فیروزه

 
 

هنر، فلسفهٔ هنر یا تاریخ فلسفی هنر

مروری بر «فرهنگ‌نامه تاریخی مفاهیم فلسفه»

فلسفهٔ هنر در شمار رشته‌های فلسفی است که در فضای دانشگاهی ما رشته‌ای تازه‌تأسیس محسوب می‌شود. معمولاً اغلب کتاب‌ها و مقالاتی که در این شاخهٔ فلسفی ترجمه یا تألیف شده‌اند، با ذوق و سلیقه شخصی نویسندگان و مترجمان انتخاب شده‌اند. جز معدود آثاری که در سال‌های اخیر به همت فرهنگستان هنر و نیز دانشگاه هنر، جسته و گریخته به بازار آمده، کمتر اثری در فلسفهٔ هنر را می‌توان یافت که با سیاست‌گذاری نهادی فرهنگی یا علمی همچون دانشگاه، منتشر شده باشد. اما در سال ۸۹ انتشار گزیده مدخل‌های فلسفه هنر از «فرهنگ‌نامه تاریخی مفاهیم فلسفه» اتفاق فرخنده‌ای بود. این فرهنگ‌نامه که به همت دو مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفهٔ ایران و مؤسسه فرهنگی پژوهشی نوارغنون منتتشر شده است، در نوع خود اثری بدیع و کم‌سابقه در زبان فارسی به شمار می‌آید.

اصل فرهنگ‌نامه، در دوازده مجلد و به زبان آلمانی نوشته شده و نگارش آن حاصل همکاری بیش از ۱۵۰۰ استاد فلسفه است. مدیریت علمی آن بر عهده سه تن از محققان مهم فلسفه در آلمان (یوآخیم ریتر، کارلفرید گروندر و گتفرید گابریل) بوده و تألیف این مجموعه حدود سی سال از ۱۹۷۱ تا ۲۰۰۴ به طول انجامیده است. مجلد فلسفهٔ هنر که حاوی ۱۴ مدخل در فلسفهٔ هنر است، دو ویراستار آقایان محمدرضا حسینی بهشتی و بهمن پازوکی داشته و از همکاری خانم فریده فرنودفر نیز بهره برده است. خانم شهین اعوانی، در یادداشتی که به مناسبت انتشار این کتاب نوشته، دلیل اولویت مدخل‌های فلسفهٔ هنر توسط شورای پژوهشی مؤسسه حکت و فلسفه را، نوپایی دکترای فلسفه هنر در فضای دانشگاهی، ذکر کرده است. به هر حال، انتشار این کتاب علاوه بر استفاده مخاطبان و علاقه‌مندان فلسفه، می‌تواند گره از پیچیدگی‌هایی که در زمینه مصطلحات هنری وجود دارد، بگشاید و از این‌رو، برای هنرمندان و نیز پژوهشگران تاریخ هنر نیز طرفه ارمغانی است.

ناشر در مقدمهٔ این کتاب متذکر شده است که رویکرد تاریخی به فلسفه، به معنای فروکاستن اندیشه نظام‌مندِ فلسفی به مطالعه تاریخیِ فلسفه نیست، از این‌رو، همانطور که مطالعه تاریخی در پی نحوه تکوین و تطورات اندیشه‌هاست، نگرش نظام‌مند به فلسفه، عهده‌دار بررسی پاسخ به پرسش‌های فلسفی است. از سوی دیگر آنچه در این فرهنگ‌نامه حائز اهمیت است، تأمل در تطور تاریخی هر اصطلاح در بستر تغییرات تاریخی است که بر زبان عارض می‌شود و این تأمل در فهم اندیشه‌های فلسفی نقش مؤثری ایفا خواهد کرد. ۱۴ مدخلی که در این مجلد ترجمه شده منتخبی از ۱۶۰ مدخل زیبایی‌شناسی و فلسفه هنر در فرهنگ‌نامه اصلی است. فشردگی و اجمال موجود در نگارش مدخل‌ها، تفاوت در سبک نویسندگان آلمانی و ناهمگونی متون مقالات و معادل‌سازی واژگان و مصطلحاتی که در زبان فارسی، پیشینه‌ای نداشته‌اند، از جمله دشواری‌هایی است که مترجمان در برگردان فارسی با آن مواجه بوده‌اند.

