فیروزه

 
 

یکی از آن صبح‌ها

هارولد نورسو ناگاه همه چیز باغی زیباست
با پرنده‌ها و فرشته‌ها و درخت‌هایی
ساخته از بال و پر
خط‌خطی‌های دیوانه‌واری از یک باغ
و تو چیزی در نمی‌یابی
اما هستی
که شعری بسازی از آن
بی‌امیدترین شعر دنیا
آه، خدایا انگشت پایم چه خارشی گرفته!
آن باغ زیبا
دوستان
آنجا نیست

❋ ❋ ❋

اما این‌که:

Harold Norse

هارولد نورس در نیویورک به دنیا آمده و از دانشگاه این شهر فارغ التحصیل شده است. او آمریکا را در سال ۱۹۵۳ ترک کرده و از آن زمان در ایتالیا، پاریس، اسپانیا، مراکش، آلمان، سوییس، یونان و انگلستان اقامت داشته است. از کتاب‌های شعر او می توان به «کوهستان زیر دریا» (۱۹۵۳)، «سانِت‌های رمی جی. جی. بللی، ترجمه و اقتباس» (۱۹۶۰)، «جانوران رقصان» (۱۹۶۲) و «مدار کارما» (۱۹۶۶) اشاره کرد.

شعرهای او در نشریات بین المللی شعر به دفعات منتشر و به زبان‌های مختلف ترجمه شده است. در ۱۹۶۶ مجلهٔ آمریکایی «اوله» به مجموعه ای از شعرهای او اختصاص یافت، با نوشته هایی ستایش‌آمیز از نویسندگان مشهوری چون ویلیام باروز و ویلیام کارلوس ویلیامز.


 

مردن

شاندور ویورسچشم‌های صدف، بوی به،
صدا چون یکی ناقوس و ویولن‌هایی دورتر از دور
و تردید گام‌های مردد، غلظت،
دوقلوهای سخت شاخ ِ پوزخندِ خلاء،
غرق شدن، لبریزی سرد، وسعت آبی فراگیر!
آبی جذاب وسیع، برقابرق گاوآهن‌ها،
و خارهای شعله‌ور در توفان عریان،
شیارهای زمین،چکیدن بر خاک‌چال،
لرزش نازآشیانهٔ وحشی،
پرواز بشقاب تابناک در روشنای منتشرش.

❋ ❋ ❋

اما این که:

Sandor Weores

شاندور ویورس در خانواده‌ای از خرده مالکان غرب مجارستان در سال ۱۹۱۳ متولد شد. او در دانشگاه‌های پکس و بوداپست به تحصیل حقوق، تاریخ، جغرافیا و فلسفه پرداخت و زندگی‌اش را با کتابداری، ویراستاری و ترجمه گذراند. اولین کتاب شعرش را در ۱۹۳۴ به چاپ رساند. از کتاب‌های او می‌توان به «کنگرهٔ سکوت» (۱۹۵۶)، «چاه شعله‌ها» (۱۹۶۴) و «غرق شدن زحل» (۱۹۶۸) اشاره کرد. در کارنامهٔ ادبی او کتاب‌های شعر کودک و ترجمه‌های شعر دیده می‌شود. ویورس در ۱۹۸۹ در بوداپست دیده بر جهان بست.

و دیگر این که:

این شعر از ترجمهٔ انگلیسی ادوین مورگان شاعر به فارسی ترجمه شده است. آقای مورگان در مقدمه‌ای که بر ترجمه‌اش از شعرهای ویورس نوشته، به تبارشناسی عناصر اصلی شعرهای این شاعر مجار پرداخته و منابع تخیل او را -‌که تخیلی اسطوره محور از زاویهٔ مردم شناسی است‌- از هند و چین و مصر و آفریقا معرفی کرده است. خود ویورس به تأثیرپذیری‌اش از متونی چون گیلگمش و اوپانیشادها و آثار لائوتسه سخن گفته است.

