۱
چندی است فتوای فقهی مقام معظم رهبری دربارهٔ بحث موسیقی در چند پایگاه خبری داخلی بازنشر میشود. معظمله در پاسخ به پرسشکنندگان بیان کردهاند که ترویج موسیقی جزو اهداف عالیه نظام مقدس اسلامی نیست. از این خبر که بگذریم، در جایی دیگر خواندم نیروی انتظامی تعدادی را که در حال ساخت یک ویدیوکلیپ برای یکی از شبکههای ماهوارهای فارسیزبان بودند، دستگیر کرد. با توجه به این دو خبر، چند پرسش برای یک ذهن نقاد پیش میآید:
اول اینکه؛ تکلیف ما با خیل علاقهمندان آثار موسیقیایی چه میشود؟ خیل علاقهمندانی که در میانشان کسانی وجود دارند که طرفدار پروپاقرص موسیقی سالم ایرانی هستند و دنبال راهی برای ارتقای سطح آن ـ به عنوان یک میراث معنوی ایرانی ـ میگردند و نمیتوان بر فعالیتهای آنها عناوین مفسدهانگیز یا براندازانه بار کرد.
دوم اینکه؛ با توجه به رشد هر روزهٔ گروههای موسیقی زیرزمینی که عمدتاً فاقد محتوای شعری و موسیقایی هستند، آیا ادامهٔ روند بیاعتنایی به موسیقی در رسانهٔ ملی به صلاح است؟
سوم اینکه؛ رهاسازی موسیقی اصیل ایرانی به حال خود و عدم نقد این جریان سنتی و همچنین عدم نقد و ارزیابی جریان مجاز موسیقی پاپ و عدم حمایت رسانهای از آن در شرایطی که شبکههای pmc و tvpersia و GEM و مانند آن در حال کار هستند، چه ثمرهای خواهد داشت؟
به نظر نگارنده راه تلفیق فتوای ایشان با شرایط فعلی و خروج رسانهٔ ملی از بنبست ـ که نگارنده به دلیل سالها آمدوشد و قلمزنی در یکی از نشریاتِ نهادهای وابسته به صداوسیما، از میزان استیصال مدیران رسانه دربارهٔ موسیقی باخبر است ـ تن دادن به نوعی زیست دوگانهٔ رسانهای است. برای توضیح این نقشهٔ راه باید چند پیشفرض را بپذیریم:
الف) ماهواره به هر شکل، قانونی یا غیرقانونی به یکی از ملزومات زندگی مدرن برخی از شهروندان ایرانی تبدیل شده است. متأسفانه تا کنون در این زمینه که جایگاه فکری، فرهنگی و طبقاتی شهروندان برخوردار از ماهواره چیست، تحقیق درستی انجام نشده است. پژوهشی که به ما پاسخ دهد این شهروندان چند ساعت در روز ماهواره میبینند، دلیل تماشای ماهواره چیست، چه اندازه بر محتوایش نظارت دارند، کدام شبکهها را و به چه علت میبینند و از همه مهمتر ارزیابیشان از محتوای کیفی و کمی شبکههای ماهوارهای چیست؟… شاید دلیل این فقر مطالعاتی در ممنوعیت استفاده از ماهواره باشد و شاید در این مهم که دارندگان تجهیزات ماهوارهای اطلاعات شفافی نمیدهند یا اینکه برخی گمان میکنند این کار ـپژوهشـ قبحزدایی از یک کار غیرقانونی است. به هر حال لازم است یک پالایش و پژوهش میدانی بزرگ در سراسر کشور انجام شود و نتایجش بیکموکاست در اختیار مدیران و پژوهشگران گذاشته شود تا ما بدانیم با چه طیفی از مخاطبان درگیر هستیم. به هرحال اصل قضیه که برخورداری برخی شهروندان از ماهواره است، غیرقابل انکار مینماید. بنابر گفتههای رییس رسانهٔ ملی، تعداد ۳۰٪ مردم ایران از ماهواره برخوردارند که اگر بنا را بر اکثر بگذاریم و اینکه احتمالاً خروجی آمار از فیلتر مصلحت گذشته، این درصد را تا ۴۰ نیز میتوان بالا برد. پس چیزی حدود بیست میلیون نفر در ایران ماهواره میبینند؛ که خوب عدد چندان کمی نیست.
