هرگز نمیرید
وقتی خواجه شمسالدین محمد حافظ شیرازی مشهور به فالنامهٔ حافظ در شش هفت قرن پیش از این، پیشبینی کرده بود کسانی که دلشان به عشق زنده است نمیمیرند، هرگز تصور نمیکرد روزی روزگاری در ابرشهری به نام تهران، شهرداری و سازمان بهشت زهرا با ساختن قطعهای به نام هنرمندان، تسهیلات لازم را برای مردن کسانی که دلشان به عشق زنده است فراهم میکنند و با تهیه دیدن فضایی مصفا، دغدغه مردن را از دلزندههای این مرز و بوم بزدایند.
اما مدتی است معلوم شده سعی حافظ و دل باطل بوده و از این به بعد از این خبرها نخواهد بود. ماجرا از این قرار است که پس از درگذشت یکی از هنرمندان سازندهٔ ساز، قطعه مزبور، چهار میلیون تومان از بازماندگان متوفی مطالبه میکند و در نهایت معلوم میشود که نهادی که پیش از این بابت هر قبر چهار میلیون تومان به شهرداری پرداخت میکرده، اعلام کرده که دیگر از این ولخرجیها نخواهد کرد و از این به بعد بازماندگان هنرمندان باید خودشان دست به جیب شوند و هزینه قبر را بپردازند.
در همین راستا کارهایی که باید انجام دهیم، به شرح زیر است:
ـ کلیه بازماندگان هنرمندان درگذشتهای که در قطعهٔ هنرمندان مدفوناند، هرچه دعای خیر به جان شهرداری و مسئولانش کردهاند، به حساب معنوی نهاد ناشناس منظور کنند.
ـ هنرمندانی که پول دارند، بمیرند.
ـ هنرمندنی که پول ندارند، فعلاً نمیرند.
جواد، ژیل، گالیله
جواد شمقدری، معاون سینمایی وزارت ارشاد و مسئول مقابله با محدودیت آزادی بیان در جهان، به اخراج لارنس فونتریه از جشنوارهٔ کن اعتراض کرد. لارنس فونتریه در کن ضمن ابراز همدردی رقیق با هیتلر، از اسرائیل ابراز بیزاری رقیق کرد. جواد شمقدری در اظهاراتی غلیظ برخورد با فونتریه را با برخورد با گالیله مقایسه و هردو اقدام را محکوم کرد.
شایستگیهای مرتبط:
ـ شایسته است از این پس میزان غلظت اعتراضات متناسب با اتفاق رخ داده باشد.
ـ شایسته است لارنس فونتریه به جشنواره فیلم فجر دعوت شود تا بتواند نظریاتش را در مورد هیتلر و اسرائیل و سایر جریانات انحرافی، بدون هیچ محدودیتی بیان کند.
ـ شایسته است سایر کارگردانان، بازیگران، فیلمبرداران، مونتورها، دستیاران دکور، طراحان جلوههای ویژه، مربیان اسب و کارکنان اتالوناژ سینمای جهان که علایق و اعتقادات مشابه دارند، شناسایی و در راستای راهبرد حمله نرم به دشمنان با بستههای فرهنگی متناسب تجهیز و توجیه شوند تا در محافل و مجامع مشابه به بیان نظرات خود بپردازند و دشمنان را منکوب کنند.
فرهنگ و سیاست، پارت دو
پیش از این از تشابهات و تفاوتات فرهنگ و سیاست و اهالی فرهنگ و اهالی سیاست سخن گفتیم. حالا هیچ عیبی ندارد سخنمان را پی بگیریم. آقای احمدینژاد در مراسم معارفهٔ آقای احمدزاده که اتفاقاً با مراسم تودیع آقای بقایی از ریاست سازمان میراث فرهنگی توأم بود، ضمن تجلیل از کلیه رؤسای سابق این سازمان، قریب به این مضمون فرمودند که کسانی که رئیس سازمان میراث فرهنگی میشوند، از این طریق به نهاد ریاست جمهوری نیز ورود میکنند و بدین ترتیب مورد بدخواهی بدخواهان قرار گرفته و چهبسا در آینده رئیسجمهور نیز بشوند. این اظهارات قابلیت تکذیب شدن بالایی دارند، اما از آنجا که ما نه خبرنگاریم و نه قصد پوشش خبری داریم و قصدمان در مجموع قصد خیر است، لذا نهتنها این نگاه ابزاری به فرهنگ و میراث فرهنگی را محکوم نمیکنیم، بلکه از سویدای دل ابراز شادی میکنیم که بالاخره کسی پیدا شد که بهجای شعار دادن و فرمودن فرمایشاتی از این دست که «فرهنگ زیربنای سیاست است» و «سیاست کف روی آب است و فرهنگ چیزهایی است در زیر آب» برگشته و مثل مرد ـ گفتیم مرد، یک فاتحه برای خدابیامرز فردین بخوانیم ـ اعلام نموده که ریاست بر میراث فرهنگی این مملکت دفتر مشق است برای امتحان نهایی در ریاست جمهوری و الخ.
نکات شایسته توجه:
ـ بد نیست قبل از ارتقای آقای احمدزاده، تکلیف رؤسای قبلی روشن شود. الان دو نفر رئیس قبلی میراث فرهنگی داریم که مشقها را خیلی خوشخط و تمیز نوشتهاند و منتظر امتحان نهایی هستند.
ـ برای ورود به سیاست توجه به فرهنگ و میراث عظیم فرهنگ و استفاده از آن لازم است. جدی میگویم.
۵ خرداد ۱۳۹۰ | ۱۱:۰۴
ممنون آقای مهدینژاد!
به نظرم یک طنز نویس فرهنگی همیشه باید با همین دُز متوسط حرفهایش را بزند.
به سهم خودم از سردبیر محترم فیروزه تشکر میکنم و یک تشکر ویژه هم از مرتضی کاردر دارم!