فیروزه

 
 

ای جوانان کار بد نکنید!

نگاهی به فیلم «قصهٔ پریا» ساختهٔ «فریدون جیرانی»

حکایت ساختن فیلم سفارشی در سینمای ایران به قول حکیم ابوالقاسم فردوسی یکی داستان است پُر آب چشم. شاید اگر «ستاد مبارزه با مواد مخدر» یکی از سرمایه‌گذران «قصهٔ پریا» نبود با فیلم بهتری روبه‌رو بودیم. اما این فیلم فریدون جیرانی نیز به سیاق بیشتر فیلم‌های سینمای ایران که سرمایه‌گذار دولتی دارند و می‌خواهند «پیام» سرمایه‌گذار را منتقل کنند دچار شعارزدگی و سطحی‌نگری شده است. عجیب است که جیرانی خود در نقدهای شفاهی که در برنامه «هفت» ارائه می‌دهد همیشه از سینمای هالیوود مثال می‌زند که چطور پیام را در دل قصه می‌گنجانند و هرگز به صورت گل‌درشت نصیحت نمی‌کنند؛ اما در عمل فیلم خودش نیز به دام پیام‌دادن افتاده است. پیام‌هایی نظیر «ای جوانان حتی برای امتحان کردن هم مواد مخدر مصرف نکنید!» یا «در مهمانی های مشکوک شرکت نکنید!» و یا «اسیر عشق‌های لحظه‌ای نشوید» از پردهٔ سینما بیرون می‌زند و به ذهن تماشاگر هجوم می‌آورد. البته قصهٔ ‌پریا به نسبت فیلم‌های قبلی جیرانی از جمله «ستاره‌ها» و «پارک وی» بسیار فیلم بهتر و قابل تحمل‌تری است اما چندان گام رو به جلویی برای فیلمساز محسوب نمی‌شود.

به نظر می‌رسد ایده اولیه فیلمنامه «قصه‌پریا» برای نویسندگانش بسیار جذاب بوده و ذوق‌زدگی آن‌ها باعث شده به اندازه کافی ایده را بسط و گسترش ندهند. ایده اولیه احتمالاً این بوده که یک جوان عاشق برای اینکه به عشقش که معتاد است ثابت کند می‌توان اعتیاد را ترک کرد عامدانه خودش را معتاد می‌کند و پله پله سقوط می‌کند. داستان فیلم به جوان آرمان‌گرایی به نام سیاوش مسرور می‌پردازد که ظاهراً مقاله‌های سیاسی و اجتماعی خوبی می‌نویسد و می‌خواهد به همه کمک کند. او عموی صاحب‌منصبی دارد ودختر عمویی که به سیاوش دل بسته است. اما سیاوش با دختر معتادی به نام سَروین! ازدواج می‌کند و به خانواده‌اش پشت می‌کند. او برای اینکه به سروین ثابت کند ترک اعتیاد کار سختی نیست خودش هم معتاد می‌شود اما پس از تحمل فقر و بدبختی نمی‌تواند نجات پیدا کند و در نهایت در اثر ابتلا به ایدز می‌میرد. سروین اما اعتیاد را ترک می‌کند و تلاش‌های حدیث دخترعموی سیاوش هم برای نجات سیاوش به نتیجه نمی‌رسد. اینکه چقدر این داستان پایهٔ منطقی دارد و تکیه‌اش بر واقعیت‌های جامعه ما تا چه حد است را کنار می‌گذاریم چرا فریدون جیرانی پیش از این نشان داده که سلیقه‌اش همین است و تلقی‌ای که از ملودرام اجتماعی دارد به همین صورت است. او به عشق‌های ویرانگر و زنان مرگبار که هستی شخصیت‌ را نابود می‌کنند و عاشق‌هایی که از فرط عشق معشوقشان را آزار می‌دهند، علاقه دارد و همین نوع شخصیت‌ها در بیشتر فیلمهایش تکرار می‌شوند. در قصه پریا فیلم از ابتدا سعی می‌کند نشان دهد که سیاوش شخصیت خاص و منحصر به فردی است که قربانی عشق خود می‌شود. اما کاری که سیاوش می‌کند (معتاد کردن خود) قدری بچه‌گانه و احمقانه و دور از واقعیت بنظر می‌رسد و به شدت با شخصیتی که فیلم از یک جوان آرمان‌گرا ساخته است در تناقض است.