ب) به دلیل کارکرد مخرب ماهواره و شبکههای ماهوارهای و اینکه متأسفانه به دلیل فقر فرهنگی بسیاری از مردم، مشتری شبکههای نازل موسیقی و فیلم غیربومی هستند و اینکه ما جمعیت جوانی داریم و همین جمعیت به اقتضای جوانیاش گرایش زیادی به سکس و خشونت دارد، پس میتوان این پیشفرض را هم حتمی دانست که لزوم برخورد با ورود تجهیزات ماهواره تا زمانی که لازم است، باید ادامه پیدا کند تا این مهمان ناخوانده همهگیر نشود و تنها کسانی از آن برخوردار باشند که به هر دلیلی داشتنش را میپسندند. گرچه به نظر میرسد طبقات دینی و اخلاقی جامعه بیکموکاست از آن پرهیز میکنند، مگر عدهای قلیل که به دلایلی فرامتنی ـ مانند وجههٔ مدیریتی و یا پژوهشگری ـ از آن برخوردارند؛ که خوب، تخصصاً از بحث ما خارجاند.
پ) رسانهٔ ملی کنونی ـ نه به تمامه ولی در بسیاری جهات ـ رسانهای است که تراز رسانهٔ برآمده از اندیشههای فقهی جمهوری اسلامی است و نمیتواند تن به هر مصلحت یا فعل شبههناکی دهد. در حقیقت این رسانه از آنِ مردمانی است که با پایبندی به قوانین جمهوری اسلامی و علاقه به محتواهای کنترلشده و با توجه به حساسیت روی کیان خانواده، چنین رسانهای را میپسندند. برایشان بود و نبود موسیقی یا فلان چهرهٔ سیاسی و…دغدغه نیست و اگر هم باشد از روشهای دیگر نیازشان را برآورده میکنند؛ که البته تعداد اینان بسیار زیاد است: چیزی حدود نیمی از جمعیت ایران. پس اینان چون با مالیات خود و از محل درآمدهای نفتی و غیرنفتی به تشکیل و ادامهٔ حیات رسانهٔ ملی کمک میکنند و چون صاحبان اصلی جمهوری اسلامی هستند، حق دارند بنابر فتاوای مراجع تقلیدشان، خاصه اگر یکی از ایشان در مقام حاکمیت جامعهٔ اسلامی هم باشد، نخواهند موسیقی در این رسانه جایگاهی بسیار بالا داشته باشد. البته بدیهی است برای برخی از طبقات به شدت مذهبی ترفندهایی مانند رادیوی بیموسیقی معارف و شبکهٔ قرآن سیما نیز وجود دارد.
ت) حال رسانه در سویی دیگر با طبقهای از جامعه روبهروست که در تماشای ماهواره واکسینهٔ منفی شدهاند؛ یعنی آن قدر مشتری سریالها، فیلمها، مستندها و ویدیوکلیپهای تصویری غربی بودهاند که دیگر بحث کردن از شنیدن یا نشنیدن موسیقی برای آنها محلی از اِعراب ندارد. دربارهٔ اینها نیز باید کاری کرد…بهترین کار برای این دسته از افراد که در میان آنها شاغلان بخش موسیقی، فعالان این بخش، منتقدین و علاقهمندان قدیمی و متخصص موسیقی وجود دارد، راهاندازی و یا حمایت را راهافتادن شبکهٔ خصوصی موسیقی یک راهکار عاجل و البته تاثیرگذار خواهد بود. یک شبکهٔ کاملاً خصوصی و البته رسمی که تفاوتهایی با نمونههای ماهوارهای دارد:
نخست آنکه؛ یک شبکهٔ ماهوراهایاست و تنها دارندگان تجیهزات ماهوارهای میتوانند از آن برخوردار شوند. مانند شبکهٔ جام جم…در نتیجه جای نقد و دلخوری طبقات مذهبی جامعه بابت نمایش و بهادادن به موسیقی باقی نمیماند. از طرفی حس «مرغ همسایه غاز است» مردم را هم ارضا میکند؛ اینکه هر حرفی را اگر شبکهٔ ماهوراهای بزند، دوست دارند بشنوند. حال هر مزخرفی میخواهد باشد. این هم از خصایل ما ایرانیان است دیگر!!!
