فیروزه

 
 

وضعیت چهارم: انتقام از خویشاوند

«انتقام» یک وضعیت کامل و پرقدرت است که در یادداشت پیشین به آن پرداختیم؛ اما این درون‌مایه به قدری گسترده و پیش‌برنده است که گاهی بخشی از آن به تنهایی می‌تواند یک وضعیت نمایشی باشد. اگر توان و قدرت وضعیت سوم را با هراس و ترس وضعیت بیست و هفتم (کشف خطاکاری محبوب) بیامیزیم، یک وضعیت کامل نمایشی به وجود می آید که آن را «Vengeance taken for kindred upon kindred» یا انتقام میان خویشاوندان نامیده‌اند. هراس این وضعیت به خاطر تبدیل محبت به نفرت است که در پی کشف خطاکاری فردی مورد علاقه ـ‌در اینجا یک خویشاوند‌ـ به وجود می‌آید و باعث می‌شود مرز باریک میان عشق و نفرت زیر پا گذاشته شود و همه چیز دگرگونه شود. قدرت این وضعیت نیز مانند وضعیت پیشین به خاطر انگیزهٔ قوی هر آدمی در دور کردن بدی‌ها و برقراری عدالت ـ‌هر چند از راه غیرقانونی‌ـ است که در همراهی با هراس، بسیار جذاب‌تر می‌شود.

این وضعیت سه نیروی پویا دارد: انتقام گیرنده، خویشاوند مجرم، خاطره‌ای که قربانی رابطه خویشاوندی شده است. برای این نیروها هم باید شخصیت در داستان باشد تا درگیری را پیش ببرند. این وضعیت تا کنون حداقل در چهار داستان نمایشی شده است: الف ـ انتقام مرگ پدر از مادر یا وارو. ب ـ انتقام مرگ برادر از فرزند (معمولاً بدون قصد قبلی). ج ـ انتقام مرگ پدر از شوهر. د ـ انتقام شوهر از پدر. هر کدام از این داستان‌ها هم ممکن است با شیوه ویژه‌ای اجرا شوند. انتقام گیرنده می‌تواند روح سرگردان یک قربانی باشد که به دنیا برگشته تا تقاص پس بگیرد یا فردی باشد که می‌خواهد وظیفه حرفه‌‌ای‌اش را انجام دهد و انگیزهٔ شخصی ندارد و تنها می‌خواهد عدالت را برقرار سازد. همچنین انتقام می‌تواند به دنبال یک سوء تفاهم باشد. فردی به اشتباه گمان کرده همسرش یا یکی از خویشاوندان به او خیانت کرده است و حالا می‌خواهد انتقام بگیرد یا می‌تواند انتقام از یک خویشاوند ناشناس گرفته شود و در آخر داستان بفهمد که طرف، برادر گمشده یا مادر یا پدر یا یکی از خویشان اوست. همچنین انگیزهٔ انتقام ممکن است ناکامی در عشقی آتشین باشد که فردی از خویشان مانع رسیدن دو نفر شده است و باعث نابودی معشوق گشته است و معشوق ناکام به جنون رسیده و می‌خواهد انتقام خودش را با نابودی مانع بگیرد.

انتقام از خویشاوندان از وضعیت‌های کمتر کار شده در نمایش‌هاست. نیروی سهمگین تخریب روحی در آن چنان است که کمتر نویسنده‌ای جرئت ورود در آن و امید به پیروزی و برآمدن از پس کار را دارد. با اینکه در صفحه حوادث روزنامه‌ها به راحتی می‌توان خبرهای آن را پیگیری کرد. بیشتر مثله‌کردن‌ها، آتش‌زدن‌ها و کشتن دسته جمعی و قتل‌های فجیع با کمال تعجب به دست اطرافیان و آشنایان انجام می‌شود. جنون ناشی از کشف خطاکاری کسی که دوستش داری قدرت معکوس شده محبت است که به صورتی تخریب کننده عمل می‌کند.

