سومین جشنوارهٔ «هنر آسمانی» فردا برگزار میشود. همایشی که جانشین «کنگرهٔ شعر و قصه طلاب» شده است. جشنوارهای که نیت بنیانگذاران آن («خانهٔ هنر و اندیشه»ای که این روزها دیگر وجود خارجی ندارد؛ عزیزی که حالا حالاها متولیان هنر در حوزه، بدهکار آن هستند)، مسئولان برگزاری آن، شرکتکنندگان آن همگی خوب است ولی این کافی نیست. جشنوارهای که تا کنون به برگزاری رقابت میان طلاب هنرمند در رشتههای هنری مرسوم روزگار گذرانده است (که این کار البته در زمان عسرت هنر در حوزه، خودش کاری بس بزرگ بود). برای مایی که سالها منتظر ماندیم تا در پرتو آن همه تأکیدات بزرگان، هنر به شکلی ویژه به ساحت دین و متولیان دین وارد شود، این جشن کوچک است.. این همایش برآیند سالها فعالیت نهادهای رسمی و غیررسمی حوزوی در هنر است ولی با آنچه قرار بوده شود، هنوز فرسنگها فاصله دارد، در حالی که ما فرصت آزمون و خطا نداریم (گرچه همینی که هست هم غنیمت باشد). گرچه نگارنده از طرفدارن جدی هر نوع همایشی است که به رونق بازار فرهنگ و هنر و ایجاد نشاط و شادابی در میان دوستدارانش کمک کند ولی برخی همایشها راهبردی هستند و نه دورِهمی؛ همایشهایی که آیندگان از ما میپرسند که چی؟.. «جشنوارهٔ هنر آسمانی» در آستانهٔ سومین بار برگزاریاش باید تکلیف خود را با دیگر همایشهای جاری و ساری این ممکلت مشخص کند. قرار است تنها بیلانی کاری شود برای حوزهٔ هنری، شورای مدیریت حوزهٔ علمیه قم، دفتر تبلیغات اسلامی، مرکز پژوهشهای اسلامی صدا و سیما یا مرجعی تأثیرگذار باشد برای پیوند نهاد روحانیت با هنر؟ میخواهد تنها جایی باشد برای تقدیر آشکار و رسمی از طلاب علاقهمند به هنر یا نهادی باشد با دبیرخانهای فعال برای رصد فعالیتهای طلاب هنرمند و حمایت از آنها و نهادینهکردن انس با هنر در میان روحانیون؟ میخواهد یا نمیخواهد؟ تا کنون آنچه دیدهایم و شنیدهایم، بر «نمیخواهد» دلالت دارد… چرا که:
۱. تا کنون دبیرخانهٔ این جشنواره هیچ گزارشی از فعالیتهای مداوم خود در فاصله دو سال برگزاری هر جشن نداده است و این یعنی غیرفعال بودن.
۲. از میان برگزیدگان هر سال، تا کنون چند طلبهٔ هنرمند با حمایت مادی و معنوی دبیرخانه در بهترین گالریهای تهران و دیگر کلانشهرها نمایشگاه انفرادیاش را برگزار کرده تا با مخاطب غیرطلبه که زیست و عقایدی متفاوت دارد، برخورد داشته باشد و اعتماد به نفسش، توان پاسخگوییاش و نگاهش در بوتهٔ نقد دیگران قرار گیرد؟
۳. چند کارگاه یا WorkShop در حوزهٔ تجسمی، برای طلاب برگزار شده تا در کنار اساتید مدعو – حال با هر سلیقه و گرایش فکری – توان طلاب هنرمند آزموده شده و آبدیدهتر شوند؟
۴. از کدام شاعر یا داستاننویس طلبه برای انتشار مستقل اولین مجموعه اشعار یا داستانهای کوتاه و بلندش توسط ناشران استخوانخردکردهٔ ممکلت، حمایت مادی و معنوی شده است؟
۵. با کدام منتقد ادبی، استاد ادبیات، ناشر حرفهای یا مجلهٔ معتبر برای نقد نوشتن مثبت و سازنده بر آثار طلاب ادیب، رایزنی شده است تا فروش و دیدهشدن آثارشان تضمین شود؟
۶. در حوزهٔ عکس چه تلاشی برای ارتقای سطح فنی و هنری آثار عکاسان طلبه شده است تا محتوای فکری ایشان با بازار هنر پیوند خورده و به نمایش درآید؟ (مثلاً نمیشد در این حوزه دوربین عکاسی کامل و مجهزی را هدیه داد به عکاسان فعال یا تقدیرشده) چند بار تلاش شده تا مجموعه آثار عکاسان طلبه در نشریات معتبر موجود یا جشنهای عکس سال وارد شده و نقد شوند؟
۷. از چند فیلمنامهٔ طلاب برای پخش از رسانهٔ ملی – آن هم وقتی سفرهٔ بزرگی چون تلهفیلمسازی پهن شده است – حمایت شده است؟ آن هم وقتی «دانشکدهٔ صدا و سیمای قم» متولی آموزش طلاب در حوزهٔ رسانه است؟
