(بخش اول)
نوشتن یعنی پرداختن به این [بخش سایه و پنهان شخصیت]. این کار نوعی جدال با خویشتن به حساب میآید. چرا که ما نمیخواهیم [و طاقت آن را نداریم که با واکاوی شخصیت خودمان] خودپسندی را در درونمان مشاهده کنیم. ما نمیخواهیم که خودمان را با زمینهای متفاوت [از آن چه تاکنون میپنداشتیم] بشناسیم، و حال آن که ممکن است که ما [در درون خود]یک تروریست یا دزد یا حتی قاتل باشیم. [این پنهان کاریها به این خاطر است که] نمیخواهیم بعضی صفاتی که فکر میکنیم غیرقابل بخشش هستند در وجود ما کشف شود و بعد به دیگران بگوییم که من را بابت داشتن این صفات ببخشید. اما وقتی که چنین کارهایی انجام میدهیم، هرگز نمیتوانیم عمیقترین ظرفیتهای وجودی خودمان را به عنوان یک هنرمند یا حتی به عنوان یک انسان به دست آوریم و نقاط ضعف و قوت خودمان را بشناسیم. در برخورد با سایۀ درونمان نباید جنایتکار باشیم و این بخش از وجودمان را نابود کنیم، بلکه همیشه باید به یاد داشته باشیم که در زیر رفتارهای ما و همچنین در پس پیوند و ارتباطی که با دیگران برقرار میکنیم، محرکهای ناشناخته ای وجود دارد. سایۀ شخصیتمان به ما کمک میکند تا به نگرشی عمیقتر از آن شناخت دم دستی و قالب گیری شدهای که تا به حال از خود داشتهایم دست یابیم. نگریستن به سایه، به ما کمک میکند که هیولایی را در عمق وجودمان مشاهده کنیم.
کارل گوستاو یونگ مینویسد:
«وقتی یک فرد میخواهد برای شرارت [درونی خود] توجیهی مهیا کند، بیش از هر چیز نیازمند آگاهی کامل از تمام ابعاد شخصیتی خودش است. او باید با کنار گذاشتن تعارف، خوبیها و کژی های خودش را مورد بررسی قرار دهد و تا جایی که می تواند از قضاوت نسنجیده [و توأم با خودشیفتگی] خودداری کند و بلافاصله صفات منفی را توهم و صفات مثبت را حقیقت نپندارد. باید پذیرفت که هر دو صفت (خوب و بد) که در وجود انسان یافت میشوند حقیقی بوده و هر دو گروه در کنار هم سازندۀ شخصیت ما انسانها هستند. ما باید بیاموزیم که با پذیرفتن آنها [به شناخت کاملی از خود برسیم و] خودمان را فریب ندهیم و با نیرنگ زندگی نکنیم.»
باید تا میتوانیم از یک جانبهنگری و سقوط در ایدهآلهای ذهنی خودمان دوری کنیم [و به شناختی حقیقی از خودمان دست یابیم]. در فرهنگی که ما در آن زندگی میکنیم، طبیعی است که بعضی رفتارها ستایش شده باشند و بعضی مغضوب شده و در چنین حالتی، همۀ ما به طور طبیعی دوست داریم که رفتارهای خوب را اقتباس کنیم و تا میتوانیم از رفتارهای منفی دوری کنیم.
وقتی دربارۀ سایه حرف میزنیم، حتماً باید به استعارهای که در این باره به کار بردهام دقت کنید. بدیهی است که نمیتوانیم سایه را از یک مغازه بخریم، بلکه باید آن را در درون خودمان بیابیم؛ وقتی مقابل آینه میایستم، یک فیگور تاریک را میبینم که در پس چشمانم کمین کرده است. این سایه را نه تنها در پس چشمان خودم بلکه در نگاه دیگران هم میبینم.
نویسندگان بزرگ عالم ادبیات سایهها را تعقیب کردهاند. بعضی از شخصیتهای داستانی محبوب ما، در حقیقت استعارهای از سایههای شخصیت ما هستند. [طبق دیدگاه یونگ] علاوه بر سایۀ فردی ما، سایههای فرهنگی هم وجود دارد؛ سایههای فرهنگی کالبد بزرگتری هستند که از توسعۀ سایههای فردی به وجود آمدهاند. در اینجا چیزهای تاثیرگزاری وجود دارد؛ از جمله اینکه [سایههای موجود در هر] فرهنگ میتواند [افراد موجود در آن فرهنگ را نسبت به انجام یک کار] امیدوار یا دلسرد کند. و جهتگیری فرهنگی متفاوتی را ایجاد کند و در نتیجه ذائقهٔ مخاطبان را تحت تأثیر قرار دهد.
به عنوان نمونه، فرهنگ آمریکاییِ فردگرا، با فرهنگی که همه چیز را در قالب اشتراک و تعاون میبیند بسیار متفاوت است؛ در فرهنگ آمریکایی حق و باطل وجود ندارد [و همه چیز تابع اراده و آسایش فرد است] روشن است که در چنین شرایطی خطوط داستانی بر مبنای شخصیت قهرمانی بنا میشود که [بر مبنای ارزشها و هنجارهای خودساختهاش] به پیش میرود و در نهایت هدایت امور به دست یک شخصیت داستانی، «من»، انجام میگردد. اینجاست که به شما میگویم که برای نوشتن یک داستان عمیق باید خطوط اصلی داستانی [و سایههای فرهنگی] خودمان را بشناسیم.
یکی از راه های ساده و کوتاه برای شناختن سایههای شخصیتی خودمان این است که به آثاری که مینویسیم رجوع کنیم و ایدهها و محتویاتی را که روی کاغذ آوردهایم مورد تجزیه و تحلیل قرار دهیم.
سایه گنجینهای از دانستنیها درباره خودمان است. طبیعی است که ما به عنوان نویسنده، به دنبال یک زندگی شفاف و عاری از خودفریبی هستیم و همچنین راهی برای فرار از امور مرموز جهان را جستوجو میکنیم و در نهایت به دنبال معنایی هستیم تا هرج و مرج موجود در جهان را بفهمیم و آن را تحمل کنیم. [برای رسیدن به این هدفها] از چیزهایی که در درونتان مییابید نترسید و با آنها خصومت نورزید. آگاهی از اسرار درونتان به شما امکان میدهد که بدون آسیب رساندن به خود و دیگران کارهایتان را انجام دهید و راه درست را پیدا کنید. آگاهی از سایههای درونتان دریچههای حیات را به روی شما باز میکند و ترس از سایهها دریچهها را به روی شما میبندد. در مواقع تردید، مسیر بازشدن دریچهها را انتخاب کنید.
From Writing begins with the breath by Laraine Herring