فیروزه

 
 

کلاه کافکا

باران
که بام را جراحی می‌کرد
یک بشقاب بستنی خوردم
یک بشقاب بستنی مثل کلاه کافکا
یک بشقاب بستنی
با طعم یک تخت جراحی
که روش یک مریض
خیره شده به سقف

اما این که:
ریچارد براتیگان (متولد سی‌ام ژانویه‌ی ۱۹۳۵ و خودکشی کرده‌ی بیست و پنجم اکتبر ۱۹۸۴) شهرت مبالغه‌آمیزی در ایران دارد. با رمان «صید ماهی قزل‌آلا در آمریکا» – سال‌ها پیش از این که دو ترجمه‌ی همزمان به فارسی داشته باشد – نقل محافلی بود که از مطرح شدن بحثِ پست‌مدرنیسم در فضای فرهنگی ایران هیجان‌ز‌ده شده بودند. جز دو ترجمه از رمانش، دو مجموعه‌ی داستان کوتاه و دو مجموعه‌ی منتخبِ شعر – که یکی از آن‌ها نام همین شعر را بر خود دارد – از او به فارسی منتشر شده است. شعرهای او را به آسانی در فضای اینترنت میتوان یافت.

آن چه موجبِ ترجمه‌ی این شعر شده است تجربه‌ی مشابهی است که در بیمارستان داشته‌ام: لحظات بعد از عمل جراحی، لحظاتی کافکایی برایم بوده است…

Kafka’s Hat
With the rain falling
surgically against the roof,
I ate a dish of ice cream
that looked like Kafka»s hat.
It was a dish of ice cream
tasting like an operating table
with the patient staring
up at the ceiling.