دوم آنکه؛ این شبکه برخلاف نمونههای فارسیزبان دیگر، امکان ساخت و تهیهٔ برنامههایاش در خاک جمهوری اسلامی را دارد؛ البته با رعایت هنجارهای حداقلی ما. مهمی که BBC فارسی، فارسی۱، VOA و PMC و..از آن بیبهره هستند و همین به راحتی میتواند این شبکه را در موقعیتی بالاتر قرار دهد. بدیهی است برای یکه ماندن این شبکه، همچنان ممنوعیت فعالیت دیگر شبکههای ماهوارهای برای تهیه و تولید برنامههایشان در ایران، باید سفت و سخت استمرار پیدا کند. از طرفی چون مزیت این شبکهٔ موسیقی تهیهٔ برنامهها در ایران است، خودشان به هنجارها پایبند خواهند ماند.
سوم آنکه؛ این شبکه بایست بیپرده و صریح و باکمترین ممیزیهای محتوایی (مثلاً حرمت یا حلیت موسیقی و نمایش آلات آن) و شکلی (مثلاً دربارهٔ پوشش فلان خواننده یا وضع خانوادگیاش و… البته با رعایت حداقلها) اقدام به پخش برنامه کند؛ فهرست برنامههای این شبکه میتواند چیزی باشد شبیه این:
تولید برنامههای خبری دربارهٔ موسیقی ایران و جهان، پخش برنامههایی از حاشیهٔ کنسرتهای موسیقی خوانندگان ایرانی داخلی، پخش برنامههای گفتوگومحور دربارهٔ موسیقی و ترانهٔ ایران، اختصاص برنامه به موسیقی فولکلور ایران، اختصاص برنامه به موسیقی دیگر کشورهای فارسیزبان مانند تاجیکستان، افعانستان و…(چندی پیش شنیدم در تاجیکستان آنقدر به صدای خوانندهٔ قدیمی ایرانی گوگوش علاقه دارند که روزی را به نام او کردهاند! آن هم در کشوری که خود در نواهای موسیقیایی سرآمد است) توجه خاص به حواشی دنیای موسیقی، ساخت و حمایت از تولید کلیپهای مجاز و خوشآبورنگ موسیقی در داخل کشور از خوانندگان سنتی و غیرسنتی ایرانی برای عرض اندام در مقابل نمونههای غیرداخلی، شکستن انحصار و بت و کاریزمای موسیقی لسآنجلسی با بازکردن فضایی جدید در قالب این شبکه، نقد موسیقی روز جهان و ایران به ویژه نمونههای نازل لسآنجلسی، بررسی تاریخ موسیقی جهان و ایران، معرفی موسیقی و خوانندگان کمترشناختهشدهٔ غیرایرانی، نقد کلاسهای آموزش موسیقی و…
اینها تنها فهرستی دمدستی از امکانات این شبکهٔ موسیقی است که میتواند به صورت غیرمستقیم سطح فرهنگ دیداری و شنیداری مخاطب ایرانی را بالا ببرد. این میان میماند نحوهٔ تامین بودجهٔ این شبکه از محل بیتالمال و برخی توجیهات و استدلالهایش..قابل پیشبینی است که با راه افتادن این شبکهٔ مجاز آنقدر تبلیغات ریز و درشت ماهوارهای به صورت مجاز به این شبکه داده خواهند شد که میتواند بخش زیادی از بودجهٔ خود را تامین کند. به هر حال به نظر نگارنده تن دادن به این زیست دوگانهٔ فرهنگی رسانه یکی از بهترین راههای پیش روی ماست. روی برگرداندن کامل از موسیقی، مانند روی برگرداندن عابری از یک تصادف قریبالوقوع است. میتوان