فیروزه

 
 

غوغای پنهانی کنید

نبش المقابر فی شرح الاشعار المعاصر

اول آغاز:
بر آن شدیم تا دیگربار به شرح رموز پنهان و اسرار نهفته‌ای بنشینیم که در فراخنای شعر پارسی از قدیم تا اکنون، جویندگان طریقت، دلدادگان حقیقت و واماندگان شریعت را راهنماست و در پس الفاظ و اصوات، همچون چراغ راه سعادت، کحل بینش نظروران به خود اختصاص می‌دهد. رموز و اسراری که از چشم افراد عامی پنهان و دیده رمزبین و هوش سِرپژوه آن را در می‌یابد. اشعار عرفانی، چه در گذشته و چه در معاصر، سرشار از نکات و رموزند که در اکثر اوقات و احوال بی‌اراده شاعر بر زبان وی جاری و سرایندگان اشعار نیز از آن غافل‌اند. و این کار شارح آگاه به اسرار و احوال است که پرده از شواهد قدسی بردارد و جمال حقیقت آشکار نماید.

**

مست پنهانی کنید
شاعر: پرواز همای/ آهنگساز: پرواز همای/ خواننده: پرواز همای

توبه‌ها را بشکنید
میخانه‌ها را وا کنید ای باده‌خواران
پیمانه را احیا کنید ای مل‌گساران

توبه عملی است خوب، مفید فایده برای پایان به گناه و روی آوردن به سیر تعالی. اما در طریق سلوک، هرچیز می‌تواند مانع راه بگردد و همچون چیزی عظیم‌الجثه در مسیر سیر سنگ‌اندازی نماید. توبه شاید سالک را به خود سرگرم و او را دچار کبر کاذب نماید که خود را وارسته بیند، در حالی که همه از عالم و عامی، فقیر درگاه احدیت هستیم و تفاوت ندارد در کجاییم، که در هرکجاییم عاصی و مذنبیم. لذا شاعر واصل معاصر فرموده است:
کبریای توبه را بشکن پشیمانی بس است.

شاعر سالک نیز می‌گوید «اولین گام در سیر عرفانی شکست توبه و له کردن خویشتن خویش و مرحله بعد فراهم آوردن مقدمات می‌گساری.» آدمی در اثنای سفر، نیاز به استراحتگاه دارد تا پس از طی راه‌های دراز و گردنه‌های سخت‌العبور و بیابان‌ها و باتلاق‌ها و راهزن‌ها و دوربین‌های پلیس (که همگی رموز مسیر سلوک‌اند و در جای خود باید بدان پرداخت) در آن دمی بیاساید و گرد راه از تن باز گیرد و توشه‌ای برگیرد و قضای حاجت کند تا دوباره قدم در راه نهد. «میخانه» در طی طریق معنوی استراحتگاهی است با خوردنی‌ها و نوشیدنی‌های گوارا و شاهدان زیباروی و پریرخان دل‌انگیز که همگی سالک را ـ از طریق روحی و نه جسمانی ـ شارژ می‌کنند تا با قوت به ادامه راه بپردازد. میخانه امر معنوی و جایی است که بیخودی و هدایت را در انسان وارد می‌کند. گشودن درب میخانه و احیای پیمانه، مقدمات می‌گساری در میان راه است و مقدمه واجب،‌ خود واجب است.

باده در ساغر کنید
توبه‌ای دیگر کنید
خرقه از تن برکَنید
توبه‌ها را بشکنید، آمد بهاران

در اشعار عرفانی مانند حافظ، سعدی، مولوی و همای منظور از باده امری معنوی و روحانی است. شاعر نمی‌گوید مسکرات تهیه کرده و با لوازمات بنوشید و مست لایعقل شوید و معصیت کنید. گفته نیز شد که مقصود از باده، عواملی معنوی است که انسان را از خویشتن خویش جداسازی و او را به حقایق متعالی سوق می‌دهد. نمونه‌های آن بی‌شمار و بیرون از اندازه است. مثال نمونه‌های باده:
ساقیا بده جامی زان شراب روحانی
همه به جرم مستی سر دار ملامت/ می‌میریم و می‌خوانیم سر ساقی سلامت

و الخ…

اما خرقه نماد ظاهرگرایی است و شاعر امر به کندن خرقه از تن می‌کند که به معنای برهنه شدن باطنی و خرق ظواهر می‌باشد. پس سالک آگاه دریافت که «باده‌نوشی معنوی»، «خرقه‌نپوشی معنوی» و «شکست توبه»، یعنی تا اینجا به سه کار عرفانی اشارت کردیم.