و اما:

برای معرفی ویورس، شعر «اورفهٔ مقتول» را انتخاب کرده بودم که تصویر روشنتری از شیوهٔ شاعری او را نشان می داد ولی مرگ یکی از مهمترین چهره های ادبی قرن بیستم، یعنی هارولد پینتر که پیش از این، شعر «مرگ» او را در همین ستون نوشته ام، مجابم کرد که شعر دشوار و رمزی «مردن» را به مثابهٔ واکنشی به مرگ یک نویسندهٔ بزرگ ارائه دهم. شعرهای دیگر ویورس بماند برای مجال‌هایی دیگر…


 

قصهٔ پریان

میروسلاو هولوباو خودش یک خانه ساخت،
پی‌اش را،
سنگ‌هایش را،
دیوارهایش را،
سقف بالا سرش را،
دود و دودکشش را،
چشم‌انداز از پنجره‌اش را،

او خودش یک باغ را ایجاد کرد،
پرچینش را،
آویشنش را،
کرم خاکی‌اش را،
ژالهٔ شبانگاهش را،

او سهمش را از آسمان برید.

و باغ را در این آسمان پوشاند،
و خانه را در باغ،
و همهٔ اینها را در دستمالی جمع کرد،

و یبرون رفت
تنها مثل یک روباه قطبی
در سرمای
باران
بی‌پایان
در جهان.

❋ ❋ ❋

میروسلاو هولوباما این که:

Miroslav Holub

میروسلاو هولوب (۱۹۹۸- ۱۹۲۳)، شاعر «چک»، هنوز یکی از محبوب‌ترین شاعران جهان است. گواه این ادعا، استقبال گرمی است که منتقدان و مخاطبان شعر، از آخرین مجموعه‌ای که از شعرهای او در سال جاری منتشر شده است. دقت در جزئیات (که با جزئی‌نگری متداول و -‌متأسفم که می‌گویم‌- مبتذل، تفاوتی اساسی دارد) روایت‌های او را بسیار جذاب می‌کند. شاید یکی از دلایل این دقیق بودن، تخصصش در «ایمنی شناسی» (ایمنیولوژی) باشد. او حرفه‌اش را کار علمی می دانست و شاعری را یک تفنن. در گفت‌و‌گویی با استفن استپانچف (در «نیو لیدر») هولوب اظهار می‌کند که «اتحادیهٔ نویسندگان چک» به او پیشنهاد کرده بودند که به او حقوقی معادل کار علمی‌اش بپردازند به شرط این‌که برای دو سال فقط شعر «کار کند». اما او نپذیرفته بود زیرا دانش تجربی را دوست داشت و می‌ترسید که اگر تمام اوقاتش برای شاعری آزاد باشد نتواند حتی یک سطر شعر بنویسد. او از تکنیک استفاده از استعاره‌های علمی در شعر برای یافتن معادل‌هایی شاعرانه برای واقعیت‌های مدرن «ریز‌-‌جهان» (میکرو ورلد) بهره می‌برد. (اصولاً او از بازی و رقص استعاره‌ها -‌مانند بازی با ایده‌ها‌- در شعر لذت می‌برد.) اگرچه در مقام یک دانشمند، هولوب به واقعیت عینی اعتقاد دارد و از امر موهوم بیزار است، اما در شعرهایش همین واقعیت عینی را در خدمت تخیل قرار می‌دهد. این دوگانگی طنزی دلنشین را در لحن شعری‌اش تزریق می‌کند. می‌شود با «ای الوارز» شاعر در مقدمه‌ای که بر «اشعار منتخب» او نوشته است موافق بود که نقطهٔ عزیمت شعرهای هولوب، درکی طنزآمیز، مشفقانه، کاوش‌گرانه و غیر احساساتی از جهان مدرن است.

میروسلاو هولوب نویسنده ی ۱۶ کتاب شعر، ۱۰ مجموعهٔ مقالات و ۱۳۰ جستار علمی است. کارهای او به ۳۸ زبان -‌از جمله فارسی‌- ترجمه شده است.

و دیگر این‌که:

تشبیه غیرمنتظرهٔ «روباه قطبی»، یکی از انگیزه‌های من در ترجمهٔ شعر «قصهٔ پریان» است. این شعر را از ترجمه انگلیسی «یان میلنر» به فارسی برگردانده‌ام.


