فیروزه

 
 

ماه گمشده

نگاهی به هفتمین جشنواره سراسری تئاتر ماه

معنویت، اندیشه، هنر سه کلمه‌ای هستند که قراراست «ماه» این جشنواره را بسازند. اما این‌که چرا جشنوارهٔ سراسری تئاتر ماه نتوانسته در هفتمین سال عمر خود به آرمان‌هایش برسد موضوعی ا‌ست که توجه‌ زیادی را می‌طلبد.

اولین سخن این‌که هنوز در جامعهٔ ما متولی تئاتر دینی مشخص نیست و نمی‌دانیم برای نابسامانی‌های موجود در این حوزه کدام نهاد را باید بازخواست کنیم. حوزه هنری، بسیج، بنیادشهید، وزارت ارشاد، آستان قدس و شهرداری و … همگی خود را متولی هنر انقلاب می‌دانند. و درست همزمان با فعالیت حوزهٔ هنری در قالب جشنوارهٔ تئاتر ماه، در مجموعهٔ تئاترشهر و منطقه‌های اطراف، جشنواره تئاتر حقیقت و کمی‌ آن‌طرف‌تر جشنوارهٔ تئاتر مقاومت برگزار می‌شود. ادامه…


 

من مردگان را می‌بینم…

«I see dead people»
نمی‌دانم باید گفت که این دیالوگ «هیلی جوئل آزمنت» را به شهرت رساند یا «هیلی جوئل آزمنت» باعث شد که این دیالوگ در اذهان ثبت شود! کمتر کسی در جهان سینما پیدا می‌شود که این دیالوگ را به خاطر نداشته باشد! هیلی جوئل آزمنت بازیگر کودکی که معروف‌ترین دیالوگش در فیلم «حس ششم» نیز همین است! درست است که ذهن خلاق شایامالان در صحنه‌هایی همچون بازشدن کابینت‌ها، جشن تولد و کلاس درس در بازی آزمنت نقش بسزایی داشته است اما شاید اغراق نباشد اگر بگویم بخشی از سنگینی بار فیلم را همین آزمنت به تنهایی به دوش می‌کشد، او با مدل بیان دیالوگ‌هایش، راه رفتنش و با طرفندی ساده همچون عمیق نگاه کردن، توانایی خارق العاده خود را در بازیگری نشان می‌دهد.

جدای از این‌ها، «حس ششم» از آن دسته از فیلم‌هایی است که بعد از تماشای آن دوست داریم بار دیگر و با دقت بیشتر آن را ببینیم و سعی کنیم یک‌جایی مچ کارگردان را بگیریم، اما بعد از دوباره دیدن باز هم غافلگیر می‌شویم و می‌فهمیم جریان آن‌قدر هم ساده نیست و کارگردان با دقت بسیار زیادی عوامل و نشانه‌ها را کاملاً در جهت خط داستان چیده است. گرچه شایامالان می‌گوید فیلم را بر مبنای ترس انسان‌های واقعی از ناشناخته‌ها، توانایی و قدرت و… ساخته است، اما بهتر آن است که بگوییم این فیلم کاملاً در جهت اثبات جهان پس از مرگ است. اما جهان پس از مرگ به شیوه‌ای که خود فکر می‌کنند و نه به آن شیوه‌ای که در ادیان الهی آمده است! ما هیچ چیزی مبنی بر وجود برزخ و بازخواست افراد و عذاب و نعمتشان به سبب اعمالشان در دنیا، در جهان پس از مرگ خلق شده در فیلم شایامالان نمی‌بینم! آن‌ها نمی‌دانند که مرده‌اند و به قول کول حتی چیز‌هایی را می‌بینند که می‌خواهند!

این دقیقاً یعنی چیز خاصی در آن طرف نیست، هرچه بخواهی ‌می‌بینی و حتی نمی‌دانی مرده‌ای و خبری از عذاب و پاداش و این‌ها نیست. ادامه…


 

چشمان سرندی پیتی!