مشکل اصلی قصه‌ٔ پریا فیلمنامهٔ آشفته آن است. فیلمنامه به دیگ در هم جوشی می‌ماند که همه مواد آش در آن ریخته شده اما آشی پخته نشده و همه حبوبات آن همین‌طور خام در کنار هم مانده‌اند. منطق داستانی ضعیف، حوادث تصادفی و داستان‌ها و شخصیت‌های فرعی که همین‌طور عقیم رها شده‌اند در فیلم فراوان هست. حوادث سردستی در فیلم هست که به نظر می‌رسد تنها برای رساندن یک پیام و یا سرهم کردن خطی داستانی در فیلم گنجانده شده‌اند. مثلاً‌ صحنه تصادف سیاوش بعد از اینکه می‌بیند سروین او را به خانه‌اش دعوت کرده بسیار سرهم‌بندی شده است. یا اینکه پدر حدیث برای اینکه دخترش سیاوش را فراموش کند به او می‌گوید سیاوش مرده و قبری دروغین برای سیاوش می‌سازد.

جدای از این‌ها نوعی سانتی‌مانتالیسم و سطحی نگری آزاردهنده نیز در فیلم هست که به نظر می‌رسد فریدون جیرانی عمداً به آن تن داده است. فیلمساز سعی کرده با اغراق در فرجام اعتیاد و درشت کردن مشکلات افراد گرفتار در دام اعتیاد و حتی اغراق در گریم اشک و آه تماشاگر را همراه شخصیت‌ها کند و از این طریق تأثیرگذار باشد. اما فیلم آن‌قدر مشکلات اساسی دارد که به مرحله باورپذیری و تأثیرگذاری نمی‌رسد.

فریدون جیرانی سعی کرده با برهم زدن روایت خطی و استفاده از فلاش بک و صدای روی تصویر جذابیت ایجاد کند اما به نظر نمی‌رسد این تمهیدات کمکی به فیلم کرده باشد. اتفاقاً برهم زدن روایت خطی به ضرر فیلم تمام شده و فیلم درحال حاضر تقریباً سه پایان مختلف دارد! یک بار وقتی معلوم می‌شود که سیاوش تصادف کرده و مرده، بار دیگر وقتی حدیث با خوردن دارو خودکشی می‌کند و بار سوم هم وقتی سیاوش در پایان فیلم در آمبولانس جان می‌دهد. در واقع تکلیف تماشاگر با زمان وقوع حوادث فیلم معلوم نیست و در کمال تعجب می‌شود بعضی از آن‌ها را جابه‌جا کرد.

کارگردانی فریدون جیرانی البته از نکات مثبت فیلم است. جیرانی نشان می‌دهد که ابزار سینما را می‌شناسد و تسلط لازم را دارد. بازی‌های فیلم قابل قبول‌اند هرچند استفادهٔ کلیشه‌ای از بعضی بازیگران در نقش‌های تکراری آزاردهنده است (مثلاً آهو خردمند در نقش مادر دردمند شهرستانی). مصطفی زمانی هم در نقش جوان آرمان‌گرای زیبارو کلیشه شده است چرا که هم در سریال «یوسف پیامبر» و هم در فیلم «کیفر» چنین شخصیتی برایش در نظر گرفته شده بود و به نظر می‌رسد تکرار آن بیش از این جایز نباشد. البته نوع صدا و پرسونای این بازیگر به درد احساسات‌گرایی‌ای که فیلمساز در پی آن بوده خورده و رنگ و لعاب صحنه‌های احساسی و پُر اشک و آه تشدید کرده است. با دیدن قصه‌پریا می‌توان گفت که فریدون جیرانی هنوز شاهکار کارنامه‌اش را نساخته (اگر توان شاهکار ساختن را داشته باشد) و قصه‌پریا در جایی پایین‌تر از «شام آخر» یا «قرمز» که از فیلم‌های شاخص او هستند قرار می‌گیرد. اما همین‌که تجربه تأسف‌انگیز «پارک وی» تکرار نشد باید خدا را شکر کرد و به جیرانی امیدوار بود!


comment feed یک پاسخ به ”ای جوانان کار بد نکنید!“

  1. سولماز

    سلام
    اگر شما بجاب اینکه فکر کنید تا مطلبی بنویسید تا بازار این وب سایت داغ شود و خود نیز به نانی برسید به چند نمونه جاسازی پیام می اندیشیدید و پیشنهاد های کارای خود را در انتقال پیام اگر بدان اعتقاد داشته باشید می کردید ، الان من نمی گفتم واسه نونه واسه نونه . همین جور نیست آقا احسان خان؟