فیروزه

 
 

ماه گمشده

نگاهی به هفتمین جشنواره سراسری تئاتر ماه

معنویت، اندیشه، هنر سه کلمه‌ای هستند که قراراست «ماه» این جشنواره را بسازند. اما این‌که چرا جشنوارهٔ سراسری تئاتر ماه نتوانسته در هفتمین سال عمر خود به آرمان‌هایش برسد موضوعی ا‌ست که توجه‌ زیادی را می‌طلبد.

اولین سخن این‌که هنوز در جامعهٔ ما متولی تئاتر دینی مشخص نیست و نمی‌دانیم برای نابسامانی‌های موجود در این حوزه کدام نهاد را باید بازخواست کنیم. حوزه هنری، بسیج، بنیادشهید، وزارت ارشاد، آستان قدس و شهرداری و … همگی خود را متولی هنر انقلاب می‌دانند. و درست همزمان با فعالیت حوزهٔ هنری در قالب جشنوارهٔ تئاتر ماه، در مجموعهٔ تئاترشهر و منطقه‌های اطراف، جشنواره تئاتر حقیقت و کمی‌ آن‌طرف‌تر جشنوارهٔ تئاتر مقاومت برگزار می‌شود.

قطعاً این همزمانی به نفع تئاتر کشور نیست و صرفاً با این ادعا ‌که تمامی جشنواره‌های دینی یکی شده‌اند، هیچ حرکت رو به رشدی آغاز نمی‌شود. به همین جهت است که جشنواره تئاتر حقیقت (به اسم یکپارچه شدن جشنواره‌های دینی) به یک‌سال نکشیده با عنوان جدیدی (جشنواره تئاتر صاحبدلان) برگزار می‌شود و یکی به عدد جشنواره‌های دینی اضافه می‌کند. و ناگوارتر این‌که این‌ جشنواره‌های همزمان، هر سه دارای موضوعات و فراخوان مشابه هستند!

اما دربارهٔ آثار به اجرا درآمده در این جشنواره باید گفت که برخلاف تلاش و جدیت عوامل در بخش‌های بازیگری، طراحی صحنه و لباس، طراحی نور، آهنگ‌سازی، کارگردانی و حتی طراحی پوستر و بروشور، تنها نویسندگان بوده‌اند که هیچ زحمتی به خود نداده‌اند. به نظر می‌رسد بسیاری از نویسندگان آثار پس از خواندن فراخوان جشنواره اولین متنی را که به ذهنشان آمده است، نوشته‌اند و حتی زحمت یک بازنویسی مختصر را به خود نداده‌اند. برای همین نمی‌شود به هیچ‌کدام از نمایش‌نامه‌ها حتی با ارفاق نمرهٔ ‌بالاتر از ۱۰ داد. با نگاه دقیق‌تر ایرادات متنی آثار را این‌طور می‌توان شمرد:

۱. ضعف ساختاری:
عمده‌ترین ضعف موجود در نمایش‌نامه‌ها به ساختار برمی‌گشت. به گونه‌ای که برخی نویسندگان حتی اصول اولیه نمایش‌نامه‌نویسی را رعایت نکرده بودند.

حدود ۱۳ نمایش از ۲۵ نمایش‌ صحنه‌ای، به طور کامل مبتنی بر گفت‌وگو و شرح شفاهی گذشته از زبان شخصیت‌ها بود. با داستان‌هایی کلیشه‌ و موقعیت‌هایی تکراری و دیالوگ‌هایی ضعیف. گویی نویسنده فراموش کرده است که روایت نمایشی عنصر اصلی و اساسی و ستون کار نمایش است و نمی‌داند در نمایش مخاطب برای دیدن می‌آید و نه برای شنیدن دیالوگ‌هایی ضعیف و خسته‌کننده.

با وجود این نواقص غیرقابل جبران جای تعجبی نبود از این‌که چرا مخاطبان در بسیاری از اجراها سالن را ترک می‌کردند.

۲. فقدان اندیشه:
تئاتر هنر اندیشه‌ها و روشن‌فکری و تعقل است. چیزی که در جشنوارهٔ ماه به اسم معنویت اندیشه و هنر شناخته می‌شود. اما هرچند بعضی از کارها به لحاظ فرمی برخی نمایش‌ها از قوت بالایی برخوردار بودند و تمام مؤلفه‌های یک تئاتر خوش‌ساخت را داشتند اما فقدان «اندیشه» در نمایش‌نامه‌هایشان ضعفی غیرقابل اغماض به حساب می‌آمد.

