«فلسفهٔ هنر اسلامی» شاید در نگاه نخست عنوانی مانند سایر زیرشاخههای فلسفهٔ هنر تلقی شود؛ مانند فلسفهٔ هنر یونان یا فلسفهٔ هنر قرون وسطی. اما تفاوت عنوان نخست با هر زمینهٔ فلسفی دیگر در وادی هنر، هنگامی روشن میشود که به چند و چون موجود درباب هنر اسلامی، واقف باشیم. هنر اسلامی نه مانند هنر یونان تکیه بر زیبایی محض و جذابیت بصری مبتنی بر فلسفهای برآمده از اسطوره دارد و نه همچون هنر قرون وسطی، خدای متجسد را در مرکز آفرینشهای هنری خود قرار داده؛ و البته این همهٔ تفاوت هنر اسلامی با هنرهای دیگر نیست؛ چنانکه میتوان هنرهای اقلیمی و نیز تاریخی متفاوت را برشمرد و برای هر یک ویژگی خاصی را ذکر کرد که در هنرهای دیگر نباشد. از این رو آنچه اهمیت دارد مشخص کردن عنصری ایجابی در هنر اسلامی است تا بتوان به مدد آن، بین هنری که اسلامی است و هنری که اسلامی نیست، تمایز نهاد. ادامه…
هنر، مینیمالیسم و موزه هنرهای معاصر تهران
معرفی کتاب «هنر و مینیمالیسم» نوشتهٔ «دانیل مارزونا»
شاید پر بیراه نباشد اگر جنبش هنری مینیمالیسم را تجلی سادهترین و در عین حال ژرفترین اندیشههای انتزاعی هنری بدانیم. «سادگی» طرفه کالبدی بود که هنرمندان مینیمالیست روحِ زیبایی و هنر، را بدان دمیدند و بدین وسیله آثاری بدیع آفریدند. جنبش مینیمالیسم را با این جمله دانیل مارزونا میتوان بهتر شناخت: آنچه میفهمید همان است که میبینید. مارزونا استاد دانشگاه و نویسنده آمریکایی است که اخیراً کتاب «هنر و مینیمالیسم» او را دکتر پرویز علوی به فارسی ترجمه کرده و توسط نشر پشوتن روانه بازار شده است. کیفیت خوب چاپ و حجم کم کتاب، موجب جذابیت دوچندان این ترجمه شده است. ادامه…
فرایند عرفی شدن روحانیت
به بهانهٔ فیلم طلا و مس
وقتی دربارهٔ فیلمهای یک کارگردان، نویسنده یا یک تهیهکننده صحبت میکنی، خواهی نخواهی پا در کفش طرفداران نگرهٔ مؤلف کردهای و با نیم نگاهی به صاحب اثر، ایدههایش را در آثارش جستوجو میکنی. منوچهر محمدی، سه فیلم در کارنامهٔ تهیهکنندگی خود دارد که در آنها به مقوله روحانیت پرداخته؛ «مارمولک»، «زیر نور ماه» و اخیراً «طلا و مس». باز کردن پای روحانیت به روی پرده سینما، از جمله کارهایی است که اگر نخواهیم بگوییم ناممکن مینمود، دست کم صعب الوصول بود. اما این سه فیلم و همچنین کارهای درخشان دیگری همچون «میم مثل مادر»، «ارتفاع پست» و «بازمانده» در کارنامهٔ محمدی، حکایتگر ایدههایی بعضاً منحصر به فرد است، نشانگر دلمشغولیهای او در این سالها بوده است. ادامه…
همراه با داوینچی و میکلآنژ
معرفی کتاب هنر رنسانس نوشته جرالدین.ا. جانسون
انتشارات آکسفورد مجموعه کتابهایی را منتشر کرده است تحت عنوان «a very short introduction». این عبارت یعنی «آشنایی بسیار کوتاه»، به انتهای موضوع کتاب اضافه میشود، مثلاً «تاریخ آمریکا: آشنایی بسیار کوتاه». دوستی میگفت وقتی این کتابها را میخوانی، فکر میکنی دربارهٔ آن موضوع خیلی میدانی…؛ و البته «فکر میکنی» را با تأکید و نحوهای تعریض و کنایه تلفظ میکرد. من در این مجال میخواهم ترجمهٔ یکی از این کتابها را معرفی کنم: کتاب Renaissance art: a very short introduction نوشته جرالدین ا. جانسون، که در سال گذشته توسط انتشارات بصیرت و با