چندی پیش، پس از برگزاری امتحان دستیاری پزشکی ـیعنی همان امتحان تخصصـ اتفاق نسبتاً مهمی رخ داد؛ گمانهزنیهای مربوط به فروش پرسشهای امتحان تخصص به یقین تبدیل شدند و بالأخره وزارتخانهنشینان قبول کردند که در دوران مدیریت آنها نیز تقلب رخ داده و باید کاری کنند. از قضا اولین وزیر زن پس از انقلاب هم شجاعت به خرج داد و امتحان را باطل و در تاریخی دیگر دوباره برگزار کرد. از فردای روز ابطال تا همین چند روز پیش، رسانهها واکنشی که نشان ندادند هیچ، به جای بازخواست وزیر برای ناتوانی در برگزاری یک امتحان ساده با حضور تنها ۱۶۰۰۰ داوطلب (در قیاس با یک میلیون داطلب کنکور) ـ آن هم امتحانی که از سال ۸۲ و حتی پیشتر شائبۀ تقلب در آن وجود داشت ـ به تمجید از شجاعت وزیر در پذیرش اشتباه وزارتخانهٔ متبوعش پرداختند و از او که اینگونه امتحان را باطل اعلام کرد، تقدیر کردند؛ این وسط دکتر پزشکیان که زمانی خودش وزیر بهداشت بود و در همان زمان برای نخستین بار غوغای فروش پرسشهای آزمون شروع شد هم دربارۀ لزوم ابطال امتحان صحبت میکرد و….جالب اینکه از لابهلای برخی اخبار هم میشد فهمید که برخی افراد خیلی تلاش کردهاند تا وزیر زن مربوطه امتحان را باطل کند؛ چون کلاً کسی قبول نمیکرده تقلب شده و اگر نبودند چند تا پزشک عمومی داوطلبِ دست از جان شسته که در قالب یک معاملۀ صوری با فروشندگان قرار بگذارند و مدرک مستند جور کنند و مچ متقلبین را بخوابانند، معلوم نبود شیرزن قصۀ ما ـ جانشین وزیر هلوی پیشین ـ هم آیا حاضر بود بپذیرد امتحان را لغو کند؟… آیا او هم به توصیۀ دور و بریهای خود که میگفتند خانم دکتر به صلاح نیست امتحان را لغو کنیم، گوش نمیداد؟ حالا اینها که گفته و نوشته شد چه ربطی دارد به فیروزهنویسی و تلویزیون..میگویم خدمتتان!
و اما بعد…
این روزها در شبکۀ چهارم سیما با یک اتفاق عجیب روبهرو هستیم..برنامهای به نام سیاست ایرانی در حال پخش است که در آن به بهانۀ بحث دربارۀ داستان نفت کسانی میآیند و حرفهایی زده میشود که شنیدن و دیدنشان آن هم از رسانۀ ملی شاخ بر سر میرویاند…البته اگر اهل بحث و خواندن تاریخ باشید، همۀ حرفها تکراری هستند (همان بحث تکراری مصدق خوب بود یا کاشانی؟ پس این وسط فداییان اسلام چه کاره بودند؟ حزب توده و حزب زحمتکشان و دیگران چه نقشی داشتند و …) گرچه نمایش رسانهای آن هیجانآور است ولی پخش آنها از رسانه؟ استغفرالله!
حتماً شنیدهاید که در یکی از برنامهها دکتر صادق زیباکلام ـ که با تکیه بر عقل خودبنیادش تفاسیر جالبی در همۀ حوزهها صادر میکند ـ دربارۀ خدمات رضاخان و مصدق چه گفته است…کار به جایی میرسد که چند شب بعد در حضور خسرو معتضد، پروفسور رواسانی، یعقوب توکلی، دکتر رجبلو و محمدمهدی عبدخدایی ـترکیبی در حد تیم رئال مادرید که در کمتر برنامۀ تاریخیای گرد هم آمده بودندـ بحث آنچنان دربارۀ تاریخ نفت و نقش فداییان اسلام و مصدق بالا میگیرد که گاه من و توی بیننده از بین همهمۀ مهمانها ـ که مثل من و تو از این همه وسعت نظر رسانه در پخش حرفهای خط قرمزی به وجد آمده بودند و مرتب اظهار لحیه میکردند ـ نمیتوانستیم دو کلمه حرف حساب بشنویم؛ بس که در میان حرف هم میپریدند تا از این باقیماندۀ زمان برنامه استفاده کنند و حرفهای در حلق فروماندۀ جماعتی را که نمایندگی میکردند، بعد سالها در برنامهای که معلوم نیست فردا هم پخش شود، بزنند….
