔ هنری به اسلام. ادامه…


 

تأملاتی در باب فلسفهٔ هنر اسلامی

قسمت سوم

اشاره: در شمارهٔ پیش با بررسی هنر اسلامی در قرن پنجم هجری، سعی کردیم تا روش توصیفی را در تعریف هنر اسلامی با بهره‌گیری از مروری بر هنر در یک دوره از تمدن اسلامی، آغاز کنیم. این گام نخست، تنها تمثیلی برای اسباب شکل‌گیری مفهومی از هنر اسلامی در ذهن ما بود که از بررسی آثار هنری در قرن پنجم حاصل شده بود. در نهایت، مفهوم به‌دست آمده در مواجهه با آثار جدید هنری، دستخوش تغییراتی قرار می‌گرفت و تعریف اولیه‌ای که از هنر اسلامی در ذهن ما شکل گرفته بود با مشاهدهٔ آثار جدید هنری، جرح و تعدیل می‌شد و این اشاره‌ای به گام دومِ روش توصیفی برای تعریف هنر اسلامی بود. ادامه…


 

تأملاتی در باب فلسفهٔ هنر اسلامی

قسمت دوم

اشاره: در شمارهٔ پیش، ضمن تأملی در مفهوم هنر اسلامی و دشواری‌هایی که در تعریف و شناسایی این مفهوم وجود دارد، به توضیح دربارهٔ «روش توصیفی» به عنوان مدخلی مناسب برای آشنایی با مفاهیم از جمله، «هنر اسلامی» پرداختیم و نهایتاً به کاربرد این روش در هنر اسلامی با ذکر نکاتی که در شمار اهم ملزومات کاربست روش توصیفی در مفهوم هنر اسلامی بود، اشاره کردیم. ادامه…