ترجمهٔ رحیم قاسمیان به بازار آمد؛ و با عنوان «هنر رنسانس» منتشر شد. این کتابها وقتی به فارسی ترجمه میشوند، عبارت «آشنایی بسیار کوتاه» از عنوان آنها حذف میشود. پیش از این عناوین دیگری نیز توسط همین انتشارات و انتشارات فرهنگ معاصر منتشر شده که تنها به عنوان اصلی در روی جلد قناعت کردهاند. اینکه دلیل تلخیص عنوان چیست، مهم نیست! چون خیلی چیزها درباره کتاب و کتابخوانی مهم نیست، بهتر است به مسائلی از این دست نیز اهمیت ندهیم و بگذریم. ادامه…
تاریخ و مسائل زیباشناسی
شاید اطلاق عنوان کتاب به ترجمه دو مقاله از یک دائرةالمعارف، چندان جالب نباشد؛ اما اگر این دو مقاله در فضای نشر کتابهای فارسی منتشر شده باشند و موضوعشان هم فلسفه و تاریخچهٔ زیباشناسی باشد، آنوقت میتوان گفت همه چیز جالب و عادی است. کتاب تاریخ و مسائل زیباشناسی با ترجمه محمد سعید حنایی کاشانی در سال ۸۷، توسط انتشارات هرمس منتشر شده است. نکته جالب اینجاست که در شناسنامه کتاب هیچ ذکری از چندمین چاپ کتاب نیست و اگر آشنایی پیشین من با این کتاب نبود، بعید نبود که چاپ نخست آن را ۸۷ ذکر میکردم، اما واقعیت این است که چاپ نخست کتاب مربوط به سال ۷۶ است و در شمار نخستین ترجمههای مترجم است. این کتاب حاوی دومقالهٔ «تاریخ زیباشناسی» از مونرو سی بیردزلی و «مسائل زیباشناسی» از جان هاسپرس است. هر دو مقاله از دائرةالمعارف فلسفه پل ادواردز انتخاب شده و هرچند دیدگاههای فیلسوفان متعدد و نیز گسترهای از مسائل زیباییشناسی را در برمیگیرد، اما بیان هر دو مقاله به اقتضای دائرةالمعارفی بودن، بسیار موجز و خلاصه است تا جایی که اگر مخاطب کتاب با فضای مباحث زیباییشناسی آشنایی نداشته باشد، چندان بهرهای از مطالعه این دو مقاله نخواهد برد. ادامه…
به سراغ خود آثار هنری برویم!
مروری بر کتاب چیستی هنر اثر نایجل واربرتن
در میان حوزههای مختلف فلسفه، شاید یکی از حوزههایی که دچار فقر منابع به زبان فارسی است، فلسفهٔ هنر باشد. از آنجا که در فرهنگ ما کم و بیش نگاه سیاستگذاران فرهنگی به مقولهٔ هنر، نگاهی معطوف به زمینهای لوکس و فاقد کارکرد عملگرایانه است، مسلماً فلسفهٔ هنر نیز با چنین نگاهی تنها به کوشش کسانی رشد کرده، که دغدغه شخصی آنها به این زمینه علمی باز میگردد. در این بین علاقهمندان و دانشجویانی که به هر دلیل مشتاق فراگیری فلسفه هنرند، به ناچار یا باید به متون انگلیسی این رشته مراجعه کنند و یا از لابلای کتابهای تاریخ هنر و درسهای اساتید رشتهٔ هنر، رشحاتی را به کام تشنه خویش برسانند. ادامه…
لطفاً از تاریخ عبرت بگیرید!
نگاهی به سریال «سالهای مشروطه»
شاید به دشواری بتوان مؤلفههای یک اثر عامهپسند تلویزیونی یا سینمایی را یک به یک تجزیه کرد و سهم هر مؤلفه در عنصر جذابیت و سرگرمکنندگی را به تفصیل بازشناخت. واقعیت این است که خصوصیت انفکاکناپذیر سینما و تلویزیون، سرگرم کنندگی آنهاست و اینکه بتوانند بیننده خود را در برابر پرده یا مقابل جعبه جادو برای زمانی نه چندان کوتاه بنشانند و رضایت او را جلب کنند. اصلاً همین جذابیت است که بین هنر و اقتصاد پیوند برقرار کرده و هنرمند میتواند با توسل به آن، هم اثر هنری خود را عرضه کند و هم امتداد مسیر کاری و نیز معیشتیاش را پی بگیرد.
