«جاده» را یک رمان آخرالزمانی نامیدهاند چون تصویری از دنیا را پس از یک فاجعهٔ بزرگ که همه چیز را نابود کرده است به ما نشان میدهد. اینکه جاده یک کار آخرالزمانی است یا نه اهمیتی ندارد مگر اینکه منظورمان از آخرالزمانی فضایی باشد که در آن حوادث، محملی برای سخن گفتن از آیندهٔ محتوم بشر است در امتداد جادهای که عبارت باشد از تمدن فعلی بشر! آنگاه این فاجعهٔ بزرگ نه یک اتفاق محتمل در هر مقطعی از تاریخ بلکه یک بستر مناسب برای تقریر یک مناقشهٔ تاریخی خواهد بود. نویسنده در یک رمان آخرالزمانی آینده را پیشبینی میکند و از آنجا نسبت به مسیر فعلی ما هشدار میدهد. کاری که در همهٔ رمانهای آرمانشهری میبینیم. این کار مستلزم تعریض به مسائل بنیادینی است که همیشه با بشر همراه بوده و تمدنها بر پایهٔ آن ساخته شدهاند. چگونگیِ روبهرو شدن با این مسائل و پاسخ ما به آنهاست که مسیر ما را تعیین میکنند، لذا نمیتوان از آیندهٔ تاریخ و از اتفاقی که همه در آن سهیماند سخن گفت اما از آنچه ما را به این مسیر رهمنمون کرده، چیزی نگفت. این ایراد اصلی واپسین رمان «کورمک مک کارتی» است. ادامه…