 

داستان یک داستان

واسکو پوپایکی بود یکی نبود داستانی بود

پایانش
پیش از آغازش آمد
و آغازش
پس از پایانش رسید

قهرمانان این داستان
پس از مردن
واردش شدند
و پیش از تولد
خارج شدند

قهرمانان این داستان
از زمین‌ها گفتند از آسمان‌ها
از هر نوع چیزی گفتند

چیزی را که نگفتند
و خودشان نمی‌دانستند
این بود که آن‌ها فقط قهرمان یک داستان هستند

داستانی که پایانش
پیش از آغازش می‌آید
و آغازش
پس از پایانش می‌رسد

❋ ❋ ❋

اما این که:

Vasko Popa

واسکو پوپا، متولد ۱۹۲۲ در گربناک صربستان و متوفی در بلگراد در ۱۹۹۱، در نوشتن شعر سبک مدرنیستی موجزی داشت که بر خلاف جریان مسلط رئالیسم سوسیایستی در ادبیات اروپای شرقی پس از جنگ دوم جهانی، از سوررئالیسم فرانسوی و فولکلور صربستان تغذیه می‌شد.

پوپا در طی جنگ جهانی دوم در یک گروه پارتیزانی می‌جنگید و پس از جنگ در وین و بخارست به تحصیل مشغول شد و سرانجام در دانشگاه بلگراد تحصیلاتش را در ۱۹۴۹ به انجام رساند. اولین شغل رسمی‌اش ویراستاری بود. در ۱۹۵۳ اولین مجموعه‌ٔ شعرش را با نام «کورا» به چاپ رساند. «نمک گرگ»، «دشت ناآرام» و «آسمان ثانوی» از مجموعه شعرهای شناخته‌شدهٔ او هستند.

در ۱۹۷۸، «مجموعهٔ اشعار: ۱۹۴۳-۱۹۷۶» به زبان انگلیسی و با مقدمهٔ «تد هیوز» منتشر شد. هیوز در این مقدمه، پوپا را «شاعری حماسی با بصیرتی وسیع» خواند و نوشت: «همچنان که پوپا، کتاب به کتاب، در زندگی‌اش فرو می‌رود، به‌نظر می‌رسد کهکشانی در کهکشانی دیگر نفوذ می‌کند. تماشای این مسافرت یکی از هیجان‌انگیزترین چیزها در ادبیات مدرن است.» چند مترجم از جمله «چارلز سیمیک» شاعر نام‌آشنای آمریکا در برگردان انگلیسی شعرهای پوپا در این کتاب مشارکت داشته‌اند.

واسکو پوپا در ۱۹۵۸ جنگی از ادبیات فولکلوریک صرب، با نام «سیب طلایی» فراهم آورده است.

«اکتاویو پاز» پس از مرگ پوپا، به علت سرطان، از کیفیت منحصر به فرد شعرهای پوپا در شعر قرن بیستم سخن گفت.

و دیگر این که:

مترجم اصلی و مورد اعتماد واسکو پوپا به زبان انگلیسی خانم «آن پنینگتن» است که چند کتاب مستقل از شعرهای پوپا را در آمریکا و انگلستان به چاپ رسانده است. پوپا شعری دارد به نام «آن پنینگتن» که محرک اندیشیدن در نظریهٔ ترجمهٔ ادبی است. شعر «داستان یک داستان» از کتاب «اشعار برگزیده» که خانم پنینگتن در انتشارات پنگوئن منتشر کرده انتخاب شده است.


 

پاییز

شیرهای کوهستان
خیابان‌های آبان ماه را می‌غرند

نارنجی/ نارنجی/ اخرایی/ ارغوانی/ طلایی

درختان
آتش‌بازی موجاموجی هستند

از تارهای چنگ/ از تاج‌های گل/ از عطر

تمام هوا
مرتعش است
از کوبش سنج‌های نور

سلطانی دیوانه/ دیوانه
وحشیانه در شهر می‌دود
گوهرهای غارت رفته را در بادها می‌پراکند

زبرجد/ عقیق/ کهربا
زمرد/ نارسنگ/ یاقوت

پرندگان هوش باخته‌اند
از بوی ادویه‌ها/ از دود چوب

از هر بام
فرشته‌ای شیپورزن
درون روز می‌پاشد
وقار/ وقار/ وقار

انار/ انبه/ نارنگی/ خرمالو

کودکان، آداب را به جای می‌آورند
چونان کولیان آتش‌گون
شهروندان به هوش آمده را
می‌ترسانند

❋ ❋ ❋

اما این که:

Evelyn Tarn
خانم اولین تارن – از ایالت فلوریدای آمریکا – سال‌ها ویراستار فصلنامهٔ شعر «اپوس»
بوده است. او علاوه بر نوشتن شعر و ویراستاری، در سازمان‌های مختلف صلح فعالیت دارد.


