گذشته، حال و آینده در کنار هم. انگار که شهود، علم و باور در کنار هم باشند. چنان که بگویی افسردگی، نادانی و اضطراب با هم دمساز شوند، آنسان که چند عکس را از دیوار آویزان کننذ و از آنها تصویر دیگری بگیرند. ماه و خورشید را در یک منظره جمع کنند و بعد عنصر سومی به آن اضافه کنند. داستانی را تعریف کنند که در مورد چیز دیگری است.
از ابتدای فیلم جای عنصری را خالی میبینیم. موقعیت جور در نمیآید. آدمهای داستان کارهایی میکنند که در شرایط معمولی از نامعمولتری آدمها هم انتظارش را نداریم. مدام به خودمان گوشزد میکنیم که تا به حال آدمهای غیرمعمولی کم ندیدهایم، اگر خودمان زیر این مجموعه دستهبندی نشده باشیم. اما آدمهای غیرمعمولی پایشان را در یک مهمانی مجلل عروسی نمیگذارند، مخصوصاً برای شروع یک زندگی مشترک. مدام عنصر جاافتاده در داستان جای خالی خودش را به ما نشان میدهد تا اینکه ناگهان رنگ عوض میکند و میتوانیم آن را ببینم و تنها آن موقع است که متوجه سنگینی غیرقابل تحمل خسارات آن میشویم. مثل سیارهای بزرگ که تا کنون تیره رنگ بوده و در پس خورشید از چشم تلسکوپها پنهان مانده است و ناگهان تغییر رنگ میدهد و زمانی آن را میبینیم که با سرعتی نجومی به ما نزدیک میشود.
وقتی نقطهٔ تاریک داستان روشن میشود و بالاخره میتوان تمام پیکره آن را دریافت، موقعیت آدمهای داستان مشخص میشود. درگیریها بر سر پذیرفتن یا نپذیرفتن آن آغاز میشود و ما برای هر یک شخصیتی در داستان داریم. کسی که تا انتهای داستان در نادانی کامل به سر میبرد. کسی که با وجود نزدیک شدن لحظه به لحظه مرگ همچنان به نجات امید دارد. کسی که تا لحظه آخر ایستاده است ولی مرگ خود را پذیرفته و کسی که خودش را زودتر خلاص میکند تا دست واقعیت به او نرسد.
در فیلمهای فان تریر همیشه از قدرت بزرگتری صحبت میشود که بسیار خشن است و هر چه بر سر راهش باشد را نابود میکند. گاه لزوم وجود این نیرو را به ما گوشزد میکند. گاه از مخرب بودن آن دم میزند و گاه از بیپناهی ما در برابر این نیرو داستانسرایی میکند. از خیمهشببازی روزگار این قدرت ناپیدا ارتباط بسیار تنگاتنگی هم با سنت دارد و در آنطرف میدان قانون و علم در حال دست و پا زدن هستند. در این وضعیت دور از انتظار نیست که دانای کلی وارد شود و دوجین حقایق بسیار گران سنگ را روی سر مخاطبان بالا بیاورد. نظیر اینکه: حیات دیگری در هیچ نقطه ای از جهان وجود ندارد و ما در اینجا تنها هستیم و کارمان نیز تمام شده است.
Melancholia (۲۰۱۱) Written and Directed by Lars von Trier