رسانهٔ ملی موجود را البته با کیفیتی بالاتر اختصاص به شهروندانی داد که همین رسانه با تمامی مختصاتش برایشان ارزشمند و قابل قبول است (رسانهای اخلاقی و کاملاً اسلامی) و در شقی دیگر رسانهای داشت مطلوب کسانی که به هر دلیل این نوع رسانهٔ موجود ارضایشان نمیکند و البته ما موظفیم از نمونههای نازل و پرمخاطرهٔ غیروطنی پرهیزشان دهیم. دربارهٔ همین پیشنهاد اگر اهالی رسانه از چونوچرای این و آن میترسند، میتوانند تنها یک حامی باشند؛ بیآنکه خود به صورت مستقیم وارد گود شوند. میتوانند از علاقهمندان راهاندازی تلویزیون خصوصی بخواهند چنین شبکهای را راه بیندازند و خود تنها نظارت کنند و حمایت سختافزاری. به هر حال با این ترفند راه تأسیس شبکههای خصوصی سیاسی که تنها به کار دروغپراکنی و تشویش فضای خاطر ایرانیان میآیند، بسته شده و انرژی علاقهمندان به تأسیس شبکههای خصوصی به سمت کارهای فرهنگی و هنری سوق پیدا میکند.
۲
در خبرها آمده بود که شبکهٔ IFILM در روز عید فطر و با قرائت سورهٔ کوثر، توسط رسانهٔ ملی و در ساختمان شبکهٔ PressTV راهاندازی شد. ماهیت و رسالت این شبکه گویا پخش فیلم و سریال به صورت ۲۴ ساعته و به زبان یا زیرنویس عربی برای جهان عرب است. همین الان میتوانید لینکهای این خبر و تحلیلهای دربارهٔ آن را در انواع و اقسام پایگاههای خبری بخوانید و اینکه برخی در جهان عرب و غرب از این رخداد به هراس افتادهاند و…کاری به این پروپاگاندا نداریم ـ که خوب هر کاسبی چنین میکند با جنسش ـ ولی اینکه رسانهٔ ملی برای تأثیرگذاری بر مخاطبان عرب دست به کار شده و پس از شبکهٔ العالم در فکر هدفگرفتن دنیای سرگرمی عربزبانها است، کار بزرگی به نظر میرسد. بدیهی است بسیاری از مردمان عرب به علت تعلقات دینی، دوست ندارند مخاطب برنامههای ماهوارهای غربی یا عربی باشند. آنها نیز دنبال نوعی از رسانه مانند رسانهٔ خودمان هستند که با نگاهی انقباضی آثار هنری را پخش کند تا محیطی سرگرمکننده ولی ایمن از نظر اخلاقی حاصل شود. با چنین تحلیلی این شبکهٔ جدید خانوادههای اخلاقمدارِ عربِ بیشماری پیدا خواهد کرد. گذشته از مخاطبان شیعی این شبکه، انشاءالله مدیران رسانه طرحی درمیاندازند تا مفاهیم انقلابی شیعی این بار در قالب سرگرمی به مخاطب عرب منتقل شود؛ چرا که میدانیم و میدانند در فقه سیاسی اهل سنت، تبعیت از حاکم، ولو جائر، واجب است. در نتیجه یکی از دلایل رخوت حاکم بر فضای فکری این جوامع همین آموزههای سرتاپا غلط است که جا برای رشد تفکرات خارجیمسلک سلفی بازمیکند. بالاخره یکی از راههای صدور انقلاب هم اینگونه است. به بازیگرفتن این نگره در قالب آثار تلویزیونی و سینمایی میتواند بر باورهای جوانان این کشورها تأثیر بگذارد و جانهایی