در کتاب «از کالیگاری تا هیتلر: تاریخ روانشناسانهٔ سینمای آلمان» نوشته «زیگفرید کراکائر» که به تحلیل دورهٔ طلایی سینمای آلمان در فاصله بین دو جنگ جهانی میپردازد، چند نکتهٔ بسیار آموزنده در مورد هر سبک هنریای که ممکن است در سینما باب شود ارائه میدهد. اولین نکتهٔ آن این است که گاه فرم هنری نه فقط به واسطهٔ خلاقیت و ذوق هنرمند، بلکه گاه به دلیل محدودیت های فنی و عدم توانایی در تأمین زیر ساختهای مورد نیاز برای تولید یک اثر هنری شکل میگیرد. دومین نکته آن است که تنها چند فیلمساز اولی را که در سبک خاصی فیلم میسازند میتوان به عنوان هنرمندان اصیل این سبک به حساب آورد و بقیهٔ کسانی که از این سبک تبعیت میکنند در واقع با این تضمین که اثرشان حتماً در بازار اقبال پیدا میکند پا به این عرصه میگذارند و یا حداقل از این بابت خیالشان راحت است و به سراغ امکانات جدیدی که این سبک برایشان مهیا کرده است میروند. سومین نکته و مهمترینشان از نظر من این که: فرم هنری در سینما ویژگیهای خاص خودش را دارد. این همان نکتهای است که از آن به عنوان سینماییت یاد میکنند. (مشابه اصطلاحی مانند ادبیت) به عبارت دیگر، فرم هنری تابعی از مدیوم هنری است و نمیتوان به دلیل وجود بعضی از مشابهتها آنان را همسان فرض کرد. ادامه…
تنوع توجیهات اخلاقی
تأملی نظری در پرسشهای اخلاقی «جدایی نادر از سیمین»
اول:
«جدایی نادر از سیمین» همچون دیگر آثار اصغر فرهادی، بد دیده میشود، بد فهمیده میشود و بد نقد میشود. سیاسی دیدن و سیاسی کردن در فضای ملتهب و آشفتهٔ این روزهای جامعه از یک سو، طبقاتی کردن و طبقاتی دیدن و سخن گفتن از طبقهٔ متوسط و مرفه و ضعیف و چرخاندن محور پیام فیلم و فیلمنامه بر گرد آن از سوی دیگر و از همه مهمتر ناآشنایی و بیخبری و بیاطلاعی تماشگر و منتقد از خاستگاه فکریای که فیلمهای اصغر فرهادی به آن تعلق دارند موجب میشود که این بد دیدنها و بد فهمیدنها و بد نقد کردنها رونق بگیرند و سکهٔ سلامت فهم را از رونق بیندازند و بازار نقد صحیح را کساد کنند. فیلمی همچون جدایی نادر از سیمین آنقدر ارزش دارد که همچون منی ادعا کنم سالهای آینده، سالهایی که شاید این گرد و غبارهای سیاسی و هیجانات اجتماعی فروکش کرده باشد و یا حتی همین امروز در سرزمینهایی که این امواج گرد و غباری به آنجا نمیرسند، دیگرگونه دیده شود و دیگرگونه درک شود و نقد گردد. جدایی نادر از سیمین به فرهنگ ما و مختصاتش تعلق ندارد که پیامی برای آن داشته باشد یا تصویری از آن ارائه کرده باشد. شما بیایید کاری را نظیر آنچه دوستان در واحدهای ممیزی و دوبلاژ رسانهٔ ملی انجام میدهند و گاه تا قلب ماهیت یک فیلم پیش میروند،با جدایی نادر از سیمین انجام دهید. کافی است اسم شخصیتها را عوض کنید و همه را از زبان دیگری انتخاب کنید، زمان و مکان را هم، فرهنگ را هم، جامعه را هم، حتی بهانهٔ در خواست طلاق را هم. حتی طبقات اجتماعیای که بازیگران به آن تعلق دارند را هم! راضیه را از یک طبقهٔ اجتماعی فرودست بیاورید به طبقهای بالاتر اما نگاهش و اعتقاداتش را حفظ کنید. بهجای اسلامش، مسیحیت یا یهودیت یا هر دین و آیین دیگری را بگذارید؛ اما معتقد نگاهش دارید. هرچقدر که میتوانید از این تغییرات انجام بدهید. جدایی نادر از سیمین همانی خواهد بود که هست. فیلمی که به وضوح، سازندهاش دغدغهٔ کنکاش و تأمل در مباحث بنیادین و نظری اخلاق را دارد. جدایی نادر از سیمین متعلق به حوزهٔ سینمای اندیشه و به طور خاص متعلق به فیلمهایی با مضمون فرااخلاق و یا به عبارت دیگر فلسفهٔ اخلاق است. جدایی نادر از سیمین برای تماشاگر متخصص اروپایی و امریکایی همان سخنی را خواهد داشت که بینندهٔ اهل فن و متخصص آسیایی و آفریقایی آن را میشنوند. از دیگر سوی، مخاطب عام و منتقد عام هم که از پیشزمینهٔ این مباحث بی خبر است و با تلاشهای گستردهای که در این زمینه ( فلسفهٔ اخلاق ) انجام شده است بیگانه، علیالقاعده با ندیدن حقیقت ره افسانه میزند و گاه حرفهایی میزند که قدرت برون کشیدن شاخ از سر آدمی را دارد . برای نمونه مقایسه بکنید نقد «علی مهجور» به عنوان یک پژوهشگر متخصص در حوزهٔ فلسفهٔ اخلاق را با بسیاری از نقدهایی که غیرمتخصصان بر جدایی نادر از سیمین نوشتهاند. ادامه…
تعارض میان موقعیتهای اخلاقی
نگاهی به «جدایی نادر از سیمین» از منظر «فلسفهٔ اخلاق»
برای کسانی که دغدغهٔ به تصویر کشیدن موقعیتهای اخلاقی را در سینما دارند، «جدایی نادر از سیمین» یک نقطه عطف به حساب میآید. من دقیقاً نمیدانم که اصغر فرهادی تا چه اندازهای با مباحث نظری اخلاق، آشنایی دارد، اما شیوهٔ روایت او در این فیلم و استفادهٔ حساب شدهاش از نماها بستر بسیار پرمایهای را برای مطرح کردن یکی از مهمترین مباحث اخلاق فراهم ساخته است. اختلاف نظر فیلسوفان اخلاق در به دستدادن معیاری برای داوری اخلاقی، شاید مهمترین منشأ شکلگیری نظریات اخلاقی بوده است و در این میان، شهودگرایان در شمار پرطرفدارترین نظریهپردازان معاصرند.