اما این دشواری‌ها سبب نشده است تا ترجمه، با صعوبت غیرمعمول همراه باشد. هرچند این فرهنگ‌نامه برای مبتدیان فلسفه هنر، ممکن است چندان قابل استفاده نباشد – چنان‌که ناشر نیز در مقدمه، دلیل این دشواری را مقدماتی نبودن کتاب، ذکر کرده است – در عین حال، به عنوان راهنمای پژوهش برای کسانی که در پی واکاوی ریشه‌های زبانی و تاریخی مصطلحات فلسفه هنر هستند، بسیار مفید و سودمند خواهد بود. در گزینش مدخل‌ها، مباحث بنیادین فلسفهٔ هنر و زیبایی‌شناسی مد نظر مترجمان بوده و از این رو تقریباً در تمامی چهارده مدخل‌ این کتاب، موضوعات اصلی فلسفهٔ هنر بررسی شده است.

«امر زیبا» نخستین مدخل این کتاب است که در پنج بخش، معنای امر زیبا و تلقی‌های متفاوت فیلسوفان و هنرمندان از دوره‌ باستان تا سدهٔ بیستم را مورد بررسی قرار داده است. هریک از بخش‌های این مدخل را یک نویسنده نوشته؛ در واقع این مدخل مقاله‌ای است مرکب از شش مقاله که توسط پنج یا شش نویسنده، تألیف شده و به عنوان مدخل امر زیبا در فرهنگ‌نامه قرارگرفته. بر هیچ مترجمی پوشیده نیست که اگر مترجم بخواهد ترجمه‌ای روان و خوشخوان و درعین حال وفادار به متن اصلی، ارائه دهد، باید زحمت فراوانی را بر خود هموار سازد. هرچند داوری درباره وفاداری به متن اصلی این کتاب، از عهده کسانی که آلمانی نمی‌دانند، ممکن نیست، اما نثر روان و قابل فهم ترجمه که توأمان همه بخش‌های این مدخل را یک‌دست ساخته، کار بزرگی بوده که مترجم به خوبی از عهده آن برآمده..

در مدخل «زیباشناسی» با کاربست‌های متفاوت این واژه در خلال سده‌های هجده تا بیست، آشنا می‌شویم. این رشته که در۱۷۴۲، با درس‌گفتارهای باومگارتن در فرانکفورت متولد شد، طی گذشت بیش از دویست سال، گستره‌های گوناگونی از محدوده معرفت زیبایی‌شناسانه را دربرگرفته است. تطور زیبایی‌شناسی علاوه بر اینکه محصول تغییر نگرش فیلسوفان متعددی همچون کانت، هگل، شیلر، زُلگر، شلگل و شلینگ بوده، از فضای مدرن و تغییرات اجتماعی که مستقیم یا غیرمستقیم در فضای هنری مؤثر بوده، نیز اثر پذیرفته است. چالشی که فلسفه در آغاز پیدایش این رشته تازه‌تأسیس با آن مواجه می‌شود، بیشتر به حقیقتی برمی‌گشت که به ادعای زیبایی‌شناسی، خفته در هنر بود و در بلندای خود از دسترس فلسفه به دور مانده بود. اما با گذشت زمان و آثاری که فیلسوفان مننتشر کردند، نه تنها زمینهٔ آشتی این دو رشته، فراهم شد، بلکه بعدها با آمدن کانت و زیبایی شناسی استعلایی که در ذیل منطق استعلایی جای گرفت، ایده‌ای فلسفی شکل گرفت که بر اساس آن زیبایی‌شناسی به عنوان دانشی دربارهٔ تمامی اصول ماتقدم حس، تلقی شد. پس از این مدخل، «امر زیباشناختی» نیز مختصراً به کاربردِ فرازیباشناختیِ واژه «زیباشناسی» می‌پردازد.

