فیروزه

 
 

تعقیب سایه‌ها

بخش اول

عمیق نوشتن بیش از هر چیز در گرو ارتباط با دیگران است. اصلی‌ترین بخش نوشتن، با خود گفت‌و‌گو کردن [و خود را شناختن] است. شناخت من از شاگردانم بیش از آن چیزی است که آن ها تصور می کنند، نه به این دلیل که من نابغه و زیرک هستم، بلکه از این جهت که اغلب اوقات زندگی درونی آن‌ها بدون آگاهی خودشان بر روی کاغذ سرشته می‌شود. خواندن دقیق کارهای خارق العاده، سوالات مزمن نویسنده را پاسخ می‌دهد، چیزهایی را که هنوز دانسته نشده‌اند عیان می‌سازد و چیزهایی را که هنوز در جوش و خروش هستند به ثبات می‌رساند. هر چند که طرح داستان فضای [اصلی] نوشته را به خود اختصاص می دهد، ولی درون‌مایه‌های داستان هستند که جوهر انسانی نویسنده را به اثبات می‌رسانند.

قلب تپندۀ حقیقت زیر پوشش داستان‌های تخیلی پنهان می‌شود و شما قبل از آن که چیزی عیان شود و درون مایه داستان به پیام واضح تبدیل شود آن را درک کرده و در آغوش می‌گیرید و همزمان که به عنوان یک نویسنده به کارتان ادامه می‌دهید، رفته رفته رشد می‌کنید و می‌فهمید که در حال انجام چه کاری هستید و به همبن ترتیب اجزای اثر داستانی خود را می‌سازید. به گذشته برگردید و نوشته‌های قدیمی‌تر خود را بازخوانی کنید؛ چیزهایی در کارهایتان خواهید یافت که موقع نوشتن هرگز تصور آن را هم نمی‌کردید. با این کار می توانید به قلب خودتان سفر کنید و از خلال آثارتان، گفت‌و‌گویی عمیق را با شخصیت خودتان ترتیب دهید.

این بازخوانی به شما در شناخت بیشتر نوشته‌هایتان و اعتماد بیشتر به خودتان کمک می‌کند و بدیهی است که شناختی که از این راه به دست می آورید بسیار عمیق تر از آن موقعی است که پشت میز نشسته‌اید و فکر می‌کنید. خواهید دید که این بازخوانی شما را کمک می‌کند که به سراغ چیزهایی بروید که تا پیش از این شما را آزار می‌دادند؛ خواه چیزهای عجیب و ترسناک یا چیزهای ساده‌تر مثل رابطه‌ای که با برادرتان دارید.

کاری که من می‌خواهم انجام دهم این است که به شما طریقۀ ارتباط با آن بخش از وجودتان را که تا کنون مراقب آن نبوده‌اید آموزش دهم. بخشی که ارتباط با آن از طریق صدا و گفت‌و‌گو غیر ممکن است، ولی ارتباط با آن از طریق نوشتن نه تنها ممکن، بلکه ضروری است. شما با نوشتن می‌توانید بخش‌هایی از وجودتان را که از جانب بُعد آشکار شخصیتتان به عقب رانده شده را بشناسید و برای رسیدن به روشنایی، تاریکی‌ها را یکی پس از دیگری بشکافید.

هر انسانی در درون خودش یک وجه سایه دارد که ایده‌ها، احساسات و آرزوهای او را در بر می‌گیرد. معمولاً انسان‌ها معتقدند که این سایه‌ها خوب نیستند و باید درونی بمانند و علنی نشوند اما باید بدانیم که چیزهای درسایه در شمار «شرور» به حساب نمی‌آیند و به راحتی قابلیت علنی شدن دارند.

کسی که از دوران کودکی‌اش تا به حال فرصتی برای خلوت کردن و شنیدن حرف‌های سایهٔ درونش را به دست نیاورده، معمولاً صدای درونش را خفه می‌کند و آن‌چه از کودکی تا به حال بر او گذشته را در بخش سایهٔ درونش پنهان می‌سازد. ممکن است فکر کند که مرد شده و با پرخاشگری‌هایش، بخش مغفول ماندۀ وجودش را در سایه‌اش پنهان می‌کند. گاهی اوقات آن‌چه در سایه پنهان شده طلای نابی است که اگر به آن توجه شود ما را تقویت کرده، حرکت استوارتر در مسیر زندگی را به ما تعلیم می‌دهد و امکان مقاومت در برابر سختی ها را برایمان فراهم می‌سازد.

سایۀ ما نیمی از وجود ماست که نه خواهان پنهان شدنش هستیم و نه خواستار غلبۀ کامل آن بر بخش آشکار وجودمان. سایه‌روشن وجود ما در حکم ماه و خورشید هستند که در بدن ما بازتاب یافته‌اند. ما باید این‌ها را در هم تنیده بدانیم نه از هم پاشیده. نکتۀ جالب توجه این است که در وجود ما بیش از یک ایده و اندیشه وجود دارد؛ آیا تا به حال پیش آمده که از این که یک معنای ناخواسته از دهانتان خارج می‌شود متعجب شده باشید و از خودتان بپرسید که این از کجا آمده؟ آیا تا به حال پیش آمده که بدون هیچ دلیلی عصبانی شده باشید و منشأ آن را ندانید؟ آیا تا به حال متوجه وجهی از شخصیت خودتان شده‌اید که باعث غافلگیری خودتان و دیگران شده باشد؟ این موقعیت‌ها حاصل تأثیرات سایه‌های شخصیت شما هستند.

به صورت طبیعی و رایج، نگاه بسیاری از مردم «ثنوی» یا دوگانه است و در اطراف خودشان همه چیز را به صورت حق و باطل یا خیر و شر می‌بینند و معتقدند که همه چیز یا با آن‌هاست و یا علیه آن‌ها. اما توجه داشته باشید که این نگاه دوگانه، شما را به نگارش عمیق یا حتی زندگی عمیق نخواهد رساند. این نگاه دوگانه ما را به موضع‌گیری‌های یک جانبه می‌کشاند و متقاعدمان می‌کند که خود را برگزیده و دیگران را نفرین شده بدانیم. نتیجۀ این نگرش این است که بدون تفکیک قائل شدن میان جنبه‌های خوب و بد شخصیت‌ها همه چیز را هدر می‌دهیم و انرژی مفید خود را به حراج می‌گذاریم. با یک جانبه نگرستین و به همه چیز حمله کردن، چیزهای مفید را از بین می‌بریم و انرژی گران‌بهایی را از خود صرف می‌کنیم و به جای حل کشمکش‌های درونی شخصیت خودمان و همچنین شخصیت داستانمان مشغول نزاع با دشمن موهوم بیرونی می‌شویم.

(بخش دوم)

from Writing begins with the breath by Laraine Herring


comment feed ۲ پاسخ به ”تعقیب سایه‌ها“

  1. حسین م ح م ودی‌فرد

    آقای آرام متنتان بسیار جالب و مفید است. از خواندنش به شدت لذت بردم و ناگفته نماند که از آن یک کپی گرفتم که بارها آن را بخوانم و استفاده کنم. با تمام وجود برایتان آرزوی موفقیت می‌کنم.یاعلی

  2. علیرضا آرام

    مخلص آقای محمودی فرد!