شهود اخلاقی به سادهترین بیان، دیدگاهی است که داوریهای اخلاقی ما را با تکیه بر معیار دریافت بدون واسطه آدمی، میسر میسازد. در میان شهودگرایان نیز برخی معتقدند که ما تنها برای اتخاذ اصول اخلاقی میتوانیم به شهود تمسک کنیم و گروهی دیگر با بیان اینکه اصول اخلاقی استثناپذیرند و این استثناها، اغلب، موجب تخصیص اکثر میشود، بر موقعیتهای خاص و جزئی اخلاقی تکیه میکنند. به باور این گروه دوم، تنها در موقعیتهای جزئی روزمره است که میتوانیم با شهود اخلاقی، تعارضها را حل کنیم و درباره اخلاقی یا غیراخلاقی بودن یک عمل تصمیم بگیریم. ادامه…
اگر آن اتفاق نمیافتاد…
نگاهی به فیلم «جدایی نادر از سیمین» ساختهٔ «اصغر فرهادی»
مواجهه با آخرین ساختهٔ فرهادی و نوشتن از آن کار راحتی نیست. سختی تحلیل ساختار منسجم فیلم به تمهیدات دراماتیکی و ظرافتهای روایی آن از یک طرف و درهمتنیده بودن تم اصلی [و مورد علاقهٔ فیلمساز در ساختههای اخیرش] با بافت سهل و ممتنع آن از طرف دیگر، کار هر ناظر بیرونیای را برای قضاوت و نظر دادن با مشکل مواجه میکند. متظاهر نبودن فیلم در تکنیکپردازی و بهخصوص ساختار بصریاش نیز مؤلفهٔ دیگری است که تینایجرهای سطحینگر را پس میزند. اینجا نه خبری از پلانسکانسهای پربازیگر و میزانسنهای پیچیده است (همچون سکانس کتککاری امیر و سپیده در «دربارهٔ الی…») و نه از قابهای چشمنواز دوربین و تصاویر با عمق دید زیاد (همچون تصاویر بیابانهای «رقص در غبار» و ریل «شهر زیبا»). همه چیز گویی به نفع قصهپردازی حذف شده است. سختی دیگر نوشتن از «جدایی نادر از سیمین» به فیلم بودن فیلم برمیگردد! هضم شدگی مفاهیمِ پسِ ذهنِ فیلمساز در تکتک سکانسهای فیلمنامهٔ موزاییکی فیلم، مؤلفهای است که تصمیمگیران خطکشبه دست فرهنگی را برای جبهه و جهتگیری له یا علیه اثر گیج میکند و به واکنشهای غریبی وا میدارد. (نمونهاش تقسیم سیمرغهای اختتامیه). جاماندگانی که جادوهای پس و پیش پردهٔ نقرهای را به تریبون تبلیغ دیدگاههای خود [از هر طیف و تفکری باشد] تقلیل میدهند و در مواجهه با هر فیلمی دنبال «نماد» و «پیام» و مرز پررنگ بین قطبهای خیر و شر ماجرا میگردند، نمیتوانند آخرین ساختهٔ فرهادی را ـ که همچون دیگر آثارش، اینجا نیز روح زمانه و دههاش را به تسخیر درآورده و مناقشهبرانگیزترین پرسشهای ازلیابدی فلسفهٔ اخلاق را تبدیل به تار و پود داستانش کرده ـ با عینکهای دههٔ هفتادیشان درست ببینند. با همهٔ این حرفها اما به نظر میآید برای نوشتن از «جدایی نادر از سیمین» باید مواظب دشواری فاصلهگیری از فیلم نیز بود. خطر بالقوهای که مدققین در آثار هنری را همیشه تهدید میکند. اهل فن میگویند فیلمهای خوب با تیتراژ پایانی تمام نمیشوند و در اذهان مخاطبان خود ادامه مییابند. در لابهلای کلمات و سطور این نوشته، صاحب این قلم تلاش احتمالاً نافرجامی برای مخفی نگه داشتن دیدگاه تحسینآمیز خود در مواجهه با «جدایی نادر از سیمین» خواهد کرد. تا چه مقبول افتد و در نظر آید. ادامه…