 

قطعهٔ ۱۷

بعد از این که ماشین اسپورت
رفت تو شکمِ چلچراغ
دویدم بیرون به طرف کیوسکِ تلفن
زنگ زدم به زنم. خانه نبود.
ترسیدم. زنگ زدم به رفیق شفیقم
ولی خطش اشغال بود
پس رفتم به یک مهمانی اما صندلی خالی گیرم نیامد
بعضیها لگدم کردند
پس زدم بیرون
دیدم ناخوشم. دهنم منقبض بود.
بازوها چوب بود تو گردنم
شکمم باد کرده بود
سگها صورتم رو لیس میزدند
آدمها زل میزدند به من و میگفتند:
«چته؟»
دو تا از دوستهای کاردرستم رد میشدند
وایستادم واسه حرف زدن.
میدونستند که خرابم
چند تا قرص دادند به من
رفتم خانه
و شروع کردم به نوشتن یک یادداشتِ خودکشی
همون موقع بود که دیدم جماعت
خیابان را پایین میآید
راستش!
چیزی ندارم
علیه مارلون براندو
بگم

❋ ❋ ❋

اما این که:

باب دیلنBob Dylan

اگر بپذیریم که موسیقی، عضو حیاتیِ پیکرهٔ فرهنگیِ آمریکاست و تاریخ موسیقی آمریکایی تطابق نعل به نعلی با تاریخ آمریکا دارد، پذیرفتن این که «باب دیلن» یکی از شمایل فراموش نشدنی فرهنگ آمریکایی به شمار میرود آسان خواهد بود. رد پای این هنرمند (ستارهٔ موسیقی، سینماگر، نویسنده و …) و روشنفکر منحصر به فرد، در مهمترین لحظات تاریخی-هنری آمریکا دیدنی است. او همیشه مورد توجه خاص و عام بوده است. دو فیلمی که اخیراً در بارهٔ او ساخته شده (که یکی مستندی است ساختهٔ استاد مارتین اسکورسیزی، و دیگری ساختهٔ تاد هاینس، فیلم شگفتانگیزی است به نام «آنجا نیستم» که چند بازیگر – از جمله خانم کیت بلانشت- با بازی در نقش باب دیلن، وجوه شخصیتی او را تحلیل میکنند) شاهدی بر این ادعاست. دوستی شاعران و نویسندگان بزرگ و اصلی جنبش «بیت»، از جمله آلن گینزبرگ، ویلیام باروز و جک کرواک، با دیلن، و تأثیر و تأثر از همدیگر، در تطور شعر آمریکایی نقشی جدی بازی کرده است.

و دیگر این که:

حکایت شعر ترجمه شده در اینجا، چنین است:

در اوایل دههٔ ۶۰ میلادی، «بری فینستین» عکاس، از دوستش باب دیلن میخواهد برای عکسهایی که از هالیوود گرفته، متنهایی بنویسد. نتیجهٔ این همکاری شعرهایی است که دیلن برای این عکسها نوشته و این عکسها و شعرهای مربوط به آنها، امسال، در ماه جاری (نوامبر) به صورت کتاب منتشر شده است.


 

او که سلام را نفروخت

چند شاعر را سراغ دارید که همچون یک «نشانه»، حامل «معنا» باشند؟ طاهره صفارزاده چنین شاعری است. شخصیت کُنشمند و شعر جستجوگرایانهٔ او معنای روشنی به حضورش در «متن» جامعه می‌دهد. اعتبار ادبی خانم صفارزاده، محصول چهل سال رفتار مستقل ادبی است. ترکیب «نویسندهٔ مستقل» کاملا برازندهٔ اوست. پرهیز از نحله‌ها و جریان‌های ادبی و در عین حال، رساندن صدای خویش در اتمسفر ادبی، کاری صعب است که دکتر صفارزاده با موفقیت آن را به انجام رسانده است. حاصل این موفقیت، جایگاهی است که در شعر معاصر به او تعلّق دارد.