گذشته از معایب و محاسن این برنامه که هنوز برای قضاوت دربارۀ آن زود است، نکتۀ جالب آن است که به جای تقدیر و تشکر از مدیران رسانۀ ملی بابت پخش این برنامه باید پرسید چرا این همه دیر…چند حماسۀ ۲۲ خرداد دیگر و چند اغتشاشات گستردۀ خیابانی دیگر باید رخ دهد تا جمع مدیران رسانهای به این نتیجه برسند که حرف خودی را خودی بزند بهتر است تا گویندگان دایرۀ زنگی؟…چند صباح دیگر باید بگذرد تا برخی مدیران نان به نرخ روزخور و عافیتطلب رسانۀ ملی بپذیرند بیان برخی حرفها در قالبی علمی ولو در کوتاهمدت باعث برخی تنشها شود ولی دستکم باعث تخلیۀ انرژی متراکمی خواهد شد که به جای راه افتادن در کف خیابانها میتواند به شکلی بهینه در قالبی گفتمانی آزاد شود؟
برخی بحثهای شکلگرفته در همین چند برنامۀ سیاست ایرانی و همچنین نوع برخورد مهمانها که ذوقزده از آزادی موجود در برنامه در حال چاک دادن گریبان یکدیگر بودند، بیش از پیش به ما فقر مباحثه را یادآور میشود…جالب آنکه دکتر خوشچهره ـ یکی از مدعوین برنامه ـ به نمایندگی از همۀ ما چنین اعتراضی را خطاب به مجری ـ کارشناس برنامه داشت؛ آنجا که مجری در برابر سیل دفاعیات زیبا کلام از برخی اقدامات پیش از انقلاب و پرسشهای بنیادین او دربارۀ اینکه «ما اصلاً برای چه انقلاب کردیم و انقلاب ما در کدام زمینهها از قبل خود جلو افتاده»، از دکتر خوشچهره خواست جوابی دهد که او معترضانه گفت چرا باید فضای علمی ما تا پیش از این آنقدر بسته میبود که حال من مجبور باشم دربارۀ اولیات با دکتر زیباکلام بحث کنم و وقت برای پاسخگویی به مباحث ثانوی نرسد؟ جالب آنکه مجریـکارشناس برنامه ناگهان با برخوردی مدیریتی که معلوم بود میخواهد جانب رسانه را بگیرد، از او درخواست کرد که خب بیا این میدان جواب او را بده…که دکتر خوشچهره با قاطعیت گفت (نقل به مضمون): عزیزم من کشش جسمی پاسخگویی به این همه شبهه را ندارم!
به راستی چرا این قدر دیر؟..پاسخ به این پرسش ما را به رفتارشناسی تبار و روان مدیرانی در رسانه رهنمون میکند که در بیشمار سالهای گذشته بسیاری از استعداهای ناب رسانه را فراری دادند تا بتوانند مرکب رهوار مصلحت و عافیت خود را برانند. شاید کسی بگوید نباید این قدر بدبین بود..حالا که دارند برنامۀ تند و تیز و به ظاهر آزادمنشانه پخش میکنند، باید مجیزشان را گفت تا سرد نشوند…و من میگویم مگر نداشتند بیشمار از این برنامهها که به تلنگری و اعتراضی بستندشان؛ بیآنکه مدیری در رسانه ولو به قیمت از دست دادن موقعیت شغلی خود پای ادامۀ برنامه بایستد؟…نمونۀ دمدستیاش تعطیلی برنامۀ سینما گفتوگوی رادیو، تغییرات مدیریتی رادیو جوان، عوض شدن فرزاد حسنی مجری برنامۀ کولهپشتی پس از یک مباحثۀ ساده با سردار رادان….یا دهها برنامهٔ دیگر مانند این….
آیا غیر از این است که هنوز در اطراف رسانۀ ما مدیرانی پرسه میزنند از جنس همان مدیران وزارتخانۀ بهداشت که وقتی مدیری تصمیمی چالشی میگیرد ـ و از زمان خود کمی عبور میکند و تلاش میکند پیشرو باشد ـ با گفتن جملاتی چون «حاجی به صلاح نیست»، «مهندس آخر و عاقبت نداره»، «مهندس پرسش رو بندازیم به جان ملت و بعد معلوم نیست جوابش رو بشنون.. اون وقت آخرتت میره روی هوا» و…عافیتطلبانه آن کردند که امروز میبینیم…مدیرانی بیلیاقت که امروز لغوکنندۀ یک امتحان را آنچنان در نظر ما شجاع جلوه میدهند که به جای مؤاخذۀ او مجبور باشیم بابت انجام بدیهیترین وظیفهاش از او تشکر کنیم..همچنان که تا چند روز دیگر روزنامهها پر میشوند از سپاسگزاری بابت برنامۀ سیاست ایرانی و اینکه مدیران شجاع رسانه حالا دارند کاری میکنند کارستان..