۳. نگاه کاملاً سطحی و کلیشه‌ای به فراخوان جشنواره:
درام نویسان سعی می‌کنند متن اجتماعی – دینی بنویسند ولی نمی‌توانند. زیرا خود را محدود می‌کنند به عبارت قید شده در متن فراخوان. هم نویسندگان و هم برگزار کنندگان جشنواره فراموش کرده‌اند که با وارد کردن کلمات فراخوان در نمایش‌نامه‌ها متن دینی به دست نمی‌آید.

مثلاً نویسنده‌ای بعد از خواندن فراخوان تصمیم گرفته است در بخش «بازگشت به ارزش‌های ملی مذهبی» شانس خود را امتحان کند. پس فوراً و بی‌هیچ تاملی عناصر مورد نیازش را این‌طور تهیه می‌کند: یک عدد شهید. یک عدد فرزند شهید که از آرمان‌ها دور شده. یک همرزم شهید که پسر شهید را نصیحت می‌کند و پسر متحول می‌شود و به آرمان‌ها باز می‌گردد. برگزارکنندگان چطور می‌توانند خود را از این سطح پایین راضی کنند و دل‌خوش‌ کنند به این‌که این‌قبیل نمایش‌ها می‌تواند مخاطبان را تحت تاثیر قرار بدهد؟ مخاطبی که باورش همسوی موضوعات فراخوان نیست با این نمونه‌ها متحول نمی‌شود. مخاطب همسو و همفکر هم هیچ بار اضافه‌ای با دیدن این آثار برنخواهد داشت. و بدتر از همه این‌که مخاطب خاکستری و بی‌تفاوت نیز به دلیل نبود بار دراماتیک و عدم جذابیت داستان با خستگی سالن را ترک خواهد کرد.

علاوه بر این، نمایش‌های یک جشنواره باید در یک سطح باشند و نباید نمایش‌های دبیرستانی را نیز در جشنواره شرکت داد! البته مسئولان جشنواره در جواب چرایی این اقدام می‌گویند هدفشان تشویق گروه‌های ضعیف است. اما بدون شک بهترین راه دست‌یابی به این هدف، باریک‌کردن ورودی جشنواره و بالابردن سطح آن است. قطعاً برای مخاطبان و جامعهٔ تئاتر تماشای فقط ۱۰ کار قوی و ندیدن ۱۵ اثر ضعیف در کنار آن‌ها، تحسین‌برانگیز خواهد بود و بهترین مشوق برای گروه‌های نمایشی خوب و در عین حال انگیزه‌ساز برای گروه‌های تازه‌کار. نباید به هر بهانه‌ای سالن‌ها را پر کرد و با افتخار اعلام کرد که امسال ۲۵ نمایش صحنه‌ای داشته‌ایم! چنین جشنواره‌ای در این سطح و کیفیت نمی‌تواند آرزوی بین‌المللی شدن خود را تحقق ببخشد.

***

و اما از آثار که بگذریم، بداخلاقی‌های موجود در میان قشری‌ که داعیهٔ فرهنگ و فرهیختگی دارد بسیار دردناک خواهد بود. که باعث می‌شود مثلاً در مراسم اختتامیه و هنگام پخش صحبت‌های مسئول حوزهٔ هنری سوت و کف بزنند و با «هو» کردن، اعتراض خود را نشان بدهند. تاجایی‌که مجری مراسم – جناب آقای امین تارخ – با کمی عصبانیت از حضار خواهش کند که شخصیت داشته باشند!

یا با توقع زیاد در قبال آثار ضعیف خود اقامت رایگان‌شان را در تمام طول برگزاری جشنواره، حق خود بدانند. بی‌اینکه پاسخ‌گو باشند چه خدمتی برای دیگران و دین و انقلاب کرده‌اند.

و تأسف‌برانگیزتر از همه این است که در این جشنواره – با این شناسنامه – به نمایش‌هایی جایزه تعلق می‌گیرد که در آن جهان پس از مرگ زیر سؤال می‌رود، فرشتگان که مقرب درگاه خداوند هستند شخصیت‌هایی گیج و احمق و قمار باز و… نشان داده می‌شوند و …

تنها حرفی که برای جشنوارهٔ ماه باقی می‌ماند این است که اساساً مدتی است فقط خوب اسم انتخاب می‌کنیم بی‌‌آنکه حواسمان باشد معنویت و اندیشه و هنر با «ماه» بودن یک جشنواره به دست نمی‌آید!