هرچند شعر «کودک قرن» زمینه‌ساز شهرت ادبی خانم صفارزاده بوده است اما کتاب‌های «طنین در دلتا»، «سد و بازوان» و «سفر پنجم» در تثبیت موقعیت او در شعر امروز نقش اصلی را داشته است. بن‌مایهٔ اجتماعی‌-‌اعتقادی و شکل‌های تجربی و جذاب شعرهای این کتاب‌ها توجه خوانندهٔ حرفه‌ای شعر را جلب می‌کند. «جستجوی حقیقت» و «اثبات حق» (همان‌گونه که خود می‌گوید) موتیف‌های اصلی شعرهای او هستند که با روحیهٔ انسان‌گرای مخاطبان ادبیات معاصر همخوان‌اند.

❋ ❋ ❋

پس از انقلاب اسلامی، شاعرانی که به شاعران ادبیات انقلاب اسلامی معروف شدند شعر طاهره صفارزاده را پشتوانهٔ مناسبی برای فعالیت‌های شعری خود دیدند. سید حسن حسینی و قیصر امین‌پور هر دو، مقالاتی تحلیلی دربارهٔ شعر خانم صفارزاده نوشتند و در جلسات نقد، از این شعر، مانند یک سنگ‌نشانه استفاده می‌شد. هویت دینی و معترضانهٔ شعر خانم صفارزاده از سویی، و طنز پنهان آن از سوی دیگر، هدیه‌ای سخاوتمندانه برای شاعران انقلاب بود. کمترین اثر این شعر، اعتماد به نفسی است که در جریان شعر انقلاب اسلامی تزریق کرد و بی‌راه نخواهد بود که این جریان خود را مدیون شعر خانم صفارزاده بداند و بخواهد با خوانش این شعر، دین خود را ادا کند. چنین است که درگذشت طاهره صفارزاده، حادثه‌ای است برای شعر انقلاب اسلامی.

❋ ❋ ❋

از منظری دیگر، شعر طاهره صفارزاده، شعری است دینی. شعری که جزئی از سلوک دینی شاعر است. شعر دینی در جامعهٔ دینی، شعری تثبیت شده است و شاعر آن، کلمه‌ای است طیّبه و کلمهٔ طیّبه، چون شجره‌ای است طیّبه که ریشه‌اش پایدار است و شاخه‌هایش در آسمان. نشستن در سایه‌سار شعرهای خانم صفارزاده از این رو بسیار دلپذیر است.

رهگذر مهتاب – یادنامهٔ فیروزه برای طاهره صفارزاده


 

پل

ماک دیزداررؤیایم بود
پلی
بسازم روزی
به سوی خورشید

ولی
از آن آرزو
سنگ‌پایه‌هایی
مانده فقط
در ژرفای دلم

❋ ❋ ❋

اما این که:

Mehmedalija Mak Dizdar

ماک دیزدار«ماک دیزدار»، بزرگ‌ترین شاعر بوسنیایی، هفدهم اکتبر ۱۹۱۷ در «استولاک» هرزگوین، به دنیا آمد. ریشهٔ لغوی نام خانوادگی‌اش را باید در ریشهٔ طبقاتی خانواده‌اش – که از فرماندهان نظامی و اشراف بوده‌اند – جست. او بسیار زود علاقه‌اش را به ژورنالیسم و ادبیات آشکار کرد. اولین مجموعهٔ شعرش، «شب‌های ووپولیسکا» را در نوزده سالگی به چاپ سپرد، اما این کتاب در سانسور پلیسی یوگسلاوی (سابق) گرفتار شد و به‌همین دلیل تا بیست سال بعد اثری از شعر او نبود. در ۱۹۵۴ سرانجام دومین کتاب شعرش را منتشر کرد و از آن به بعد نزدیک به ۱۰ کتاب شعر به خوانندگانش هدیه کرده، که مشهورترینش «خواب سنگی»، منتشر شده در ۱۹۶۶، است. عدالت، عشق و انسانیت جان‌بخش واژه‌های دیزدار است. او در شانزدهم جولای ۱۹۷۱ دیده بر جهان فرو بست.