را آمادهٔ ضربهٔ نهایی در روز موعود کند. همچنین مطلوب است که این شبکه تنها به دوبله یا زیرنویسکردن آثار ایرانی اکتفا نکند، بلکه در اقدامی فراتر به سرمایهگذاری و ساخت سریال در کشورهای عربی و بهرهبرداری از پتانسیل صنعت سینمای کشورهایی مانند سوریه و مصر همت بگمارد که این، هم به ریشهدواندن این شبکه در آن کشورها کمک میکند، هم به تعامل صنعت سینمای ایزولهٔ ما با آن دیارها. در نهایت آن آثار قابلیت پخش در ایران را هم دارند؛ مانند آن سریالهای عربیای که روزگاری در ماه رمضان ملت را پای تلویزیون مینشاندند. از آنها فقط نام و خاطرهٔ دو شخصیتشان در ذهنم باقی مانده است: «ابرهیم دوغریِ» کلّاش و آن «زکیهٔ» زشتروی. تهیه و پخش مسابقات سرگرمکنندهٔ تلویزیونی (که ناگفته پیداست در سویهٔ محتوا اسبِ مراد ما را میرانند)، مستندهای داستانی (با حمایت مالی شبکه و البته ساختهشدن به دست هنرمندان عرب)، شبی با هنرمندان عرب (از شعرای استخواندارشان گرفته تا خوانندگان و بازیگران درستوحسابیشان) و…از دیگر راهبردهایی است که این شبکه را میتواند از یک بنگاه بسازبندازی مانند فارسی۱ به یک بنگاه بسازبفروشی مقبول تغییر دهد…چه خوبتر میشد این شبکه برای مخاطب ایرانی هم قابل استفاده باشد؛ که اگر برنامهای تماماً عربی پخش کرد، دستکم زیرنویس فارسی شود تا برخی مخاطبان علاقهمند ایرانی دست خالی نمانند…به هر حال این هم رویشی دیگر است در ساحت رسانهایمان.
۳
خبرها آمده بود که «حاجی کمیل» مالک افغانـعرب فارسی۱ گفته حاضر است با مدیران فرهنگی و هنری ایران همکاری کند. همچنین گفته که در ایران چیزی حدود سی میلیون!! مخاطب دارد و اینکه آثارشان اصلاً ضدارزشی نیستند. نکتهٔ مهمتر اینکه وی معتقد است اگر ما کارمان درست نیست، چرا عدهٔ زیادی از داخل کشور به ما سفارش آگهی میدهند. گذشته از اغراق وی در تعداد مخاطب و اینکه به نظر میرسد ترفندهای رسانهٔ ملی و حملات همهجانبهٔ اهالی فرهنگ به این شبکه، کارگر افتاده و مدیران این شبکه را تا حدودی به جزع و فزعی از این دست انداخته، باید پرسید به راستی چرا وزارت بازرگانی یا رسانهٔ ملی یا ادارهٔ اماکن یا هر نهاد مسئول دیگری نمیتوانند یک سازوکار درست و درمان تدوین کنند تا هیچ شرکت داخلی نتواند به این شبکه ها سفارش آگهی دهد. کار شاقی نیست تهدید عملی و زبانی این شرکتها که اگر تبلیغات محصولاتتان را به این شبکهها بدهید، مالیاتتان را بیشتر میکنیم یا محدودیتهایی برایتان در نظر میگیریم. واقعاً ایرانیای پیدا میکنید که از پول بگذرد؟ اگر هم ما سرِ کاریم و شما خود فارسی۱ را راه انداختهاید که از نگرهٔ «مرغ همسایه غاز است» مردم ما استفاده کنید و در فضای ماهوارهای عدهای را دلخوش به فارسی۱ کنید تا نروند سمت دیگر شبکهها، که خوب، مرحبا به تیزهوشیتان..