در علوم انسانی، به ویژه فلسفه، پرسش‌های بسیار جدی حول تشابه‌ها و تمایزها شکل می‌گیرد. این پرسش‌ها معمولاً به یک قلمرو سهل ممتنع مربوط می‌شوند؛ قلمرو کاربردهای زبانی که با فهم عرفی سروکار دارد و به واژگانی مربوط است که بدون توجه کاربران، در معانی مشابه و نزدیک به هم استعمال می‌شوند. این موضوع که گاه شاید به نوعی از کژتابی‌های زبانی نیز منجر می‌شود، در واقع ریشهٔ ترمینولوژیک دارد و چه بسا فرهنگ‌‌هایی مانند همین کتاب بتوانند نقش پررنگی در شفافیت معنای واژگان و چگونگی استعمال آن‌ها و نهایتاً برطرف شدن دشواری های پیش‌گفته، ایفا کنند. مدخل‌ خواندنی «فلسفهٔ هنر، تاریخ هنر و علم هنر»، در شمار بخش‌هایی از کتاب است که در پی تمایز نهادن بین این سه عنوان است و با بررسی تاریخچهٔ هر یک از این سه عنوان ، پیدایش مفهوم فلسفهٔ هنر و شکل‌گیری رشتهٔ فلسفی مستقلی با این عنوان، تصویر روشنی از ماهیت فلسفهٔ هنر و دو عنوان دیگر، در برابر خواننده قرار می‌دهد.

شاید آگاهی از اینکه نگاه مستقل به مقولهٔ هنر در مغرب زمین از چه دوره‌ای و چگونه آغاز شد و این نگرش، ریشه در چه مؤلفه‌های فرهنگی دارد، تا حد زیادی بتواند ما را در داشتن تلقی واقعی از جایگاه هنر در نظام تمدنی امروز و نیز فهم نگاه فلسفی به دنیای هنر، یاری دهد. در «فنون آزاد/ فنون مکانیکی» می‌توان به طور دقیق به کم و کیفِ هنرهایی که در نخستین دانشگاه‌های قرن دوازدهم و بعد در همهٔ قرون وسطی تدریس می‌شد – که گاه با محدودیت و گاه با گشاده‌دستی کلیسا مواجه بود – پی برد و تفاوت‌های کاربرد واژهٔ فن و هنر را در یونان، محیط هلنی و نیز جامعهٔ علمیِ مسیحی، بررسی کرد. علاوه بر این، تلقی فیلسوفانی که در هر دوره بسته به محیط اجتماعی و دیدگاه فلسفی‌شان، تعریف جدیدی از هنر ارائه داده‌اند، تطور مفهوم هنر را به خوبی در معرض دید مخاطب قرار می‌دهد. اینکه معنای هنر، مسیری طولانی را از طبابت و تعلیم و تربیت طی کرده است تا به معنای امروزین آن برسد و در این راه پر فراز و نشیب از چه خاستگاه‌هایی الهام گرفته و با نظر به چه اهدافی در شکل و صورت فعلی قرار گرفته، در مدخل بعدی یعنی «هنر، اثر هنری» به دقت مورد واکاوی قرار گرفته است. در این مدخل جدای از آنکه سیر تطور معنای از دوره باستان تا امروز پی‌گرفته شده، در فضای فلسفی قرن بیستم نیز پرداخت خوبی درباب نگاه فلسفی هریک از مکاتب این سده، صورت گرفته است. زیباشناسی روان‌شناختی، گرایش نوکانتی، پدیدارشناسی، اگزیستانسیالیسم، هرمنوتیک، پوزیتویسم، فلسفهٔ تحلیلی و ساختارگرایی دیدگاه‌هایی است که هنر و اثر هنری در هریک از آنها مورد بررسی قرار گرفته و نگرش هرمکتب به اختصار توصیف شده است.