در میان فیلم‌های سینمایی خارجی شاید فیلم «Before the devil knows you’re dead» «پیش از آنکه شیطان بفهمد مرده‌ای» ساختهٔ «سیدنی لومت»، نمونهٔ خوبی برای اشاره باشد. در این فیلم، برادر بزرگ‌تر نقشه دزدی از مغازه جواهر فروشی پدر را به برادر کوچک‌تر می‌دهد. برادر کوچک‌تر بدون اطلاع دادن به برادر بزرگ‌تر، فردی را برای این کار اجیر می‌کند تا در روزی که پیرزنی کارمند در آنجاست دزدی کند. آن روز بر حسب اتفاق، مادر آن پسرها به جای پیرزن می‌آید. هنگام دزدی، مادر با دزد اجیر شده درگیر می‌شود و او را می‌کشد و خودش نیز کشته می‌شود. کسی از این ماجرا خبردار نمی شود. پدر خانواده که به شدت از مرگ همسرش توسط دزدی بی نام و نشان عصبانی است پیگیر ماجرای دزدی می‌شود و به سراغ مالخرهای بازار جواهرات می‌رود. از طرفی زن آن دزد اجیر شده به همراه برادر گردن کلفتش برای اخاذی سراغ برادر کوچکتر می‌آید. او هم سراغ برادر بزرگ‌تر می‌رود. برادر بزرگ‌تر با کشتن یک فروشنده مواد مخدر پولی را که خواسته شده تهیه می‌کند و در کیسه‌ای می‌ریزد و به همراه برادر کوچک‌تر سراغ زن دزد و برادرش می‌روند. از طرفی جست‌و‌جوی پدر نتیجه می‌دهد و او می‌فهمد که پسر بزرگش چندی قبل در بازار به دنبال مالخرهای جواهرات بوده است. پدر، پسر بزرگش را تعقیب می‌کند و می‌بیند که به همراه پسر کوچکش با کیسه‌ای وارد خانه‌ای می‌شوند. برادر بزرگ‌تر با زن دزد و برادرش اتمام حجت می‌کند که این اولین و آخرین پولی است که پرداخت می‌کند اما در درگیری که در آنجا به وجود می‌آید برادر زن دزد کشته می‌شود و برادر بزرگ‌تر زخمی می‌شود. پدر شاهد فرار پسر کوچکش از آن منزل و آمدن آمبولانس پس از چند دقیقه است. آمبولانس پسر بزرگ مرد را در حالی که گلوله خورده است به بیمارستان می‌برد. در بیمارستان پدر به عیادت پسر بزرگش می‌رود که نیمه‌جان است. او به پدرش اعتراف می‌کند که نمی‌خواسته مادر کشته شود؛ اما پدر چنان عصبانی است که اکسیژن دستگاه تنفس را قطع می‌کند و از اتاق خارج می‌شود.

در میان فیلم‌های ایرانی کار ما از این جهت، سخت‌تر است؛ زیرا این وضعیت به خاطر اخلاق حاکم بر جامعه و انتظارات تماشاگران از نمایش به ندرت نمایشی شده است. شاید فیلم «شام آخر» ساخته «فریدون جیرانی» نمونه خوبی برای نمایشی شده این وضعیت نسبت به دیگر فیلم‌ها باشد. در این فیلم، پسری دانشجو با دختری همکلاسی‌اش دوست است. مادر دختر استاد آن دانشگاه است. پسر در جریان اختلاف قدیمی مادر دختر با پدر خانواده قرار می‌گیرد. بالاخره مادر خانواده پس از سال‌ها کشمکش، تصمیم به جدایی‌اش را عملی می‌کند و از پدر دختر جدا می‌شود. پسر و دختر برای تکمیل پروژه علمی‌شان تصمیم به مسافرت دارند. به اصرار دختر، مادر هم همراهشان می‌رود. در آنجا پسر به دختر می‌گوید که به او علاقه نداشته و ندارد و سپس به مادر دختر ابراز علاقه می‌کند. دختر از مادرش قهر می‌کند و پیش پدرش می‌رود. پس از مسافرت نیمه کاره، پدر پسر سراغ زن می‌آید و مسئله را مطرح می‌کند. زن، مخالفت می‌کند. چندی بعد رفت و آمدها و رفتارهای پسر باعث اخراج او و سپس اخراج زن از دانشگاه می‌شود. پافشاری های پسر کم‌کم اثر می‌کند و زن، ازدواج با پسر را قبول می‌کند. هنگامی که آن دو به ماه عسل در ویلایی کنار دریا رفته‌اند، سر و کلهٔ دختر پیدا می‌شود. دختر در حالتی عصبی می‌گوید که برای تبریک گفتن به مادرش و شوهر جدید او آمده است. مادر، دخترش را آرام می‌کند. دختر اصرار دارد که می‌خواهد شب را بیدار بماند و مادرش به سراغ شوهرش در اتاق خواب برود. پس از آنکه مادر می‌رود، دختر تفنگ شکاری را برمی‌دارد و وارد اتاق خواب می‌شود و هر دو را می‌کشد.