پس چرا با این بندهٔ خدا همکاری درست و حسابی نمیکنید. چگونه؟ اول اینکه خیلی راحت میشود همین سریالهای زیرزمینی را بدهید دوبلورهای وطنی دوبله کنند تا با زبانی سلیستر پخش شوند؛ که هم اعصاب ملت آرام خواهد ماند، هم دوبلورها یک نانی میخورند و هم فارسیبانان خارج از کشور راحتتر با آثار ارتباط برقرار کنند و گویش ما همهگیر میشود.. میتوانید ـ البته متناسب با فضای ماهواره که کمی گَلوگشادتر است ـ بر محتوا و ممیزی این سریالها هم نظارت کنید. دوم اینکه میتوانید ترتیبی دهید برخی محصولات تصویری غرب نمایش داده شوند که واجد کمترین محتوای ضدارزشی هستند. به هر حال از یاد نبریم عدهای خواهینخواهی به ماهواره دسترسی دارند، دنبال محتواهای غیراخلاقی میگردند، دوست دارند نشخوار لبِ این و آن را روی صفحهٔ تلویزیون ببینند، دوست دارند بازیگران زن ترگل ورگل را ببینند که کمی لباس راحتی پوشیدهاند و یقهها دراندهاند و سرخاب سفیداب به قدر لازم استفاده کردهاند و از طرفی دامنهایشان کمی آب رفته است؛ چرا؟ چون گمان میکنند این طوری به نهایت آزادی رسیدهاند. به هر حال تا بوده این طبع بشری هم بوده؛ کاری نمیتوان کرد مگر هدایت به صورت نامحسوس…این پیشنهاد سخاوتمندانهٔ این حاجی میتواند راهی باز کند تا دستکم در قالب فارسی۱ حتی به بالا رفتن آستانهٔ تحمل ملت داغ!! ایران هم کمکی شود. از یاد نبریم بنابر موازین و مبانی جهان پروتستانی ـ که کسب مال را ارزش میداند ـ و همچنین بر اساس نگرهٔ کاپیتالیستی میتوان در این دنیای زر و زور و تزویر، با بهرهگیری از مهمترین پاشنهٔ آشیل غرب یعنی سرمایه و بوی پول نفت، با آنها وارد زدوبندی شد که خروجیاش نظارت بر محتوایی است که مردمان میبینند؛ تجربهٔ موفق چین یک میلیاردی، در راهاندازی Google بومی و نظارت تام و تمام بر محتواهای غیراخلاقی پیش روی ماست. این نوع شبکهها اگر سر کیسه را شل کنیم، حاضرند اعتبار خود را به پای پول قربانی کنند؛ گیرم مال «روبرت مرداک» باشد..همکاری بهتر است تا دشمنی.
۳ مهر ۱۳۸۹ | ۲۲:۱۸
از چند نفر طلبه شنیدیم آیت الله خامنه ای ترانه صدای زن را حلال شمردند. این خبر صحت دارد؟
۴ مهر ۱۳۸۹ | ۱۰:۵۰
جواب به «یکی» : بهترین منبع شنیده های اکثر مغرضانه نیست !
آیا شما در رساله ی اجوبه چنین چیزی را مشاهده کردید؟!
در ضمن سوال از این نویسنده نیز جواب روشنی برای شما نیست
بهتر است از راهش وارد شوید
مراجعه به رساله ی اجوبه یا پرسش از دفتر امام خامنه ای (مدظله العالی) یا خیلی سخت است مراجعه کنید به سایت ایشان به قسمت استقتائات رجوع کنید.
نشانی سایت:
http://farsi.khamenei.ir/index
http://www.leader-khamenei.com