این همه تنها به این دلیل است که رسانۀ ما فرزند زمان خود نیست…چه رسد به آنکه بخواهد از زمان عبور کند..رسانۀ ما دنبالهرویِ زمان و وقایع است..باید اتفاقی رخ دهد تا دربارۀ آن خبر بسازد..مثل آن بچهمرشدی که باید اوستایش چیزی میگفت تا او هم پیاش را بگیرد….در حقیقت رسانۀ ما یک روزنامۀ تصویری و صوتی بزرگ است که تنها کار خبرنگاری میکند ولی آنجا که باید جهت بدهد، آنجا که باید روی مسئولان تأثیر بگذارد، آنجا که باید همچون دانشگاه، مردم را تربیت کند یا دستکم ایرادهایشان را یادآور شود، کمیتش میلنگد…و ما نیز قانع بار آمدهایم و از اینکه این شعبدهها به نام سیاست ایرانی برایمان نمایش داده میشود خرسندیم و شاد…بگذریم از اینکه در ساحت سیاست روزمرهمان برخی روزنامهها و هفتهنامهها که دقیقاً حضورشان در تقابل با برخی دیگر از روزنامههای خودی، خاصیت همین برنامۀ سیاست ایرانی و گفتمان آن را دارد، بسته شدهاند….
به هر حال ما نیز رسم بینندگی خود را به جای میآوریم و از مدیران شجاع رسانۀ ملی بابت این برنامه سپاسگزاری میکنیم. تا این برنامه نفس میکشد آن را از دست ندهید….
* یک آرزو: ای کاش گردانندگان برنامه، این شبها از محمدعلی موحد، مولوی (شمس) شناس بزرگ و نویسندۀ کتاب خواب آشفتهٔ نفت و البته عبدالله شهبازی، تاریخنگار برجسته ـ که اخیراً خود را فرزند صیغهای این نظام خوانده است ـ هم در برنامه دعوت کنند. جای آنها در تیم کهکشانیها خالی است.
* یک پیشنهاد: گرچه جمعهشبها دیدن سریال در چشم باد تحمل میخواهد ولی موسیقی آن را بشنوید! این حسین علیزاده هم به بهانۀ ساخت موسیقی متن سریال در چشم باد، همه را گاه تا ده دقیقه مهمان تکنوازی سازهای زهی خود میکند، بیآنکه اسیر حلّیت و حرمت پخش موسیقی از رسانه شویم یا مجبور باشیم چند ده هزارتومان پول کنسرتهایش را بدهیم…
۲۷ اسفند ۱۳۸۸ | ۱۴:۱۸
عقل خودبنیاد! (حالا اگه کسی اومد به جای مراجعه به بنیاد شهید و مستضعفان و جانبازان برای خودش بنیادی زده اشکالی داره. اتفاقا خوبه که آدم به عقل خودش اتکا کنه تا عقل وابسته به دیگر بنیادها!)
اگه زیباکلام که تو این زمینه ها درس خونده و کار کرده و کتاب نوشته نتونه اظهار نظر کنه پس … خوب نیست به جای بررسی دیدگاهها شخصیت صاحب نظر رو سرویس بفرمایید. نگاه خاکستری به تاریخ بدک نیست. نگاه سفت و سخت و متعصبانه به تاریخ نتایج خوبی نداره چون لزوما اونی که فکر میکنه برنده است برنده نخواهد بود. البته خیلی نمی شود در سایت رسمی یک مرکز رسمی در این باره بحث کرد!
رابطه نویسنده محترم و فرزاد حسنی مجری قابل و تاحدی نامودب تلویزیون مشکوک میزنه.بنگرید به مقالات قبلی!
تشبیه به رئال مادرید نچسب بود چون من که میان این بازیکنان محترم کاکا رو ندیدم شاید نیمکت نشین بوده یا مصدوم شده ( عبدالله شهبازی! نه! نه!) – لیگ برتر خودمون چشه .
و …
۲۷ اسفند ۱۳۸۸ | ۱۶:۴۳
آقای قادری می شه این قدر از تعبیر رسانه ملی استفاده نکنید. این رسانه کجاش ملیه؟ این رسانه فردی و باندی و حزبی و اینا هست ولی بویی از ملی بودن نداره. اگه به زبان و چهار تا خبر و تصویر از ایران باشه که بی بی سی فارسی ملی تره