همه ما در حافظه تاریخی‌مان تصویر خاصی از اژدها داریم، شاید خیلی‌های‌مان بر اساس داستان‌هایی که خوانده ‌و فیلم‌ها وانیمیشن‌هایی که دیده‌ایم ذهنیتمان از اژدها یک ذهنیت سیاه باشد! آن‌ها خون‌خوارند،از دهانشان آتش بیرون می‌آید و همه را می‌کشند. شاید بتوان ده‌ها فیلم نام برد که شخصیت قهرمان با نیت نجات بشریت از چنگال اژدهای اهریمنی به مبارزه با آن می‌پردازد. اما این ذهنیت منفی از ابتدای تماشای شخصیت انیمیشنی «خشم شب» فرو می‌ریزد. خشم شب با آن چشمان بزرگش مخاطب را یاد یک کارتون قدیمی می‌اندازد، یاد همان سرندپیتی معروف؛ همان شخصیت مهربان صورتی رنگ. وقتی «هیکاپ» چاقویش را بالا می‌برد تا «خشم شب» را بکشد، او با حالتی معصومانه‌ به پسر نگاه می‌کند و آرام چشمانش را می‌بندد و سرش را بر زمین می‌گذارد. اینجاست که می‌فهمیم این اژدها با تصویر خشن اژدهای ذهن ما فرق دارد و چشمان بزرگش سیاهی تنش را گم‌کرده. که باعث می‌شود این اژدها را دوست داشته باشی! ادامه…


 

ایده‌های تکراری

نگاهی به نمایش «خداحافظی نکردی با نجمه، سورچی» اثر «حمیدرضا آذرنگ»

نمایش «خداحافظی نکردی با نجمه، سورچی» به نویسندگی و کارگردانی «حمید رضا آذرنگ» داستان زندگی یک سورچی و سرکنسول را روایت می‌کند که هر دوی آن‌ها فرزندی مریض دارند و نوع دید و نگاه سرکنسول و سورچی و اطرافیانش در خصوص شفا دادن امام رضا(ع) درگیری و کشمکش داستان را پدید می‌آورد. ادامه…


 

ضعف‌های پژوهشی یک نمایش‌نامه

نگاهی به نمایش «کا» به کارگردانی رحمت امینی

«کا» عنوان نمایشی است که ماه گذشته در کارگاه نمایش مجموعهٔ تئاتر شهر اجرا شده است. «کا» داستان دو برده و یک کنیز را روایت می‌کند که پس از فوت اربابشان به همراه او در یکی از مقبره های مصر باستان دفن شده‌اند.

نمایش «کا» دارای فضای بکر و بدیعی است. معمولاً در نمایش‌های ایرانی پرداختن به چنین موضوعات و استفاده از چنین فضاهایی را نمی‌بینیم. اما علی‌رغم بکر بودن فضای نمایش، ضعف پژوهش میدانی در خصوص فضای اتفاقات نمایش کاملاً مشهود است. نگارش نمایش‌نامه دربارهٔ اقلیم و فضایی خاص و ناشناخته مستلزم این است که تحقیقی جامع دربارهٔ آن اقلیم، از معماری و پوشش گرفته تا موسیقی و گویش و دیگر جزئیاتی که لازم است در نمایش‌نامه به آن پرداخته شود صورت گیرد. حتی معدود تمهیداتی که کارگردان برای باورپذیرتر کردن فضای نمایش اندیشیده مثل دکور هرمی شکل و موسیقی و… نیز نتوانست چندان مؤثر باشد و ضعف پژوهشی نمایش‌نامه را بپوشاند. گویی مخاطب می‌داند که همهٔ اینها درست شده است تا شاید او فکر کند در یک مقبرهٔ مصر باستان قرار دارد، هرچند انتخاب کارگاه نمایش به گفته کارگردان تعمدی بوده و به این جهت بوده است که مخاطب از پله‌ها پایین بیاید و خود را در همچنان فضایی فرض کند اما این‌ها برای باورپذیر کردن فضای یک مقبرهٔ مصر باستان کافی نیست. ادامه…