۸. در بعد پژوهشی، چند طلبه پژوهشگر شرکتکننده در این جشنواره بورسیه شدهاند تا با هزینهٔ این دبیرخانه در حوزهٔ فلسفهٔ هنر، نقد سینما، دین و رسانه یا دین و هنر آموزش ببینند یا پژوهش کنند؟
۹. در میان طلاب بانو، چه میزان سرمایهگذاری شده است تا از همتایان غیرطلبهٔ خود فراتر روند؟ چه برنامهای برای ارتقای سطح اعتماد به نفس طلاب بانو در حوزهٔ هنر ریخته شده است؟
۱۰. چه اندازه تلاش شده تا جلسههای نقد فیلم و ادب (شعر و داستان) هر ماه در یک مدرسهٔ علمیه برگزار شود تا داستانخوانی و شعرخوانی و فیلم دیدن (ولو مستند) آرام آرام به مدارس و حیاط خلوت مدیران دوم حوزه راه پیدا کند؟
۱۱. در حوزهٔ رسانههای مکتوب و مجازی چه کردهایم؟ از طلاب فعال در این عرصه چه اندازه تقدیر شده است؟
بینیاز از توضیح است که امروز، عرصهٔ فرهنگ و هنر به یک کارگاه بزرگ صنعتی میماند که بر پایهٔ پروپاگاندا، بازاریابی و بنگاههای هنری و فرهنگی (که نشریات و ناشران و گالریداران و دفاتر تولید آثار هنری بخش مهمی از این بنگاهها هستند) پیش میرود و دیگر دنیا، دنیای گوشهای نشستن و سیر و سلوک استادی طی کردن و راه تواضع پیشهگرفتن نیست. در این میان برخی به جای ترمیم روشهای غلطشان و درک واقعیت این صنعت، در پی بستن دفتر این ناشر و آن گالری و آن بنگاه هنری و فرهنگی هستند تا بر ضعفهای خود سرپوش گذارند. توقع ما از دبیرخانه چنین جشنوارهای آن است که گلیم خویش از آب بیرون کشد و برای خود به یک بنگاه تبدیل شود. توقعی بیجا است؟
از نوع برگزاری جشنواره، دعواهای مرسوم میان متولیان آن (که چه کسی متولی اصلی است)، از نوع داوریها که گاه بوی لابیگری میان متولیان را میدهد، از میزان جوایز که دهانپرکن نیستند (نهایت پرداختی ۵۰۰۰۰۰ تومان به نفر اول است! آن هم در عصری که تیبا و سمند به بازیگرانش میدهند؛ در حالی که بودجههای موجود نهادهای برگزار کننده میتواند اهرم حمایتی خوبی برای طلاب هنرمند عمدتاً کمبضاعت باشد)، از نمایشگاههایش که پررونق نیستند یا دستکم از حضور افتخاری فلان استاد بیبهره هستند، از نام و نشان برخی داوران و از اسامی برخی افراد حاضر در بدنهٔ جشنواره میتوان فهمید هنوز آن جاهطلبی، آن همیّت، آن بلندپروازی در گریبان دوستان برگزارکننده نیفتاده است. شاید نباید از آن طلبهای که در مجامع هنری، در پروفایل وبلاگش یا در روزمهٔ هنریاش نام و نشانی از طلبگی دیده نمیشود، گله کرد وقتی ما یاد نگرفتهایم طایفهٔ خود، ایل خود و گروه خود را داشته باشیم و حمایتش کنیم تا به پشتگرمی ما «هل مِن مبارز» بگوید؟ دنیای امروز، دنیای ایدهپردازی، خلاقیت، رایزنی و آیندهنگری است. دنیای همنشین کردن انسانهای کوچک با بزرگان است، تا بزرگی کنند و بزرگی را یاد بگیرند. ما هنوز آداب حضور در دنیای مدرن را نیاموختهایم. اینجا هنوز کار بزرگ را در بزرگترین جای ممکن، مهمترین سخنران ممکن، طولانیترین مراسم ممکن میدانند. منِ نگارنده به نوبهٔ خود منتظر ۱۲ اسفندماه هستم تا ببینم در «شنبهٔ بعد همایش»، باید از برگزاری سومین جشنوارهٔ هنر آسمانی چگونه یاد کنم؟
۱۱ اسفند ۱۳۸۹ | ۱۳:۳۷
یه ضرب المثل نه چندان قدیمی می گه که «همت بلند دار که قادری از همت بلند به جایی رسیده است…»
این همه موارد ذکر شده خروجی تلاش های کارگروه چند نفره ای بود ؟ (لطفا نفر ساعت کار را بگید)
کاش حوصله خواندن مطلب هم جایی همان اواسط ضمیمه پست می شد !
جدای از شوخی صفا کردم از حیث ایده آل نگری و جامع سنجی نویسنده…
به قول دوستی هرکجا هستید مستدام باشید. (هم خودتون هم نظراتتون)
۱۱ اسفند ۱۳۸۹ | ۱۷:۵۴
تازه یادمان رفت درباره سایت درهم و برهم و بسیار بهروز این جشنواره چیزکی بنویسیم…سایتی که الان در شب برگزای جشنواره از زور بی خبری دارد می ترکد…