و دیگر این که:

نام ماک دیزدار در ایران با یدالله رؤیایی گره خورده است. نخستین بار، رؤیایی از دیدار با دیزدار در یکی از جشنواره‌های شعری نوشت و شعرش را معرفی کرد. بار دیگر اما، انتشار کتاب «هفتاد سنگ قبر» رؤیایی بود که نام ماک دیزدار را به فضای شعری ما آورد. ماجرا تکرار اتفاقی بود که پس از انتشار مجموعه‌ٔ «دریایی‌ها»ی رؤیایی رخ داد. رضا براهنی در نقد این کتاب – که در «طلا در مس» تجدید چاپ شد‌ – شعرهای دریاییِ آقای رؤیایی را چیزی شبیه به سرقت ادبی از شعرهای شاعر فرانسوی، سن ژون پرس دانسته بود. پس از انتشار «هفتاد سنگ قبر» نیز نقدی در مجلهٔ «جهان کتاب» به چاپ رسید که با مقابلهٔ شعرهای این کتاب با شعرهای ماک دیزدار، بار دیگر، رؤیایی در مکان متهم نشانده شد.

ترجمهٔ این شعر به فارسی – که از ترجمهٔ انگلیسی خانم «آن پنینگتن» به انجام رسیده‌- از سویی با سالگرد تولد ماک دیزدار مقارن شده و از سوی دیگر مصادف گردیده با چاپ مجموعهٔ کامل اشعار یدالله رؤیایی از سوی انتشارات نگاه.


 

قبض کرایه

هانس ماگنوس انتسزبرگریک بعد از ظهر بیهوده، امروز
در خانه‌ام می‌بینم
از لای در باز آشپزخانه
یک کوزه‌ی شیر، یک تخته‌ی ساطوری
یک بشقاب برای گربه.
یک تلگرام افتاده روی میز
آن را نخوانده‌ام.

در موزه‌ای در آمستردام
در یک عکس قدیمی دیدم
از لای در باز آشپزخانه
یک کوزه شیر، یک سبد نان
یک بشقاب برای گربه.
یک نامه‌ی افتاده روی میز
آن را نخوانده‌ام.

در ویلایی در ماسکوا
چند هفته پیش دیدم
از لای در باز آشپزخانه
یک سبد نان، یک تخته‌ی ساطوری
یک بشقاب برای گربه.
یک روزنامه‌ی افتاده روی میز
آن را نخوانده‌ام.

از لای در باز آشپزخانه
می‌بینم شیر ریخته را
جنگ‌های سی‌ساله را
اشک‌ها را روی تخته‌ی ساطوری
موشک‌های ضد موشک را
سبدهای نان را
جنگ‌های طبقه‌ای را.
آن پایین در گوشه‌ی چپ
می‌بینم یک بشقاب را برای گربه.

❋ ❋ ❋

اما این که:

هانس ماگنوس انتسزبرگرHans Magnus Enzensberger

شاعر آلمانی، یازدهم نوامبر ۱۹۲۹ در ناحیه‌ی «آلگوی»، ایالت باواریا، به دنیا آمده است. بیشتر کودکی‌اش را در نورنبرگ گذرانده و پیش از تحصیل زبان، ادبیات و فلسفه در دانشگاه‌های ارلانگن، فرایبورگ، هامبورگ و سوربون مدتی را برای نیروهای اشغالگر آمریکایی به عنوان مترجم و بارمن کار کرد. تز دکتری او درباره‌ی شاعر رمانتیک «برنتانو» است. از ۱۹۵۵ تا ۱۹۵۷ تهیه‌کننده‌ی رادیویی در اشتوتگارت بود و سپس خود را در نروژ و ایتالیا یک نویسنده‌ی غیر وابسته به احزاب سیاسی معرفی کرد. از ۱۹۶۰ یک نمونه‌خوان انتشاراتی، منتقد ادبی، مترجم ادبی، گردآورنده‌ی مجموعه‌های شعری و ویراستار گاهنامه‌ای سیاسی-اجتماعی بوده است. او سفرهای متعددی در قاره‌های اروپا، آسیا و آمریکا داشته است. او بیش از بیست و پنج کتاب به زبان آلمانی نوشته است و آخرین کتاب او که در سال جاری (۲۰۰۸) یک زندگینامه‌ی داستانی است به نام «هامرشتاین یا خودسری» است. «کورت فن هامرشتاین» پیش از به قدرت رسیدن هیتلر و سیطره‌ی نازیسم، فرمانده‌ی نیروهای زمینی آلمان بود و رایش سوم او را در ۱۹۳۴ برکنار کرد.