یادی از آیین مستانی کنید/ مست پنهانی کنید
تا سحر پیمانه‌گردانی کنید/ مست پنهانی کنید
روز و شب معشوقه‌بازی‌های عرفانی کنید
همچون خماران توبه‌ها را بشکنید، آمد بهاران

در این بیت پرمغز شاعر/ آهنگساز/ خواننده به «آیین مستانی» اشاره می‌کند که از آیین‌های عرفانی بوده و پیروان آن با مست کردن از بادهٔ عرفانی روز و شب به یاد معنویات سراندازی و دست‌افشانی و پایکوبی کرده و فارغ شدن از امور دنیاوی را به خرمی می‌نشسته‌اند. طی مراحل در آیین مستانی بدون مدد از پیر و مرشد و راهنما امکان‌پذیر نیست و سالکان آیین باید کلیه مراحل و مراتب را با اشارت استاد انجام دهند. و یکی از شروط، پنهانی کردن اعمال است. مست پنهانی کردن، دست پنهانی افشاندن، پیمانه‌گردانی پنهانی کردن و همه‌چیز باید در خفا و بدون جلب توجه اغیار صورت گیرد. علنی کردن سلوک محتسب را بیدار می‌کند و سالک را به خود مغرور، از این رو به اشارت پیر همه‌چیز در نهانی و بی‌سروصدا استفاده می‌گردد. در باب معشوقه‌بازی‌های عرفانی سخن بسی هست از این مرتبه شورانگیز سلوک که با اغیار نمی‌توان گفت و در جلسات سلوک خصوصی اشارت خواهد رفت.

عاشقان غوغا کنید، در دل شیدا کنید
یک‌نفس گر می‌توان ساغر زدن
پس چرا اندیشه فردا کنید
غصه از سر وا کنید
پیمانه را احیا کنید/ ای بیقراران
توبه‌ها را بشکنید آمد بهاران

شاعر سالک، مراحل بعدی سلوک را به بیان نشسته است که توضیحی است مر مرحلهٔ قبلی را. مصرع اول، عاشقان را به غوغا کردن فرا می‌خواند. این‌سان سالک خام از رهرو آگاه جدا می‌گردد. سالک خام و فرد عادی، در بیت اول به این پندار که دیگر نیاز به پوشیدن اسرار و پنهانی کردن نیست غوغا می‌کند و اناالحق و سبحانی سر می‌دهد. حال آنکه این امتحانی است که پیر از سالک می‌کند و در بیت بعد معنا را بیشتر شکافته و می‌گوید غوغا را باید در دل شیدا کرد، نه در بیرون. در اینجا فرد عامی و سالک خام که غوغا کرده توسط محتسب دستگیر و به سزای اعمالش می‌رسد و صف راهراوان پخته و آگاه و حقیقی از غوغاییان جدا می‌شود؛ که چنین جداسازی، از لوازم طریق است، ورنه دست زیاد می‌گردد.

لازم به ذکر است در شعر عرفانی منظور از غوغا هیچ‌گاه سر و صدا و سراندازی آشکار نیست. سالک باید همیشه اندوه و شادی خود را در دل نگاه دارد و چیزی از آن به بیرون درز ندهد و تازه بعد از آن در خفا شادی را در دل نگه داشته غصه را از سر وا نماید و مهم از همه این‌که زندگی همین یک دم اکنون است و گذشته و آینده هردو موهوم‌اند و همان‌طور که شاعر معاصر فرموده‌ است:
عمر کمه، صفا کن/ درد و غمو رها کن/ گذشته رو رها کن/ گذشته برنگشته…

اگر سالک می‌تواند در همین دم اکنون از شاهد هستی کام گیرد چرا عشرت امروز به فردا واگذار کند و دربارهٔ فردا بیندیشد. مقصود نهایی سالک سلوک و رسیدن به وصال شاهد قدسی است و در این راه بهشت و دوزخ نیز سد راه او نیستند و سالک در دوزخ نیز به سلوک خود ادامه خواهد داد.



comment feed یک پاسخ به ”غوغای پنهانی کنید“

  1. مرتضی الف

    بیمزه و لوس بود
    حیف از سوژه ای به این خوبی که به این راحتی سوخت