شاید مزیت داشتن «اختلال تمرکز» که من دارم این باشد که میتوانید از هر چیزی که بر آن تمرکز کردهاید، همان لحظه الهام بگیرید. در این صورت چنان جذب هیجانات گوناگون خود میشوید که اگر خانه هم روی سرتان خراب شود متوجه نخواهید شد. وقتی به کالج میرفتم، میان رشتههای ادبیات و هنر گیر افتاده بودم و نمیتوانستم یکی را انتخاب کنم. عناصر غیر کلامی هنر را دوست داشتم و آفرینش هنری، گذشته از آن که زحمتی کمتر از نوشتن داشت، فرصتی بود برای بیرون ریختن درونیاتم، وقتی پای کلمات در میان نباشد، چیزی خیلی ناب خود را نشان میدهد. ولی به طور کلی یکی منشأ دیگری است. الان، سالها پس از آن دوره، من یک نویسنده و باغبانام. باغچهام تعادلی را که نیاز داشتم فراهم میکند. این همان بهشت نویسندهها است: کاری همیشه در جریان که صبور بودن را به آدم میآموزد. یک ساعت در باغچه سر کردن برای من مانند مدیتیشین خاصیت تازهکنندگی دارد. کارکردن روی زمین به ذهن آشفتهام فرصت نفس کشیدن میدهد. در زیر کلاه حصیریام، تمام گرههای کور طرحم را دور میریزم. ادامه…