داستان یا نمایشنامه، درباره هر موضوعی که باشد، همیشه نیازمند اشخاص است. شما نمیتوانید هیچ داستانی را بیابید که شخصیتی در آن نباشد. حتی افسانههایی هم که در دوران کودکی می خواندید در باره اشخاص بود؛ روباه ناقلا و کلاغ مغرور در واقع شخصیت بودند نه حیوان. هیولاها و آدم آهنیها و .. نیز همگی نمایانگر شخصیتهای داستانی بودند.
نوشتن دربارهٔ شخصیتها، که خلق شخصیت و شخصیتپردازی نامیده میشود، قلب داستانگویی را محسوب میشود. این اشخاص موجود در داستان هستند که توجه مخاطب را به قصه جلب میکنند و هر چقدر هم این شخصیتها زندهتر باشند داستانهای شما جذابتر خواهد بود.
شکل ظاهری شخصیتها
بعضی از فیلسوفان کهن معتقد بودند دنیای درونی یک فرد با سیمای ظاهریش نمایان میشود. یکی از نویسندگان لاتین میگوید: «صورت بیرونی انسان تصویر روح اوست» درست یا غلط، طی صدها سال داستانسرایان بر اساس این باور عمل میکردند: اشخاص خوب خوشسیما بودند و اشخاص بد هم چهرهای زشت و ناپسند داشتند. قهرمان داستان با چهرهای مطبوع به نبرد هیولایی کریهالمنظر میرفت. در اینگونه داستانها اگر شما هیچ چیزی درباره شخصیتها ندانید، با توصیفی که از ظاهر آنها ارائه میشود می توانید بگویید که کدام یک خوب و کدام یک بد هستند.
اما نوع دیگری از شخصیتپردازی نیز وجود دارد. آیا داستانی را به یاد می آورید که در آن یک مرد خوش قیافه یا یک زن مهربان قاتل داستان باشند؟ یا یک کارآگاه با دهان مچاله و بدترکیبش قهرمان داستان باشد؟ یعنی این کارآگاه همان کسی باشد که با ظرافت گره جنایت را میگشاید؟ اینها ترفندهای سادهای هستند که نویسندگان به کار میگیرند تا مخاطب را غافلگیر کنند و به او چیزی را نشان دهند که انتظارش را نداشته است.
به نظر شما نویسنده باید حتماً یکی از این دو راه پیش گفته را انتخاب کند؛ یعنی یا شخصیتهای مثبت با ظاهر جذاب و شخصیتهای منفی با ظاهر زشت را نشان دهد و یا در جهت عکس شخصیتهای منفی با ظاهر جذاب و شخصیتهای مثبت با ظاهر زشت را؟ آیا راه سومی وجود ندارد؟ قبل از اینکه به این سؤال جواب دهید به سؤال دیگری فکر کنید: آیا اشخاصی که تاکنون در زندگی خود دیدهاید کاملاً مثبت یا کاملاً منفی بودهاند؟ آیا اکثر مردم ترکیبی از این دو نیستند؟ اگر چنین است (یعنی اکثر مردم ترکیبی از صفات خوب و بد را در خود دارند) پس نویسنده باید شخصیتهای داستانش را نه کاملاً خوب و نه کاملاً بد بلکه ترکیبی از این دو قرار دهد. چنین شخصیتهایی با آنچه در زندگی خود میبینیم سازگارتر و به اصطلاح رئالیستیتر هستند.
به این نکته نیز توجه داشته باشید که توصیف بیش از اندازه جزئیات ظاهری ممکن است مانع توصیف عواطف و احساسات واقعی شخصیت شود. توصیف ظاهر به اندازهای که به درک عواطف شخصیت کمک کند مفید خواهد بود.