کارگردان، نویسنده یا آهنگسازی که خلاقیت را به مَرکب هنر نشانده، با شهد سرگرمکنندگی است که ذهن مخاطب را مجذوب میکند و عامهٔ مردم را به مشاهدهٔ اثر خود فرا میخواند. اما آیا برای داوری دربارهٔ اثر هنری، اقبال مخاطبان و میزان سرگرم شدن آنها کفایت میکند؟ آیا میتوان مثلاً برای داوری بین دو فیلم «دربارهٔ الی» و «اخراجیها» تنها به تعداد مخاطبان اکتفا کرد و بر این اساس یکی را برتر از دیگری خواند؟ و اگر چنین بود نقد هنری و چند و چون دربارهٔ بایدها و نبایدهای اثر هنری چه معنایی داشت؟ در این مجال نمیخواهم به جدال مستمری که بین سازندگان فیلمهای گیشهپسند و فیلمهای هنری در جریان است بپردازم بلکه این مقدمه در ستایش جذابیت و سرگرمکنندگی یک سریال تلویزیونی عامهپسند یعنی «سالهای مشروطه» بود. ادامه…
جایی میان برادوی و شانزه لیزه
نگاهی به کتاب یوسفآباد خیابان سی و سوم نوشتهٔ سینا دادخواه
«یوسف آباد خیابان سی و سوم» درشمار کتابهایی است که تهران در آن ثبت شده؛ بعضی جاها به طور مشخص و بعضی جاها به اجمال؛ و البته نه هر جایی از این شهر…، داستان از آن داستانهای تهرانی است که به ذائقهٔ بچههای تهران و بهخصوص شمال شهریها خیلی خوش میآید. راوی فصل اول،که ساکن نیویورک اکباتان است پای مبارک را نهایتاً از خیابان انقلاب پایینتر نگذاشته و به نیویورک و حومه! قناعت کرده. سامان، عکاس بیست و چند سالهای است که سودای کسب شهرت جهانی دارد و عجیب آنکه به مقتضای علایق عکاسی هم لازم نیست تا سری به جاهای دیگر ایران که نه! به جاهای دیگر همین تهران بزند و دستکم چند فریم هم از یکی دو نقطهٔ نسبتاً غیرشمالیتر تهران به ذهن و قلم نویسنده تقدیم کند؛ و صدالبته این هرگز ضعف داستان نیست اگر همهٔ آنچه اتفاق میافتد در بین همان کسانی باشد که مثل سامان به این سوی شهر قدم رنجه نفرموده باشند.
ادامه…
غریبهای در شهر آشنایی
یادداشتی بر فیلم «هرشب تنهایی»
اگر میخواهید در سالن سینما، نماهای بدیع و کمسابقه از مقرنسها و اسلیمیهای آستان قدس رضوی را بر پرده ببینید، اگر میخواهید تلاش یک کارگردان را برای بیان جنبهٔ رازگونهٔ ایمان به تماشا بنشینید، اگر دوست دارید برای کشف مدلولهای نشانههای بصری تا چند روز با ذهن خود کلنجار بروید، اگر طرفدار بازیهای خوب لیلا حاتمی یا حامد بهداد هستید، حتماً به تماشای فیلم هرشب تنهایی بروید؛ اما اگر میخواهید یک داستان موفق را در قالب یک فیلم ببنید به دنبال گزینههای دیگری غیر از این فیلم باشید. ادامه…
وقتی زمین سُر میخورد
«نگران نباش» و زبان مخفی
شاید وقتی از جهان مدرن و اقتضائات و تأثیرات آن در جنبههای مختلف زندگی سخن به میان میآید، بیدرنگ، علم و فنآوری و صنعت و نیز بازتاب پیشرفت و توسعه در سطح زندگی و فرهنگ به ذهن متبادر میشود. یکی از عرصههای متأثر از فضای مدرن، گسترهٔ زبان است و الزاماً این بدان معنا نیست که پیشرفت و توسعه صرفاً اسباب اضافه شدن واژگان فنی و پزشکی به زبان میشوند، بلکه گاه تغییر سبک و سیاق زندگی و گذر از یک بازهٔ زمانی خاص سبب تغییرات ژرفی در زبان میشود. برخی از این تغییرات در جهت همان توسعه و فنآوریهای مدرن است و مثلاً اسباب شکلگیری زبانی نخبهپسند و علمی را فراهم می آورد و برخی دیگر تحت تأثیر فضایی که این روزها بیشتر با عنوان پست مدرن می شناسیمش، سبب ایجاد زبانی متفاوت میشود و این زبان دستکم در نگاه نخست، چندان سنخیتی با رشد و گسترش دانش و عقلانیت مدرن ندارد. ادامه…