آثار انتسنزبرگر به بیش از چهل زبان دنیا ترجمه شده است. از مترجمان فارسی او باید به دکتر تورج رهنما (که شعر معروف او «دفاع از گرگ‌ها» را ترجمه کرده است) و دوست شاعرم، علی عبداللهی اشاره کرد.

هانس ماگنوس انتسنزبرگر جوایز متعددی کسب کرده است که از میان آن‌ها جایزه‌ی «گئورگ بوخنر» در ۱۹۶۳، جایزه‌ی «هاینریش بل» در ۱۹۸۵، جایزه‌ی «هاینریش هاینه» در ۱۹۹۸ و جایزه‌ی «شاهزاده‌ی آستوریاس» در ۲۰۰۲ قابل ذکر است.

این شاعر، رمان‌نویس، نمایشنامه‌نویس و مقاله‌نویس که به لقب‌های «استاد غافلگیری» و «مزاحم ملت» یکی از مؤثرترین و شناخته‌شده‌ترین صداهای ادبیات آلمان است که از سال‌های آغازین فعالیت ادبی‌اش مورد توجه اندیشمندان بزرگی چون تئودور آدورنو، هانا آرنت و یورگن هابرماس بوده است.

و دیگر این که:

مجموعه‌های شعر انتسنزبرگر بارها به زبان انگلیسی ترجمه و منشر شده است. آخرین ترجمه‌ی انگلیسی شعرهای او، کتابی است به نام «سبک‌تر از هوا: شعرهای اخلاقی» که سال ۲۰۰۲ میلادی به چاپ رسید. اما شعر «قبض کرایه» را من از کتاب «شعرهای هانس ماگنوس انتسنزبرگر» که به ترجمه‌ی میشل هامبورگر، جروم روتنبرگ و خود انتسنزبرگر در مجموعه‌ی «شاعران مدرن اروپایی انتشارات پنگوئن» منتشر شده، انتخاب کرده‌ام. این شعر را استقبالی از هشتاد سالگی این شاعر بزرگ بدانید.


 

عشق و شهرت و مرگ

مثل پیرزنی که می‌رود بازار؛
جخ می‌نشیند پشت پنجره‌ام
می‌نشیند و تماشایم می‌کند،
با دستپاچگی عرق می‌ریزد
توی سیم و مه و پارس سگ
تا ناگهان
مثل تاراندن یک مگس
با روزنامه‌ای به پرده می‌کوبم
و جیغ را روی شهر
می‌شنوی
و بعد، او رفته است.

راه تمام کردن یک شعر
مثل این
ناگهان
ساکت شدن است.

❋ ❋ ❋

اما این که:

Charles Bukowski

چارلز بوکفسکی در ۱۹۲۰در آندرناخ آلمان به دنیا آمد. دو ساله بود که خانواده‌اش به آمریکا مهاجرت کرد و او بیشتر کودکی‌اش را در لس آنجلس گذراند. بوکفسکی نخستین کتاب شعرش را در سی و پنج سالگی (۱۹۶۱) با نام «گل، مشت و ناله‌ی حیوانی» منتشر کرد.

او داستان نیز می‌نوشت و هر هفته ستون ثابتی در روزنامه‌ی محلی «اپن سیتی» زیر عنوان «یادداشت‌های یک پیرمرد کثیف» داشت. بوکفسکی در۱۹۹۴ درگذشت.

و دیگر این که:

بوکفسکی (به دلایلی جامعه‌شناسانه – و البته- روان‌شناسانه) نامی آشنا برای خوانندگان ایرانی است. اخیراً دو مجموعه شعر از او، تقریباً همزمان، به فارسی منتشر شده است و با احتساب دو کتابی که سال‌ها پیش از او ترجمه شده بود (و کتاب‌هایی که در راه‌اند) یکی از معدود شاعران ترجمه است که بازار نشر ایران به او علاقه دارد. با این حال، هیچ تحلیل و نقد جدی‌ای درباره‌ی شعر و داستان او در زبان فارسی موجود نیست و آن‌چه که هست اطلاعاتی ژورنالیستی است که از منابع غربی به فارسی برگردانده شده…

شعر «عشق و شهرت و مرگ» را از سیزدهمین کتاب «شاعران مدرن انتشارات پنگوئن» که گزیده‌ای از کارهای بوکفسکی و دو شاعر دیگر آمریکایی است انتخاب و ترجمه کرده‌ام.