در «دین هنری» آرای زیبایی‌شناسانهٔ هگل و تطور روح، در بستر تاریخی یونانی تشریح شده و به تأثیر این اندیشه بر دیدگاه شلینگ دربارهٔ رابطهٔ دین و هنر و انتقاد دیلتای به رمانتیک‌ها اشاره شده است. مدخل «غایت هنر» زیبایی‌شناسیِ عصر روشنگری، زیبایی‌شناسیِ کانتی، زیبایی‌شناسیِ دورهٔ رومانتیک‌ها، هگل و پس از هگل را بررسی کرده و در هریک از این دوره‌ها غایت هنر را از دیدگاه فیلسوفان و هنرمندان آن دوره تبیین کرده است. یکی از مزایای نگرش تاریخی به اصطلاحات فلسفه این است که در برخی از مدخل‌ها تعریف یک اصطلاح، مستلزم مناقشات فراوان بوده است و بهترین راه برای فهم معنایی که واژه هم اکنون در عرف هنرمندان یا فیلسوفان دربر دارد، گزارش کاملی از روند شکل‌گیری اصطلاح، معناهایی که با گذر زمان بر آن حمل شده و در نهایت، کاربرد یا احیاناً کاربردهای فعلی آن اصطلاح است. «هنر انتزاعی» و نیز «هنر ناب» از جملهٔ این مدخل‌ها هستند. در هنر انتزاعی نخست به تمایزی که کاندینسکی بر اساس آن هنر انتزاعی را تبیین کرد اشاره شده و پس از آن تعریف‌های بدیل از هنر انتزاعی که بسته به شرایط تاریخی و هنرمندانی که کارهای جدید خود را در این صورت‌بندی ها می گنجاندند، توضیح داده شده. مینی‌مالیسم، تقابل هنر انضمامی و هنر انتزاعی، هنر فاقد موضوع و اکسپرسیونیسم انتزاعی به ترتیب در ذیل عنوان هنر انتزاعی مورد بحث قرار گرفته‌اند. در «هنر ناب» نیز مؤلف ضمن اذعان به این نکته که حتی یک بار هم، برای هنر ناب تعریفی ارائه نشده است، از طریق بررسی سیر این مفهوم در تاریخ هنر، کوشش کرده است تا تصویر روشنی از این اصطلاح ارائه دهد.

«هنر، شعر، هنرِ شعرسرایی»، نخست، معنای لغوی و اصطلاحی شعر را بررسی کرده است و پس از آن در ضمن رویکرد تاریخی به شعر، نظریهٔ شعر را از منظر فیلسوفان و هنرمندان واکاوی کرده است. در «والا، امر والا» کاربرد این مفهوم به عنوان مرتبهٔ بالای زیبایی و سپس با گذشت زمان، تقابل مفهوم والا با مفهوم زیبایی، در عرف هنری توضیح داده شده. استفادهٔ فیلسوفان از این مفهوم در تبیین جایگاه هنر در هر دوره، و تعبیرهای متفاوت آنان از امر والا، ارتباط امر والا و مفهوم زیبایی را به خوبی نشان داده است.

نگرش قالب در گزیده مدخل‌های فلسفهٔ هنر، فلسفهٔ قاره‌ای است و پر بی‌راه نیست اگر بگوییم فلسفهٔ آلمان در این میان بسیار پررنگ‌تر از هر نگرش فلسفی دیگر به چشم می‌خورد. در سراسر این فرهنگ‌نامه، فلسفهٔ قاره‌ای به ویژه، نگرهٔ آلمانیِ آن سایه انداخته است و جز در مدخل «هنر(فن)، اثر هنری» از فیلسوفان مشهور به فیلسوفان تحلیلی، نامی به میان نیامده است. هرچند، دور از انصاف نیست اگر فلسفهٔ هنر را بیشتر مرهون نگرش قاره‌ای در فلسفه، به ویژه فضای فلسفی آلمان بدانیم، اما بررسی اندیشه‌های فلاسفهٔ دیگر در این گستره، می‌توانست افق‌های متفاوتی را بگشاید. نگرش تحلیلی در فلسفهٔ هنر، با شیوهٔ متفاوتی به موضوعات این فلسفه پرداخته و در گشودن بسیاری از پیچیدگی‌های مفاهیم و موضوعات فلسفهٔ هنر قرین توفیق بوده است.

در پایان فرهنگ‌نامه، فهرستی از کتاب‌های کلاسیک فلسفه و هنر که مورد استفادهٔ مؤلفان بوده ، آورده شده و پس از آن، چهار واژه‌نامهٔ آلمانی به فارسی، یونانی به فارسی، فرانسه به فارسی و انگلیسی به فارسی که حاوی معادل‌های ساخته شده توسط مترجمان فرهنگ نامه است، قرار گرفته. این معادل‌ها و نیز ترجمهٔ مدخل‌ها به خوبی حکایت از دقت و سخت‌گیری مترجمان در ترجمه داشته و تلاش مترجمان را در نگارش ترجمه‌ای دقیق، وفادار به متن و روشن و روان برای مخاطب فارسی زبان، نشان می‌دهد. مسلماً انتشار مجلدات بعدیِ این مجموعه، با استقبال فزایندهٔ علاقه‌مندان حوزهٔ فلسفه مواجه خواهد شد.