فیروزه

 
 

شکست‌خورده تا اعماق

توماس برنهارد«… سیاستمدارها… دیکتاتورها آنها میلیون‌ها انسان را در بدبختی و ویرانی غوطه‌ور ساخته‌اند.»
اربابان پیر، توماس برنهارد

پژواک ‌ِ قدرتمند نویسنده‌ٔ اتریشی، توماس برنهارد[۱] پژواکی تند و تجاوزکارانه است. پژواکی که با بیزاری‌ ناملموسی از چیزهای تاریکی سخن می‌راند که اغلب به شکل کمیکی موجب خنده می‌گردد. به هنگام خوانش آثار توماس برنهارد احساس می‌کنیم مشغول خواندن یکی از بهترین رمان‌های فردینان سلین هستیم؛ با این تفاوت که در آثار برنهارد چیز بسیار متفاوتی احساس می‌شود. زیبابی‌شناسی شدیدی که به‌موجب آن خاطره، فقدان ِگذشته و جهان ‌ِ گمشده‌ٔ پروست را به یاد می‌آورد. همچنین نوعی سنگدلی بی‌رحمانه در وارسی هشیاری‌ای جریحه‌دار شده در تنهایی با بهره‌گیری از فرم و زبانی موزیکال و رادیکال که ما را به یاد بکت می‌اندازد. (هر کدام از بهترین رمان‌های برنهارد به عنوان مثال Concrete، Old Masters، Extinction، در قالب پاراگراف‌هایی خارق‌العاده نوشته شده‌اند.) در آثار برنهارد آگاهی‌ای عینی از طرز برخوردی مخالفت‌آمیز با اجتماع انسان‌ها به چشم می‌خورد که یادآور تهوع سارتر، بیگانه‌ٔ کامو و برخی از رمان‌های امانوئل دوو است. برنهارد تحت تأثیر بسیاری از مونولوگ‌نویس‌های قرن بیستم بوده است که در میان آنها می‌توان به همان نویسندگان مزبور پروست، سلین، بکت، سارتر، کامو و بوو اشاره کرد و هرکدام از این نویسنده‌ها نیز به نوبه‌ٔ خود استنباطی شخصی از مثال ‌ِ تاریکی ِ داستایوفسکی و مونولوگ خودسرانه‌ٔ قرن نوزدهم یادداشت‌های زیرزمینی[۲] داشته‌اند. اما شاید بتوان گفت این اثر بر روی آثار توماس برنهارد و داستان‌های علمی‌-‌تخیلی نیمه‌ٔ دوم قرن بیستم تأثیر بیشتری داشته است.

در ابتدای یادداشت‌های زیرزمینی با مونولوگی ممتد که به شکلی ذهنی و احساساتی ویرانگر و اغراق‌آمیزانه با انواع بیماری‌های روانی و جسمانی در کشمکش است؛ مواجه می‌شویم. راوی رمان از ابتدا به‌طرزی ماخولیایی ما را از بیماری خود آگاه می‌سازد. در رمان Concrete نیز رودلف راوی مثالی‌ترین رمان برنهارد از همان جملات آغازین بیماری و ناتوانی خود را آشکار می‌سازد. راوی زیرزمینی و رودلف هر دو مردانی در میانه‌ی عمر خود هستند که با تنهایی، بیماری و ماخولیا زندگی می‌کنند. داستایوفسکی و برنهارد بی‌درنگ در آثارشان آشکار می‌کنند که مونولوگ‌های شخصیت‌هایشان از دست‌مایه‌های واقعی سرچشمه می‌گیرد. هر دو راوی دردها و آزارهای روحی خود را به گونه‌ای توصیف می‌کنند که بشر به‌طور عمومی از آن رنج می‌برد.

زبان ِ امروزی ِ بشر و قالب کلی‌ای که ادبیات غالباً از آن بهره می‌برد، «زبانی اعتراف‌گونه» است. اعترافاتی که در قالب کلمات نوشته می‌شوند تا ناتوانی‌ها و درماندگی‌های انسان را به طور صریحی در کنش و رفتار آشکار سازند. موسیقیدان رودلف پس از ده سال تحقیق و اندیشه از نوشتن نخستین جمله از مطالعه‌ٔ خود بر تصنیف ِ مندلسون بارتلدی ناتوان است. همچنین راوی زیرزمینی نیز از اجرا کردن نقشه‌اش در کینه‌جویی از همکاران خود که سابقاً او را جریحه‌دار کرده‌اند؛ ناتوان است. این ناتوانی‌های هملت‌مانند که هر دوی آنها را آزرده ساخته؛ بیشتر موجب اثراتی ذهنی بر شخصیت آنها گشته است. هنگامی که راوی زیرزمینی نمی‌تواند کاری برای لیزا روسپی‌ای که عاشقش است انجام دهد؛ بی‌نهایت رنجور شده و رودلف نیز هنگامی که نمی‌تواند کمک بیشتری به آنا هارتل که ذهناً خودکشی کرده انجام دهد؛ غمگین و سرخورده است. به‌طور طعنه‌آمیزی، هر دو شخصیت نخستین روان‌شناسان ذهنی‌ای هستند که همواره خود را سرزنش می‌کنند و نیازهای خود را به همان خوبی‌ای می‌فهمند که مردم دیگر درک می‌کنند. تراژدی بزرگ این دو شخصیت عدم تحقق این مسأله است که هرچیز فوق‌العاده نیاز مبرمی به تغییر دارد. اما ناتوانی و شکست ذهنی ِ آنان همواره بر شدت مالیخولیای آنان می‌افزاید.

ساختار یادداشت‌های زیرزمینی و Concrete هر کدام دو بخش دارد. در بخش اول راوی ِ هر دو اثر آینده‌ٔ خود را به همان خوبی‌ای که بینش اصلاح‌گرشان جهان را اصلاح و تعدیل می‌کند، آشکار و تحلیل می‌کنند و در بخش دوم در حالی‌که در بیشترین حد ممکن از جهان فاصله می‌گیرند؛ نشان می‌دهند که به طرزی تراژیک ترجمه کردن افکارشان به کنش عذاب‌آور است.

نمی‌توان انکار کرد که تفاوت‌های بارزی نیز میان دو اثر وجود دارد. رودلف به دور از تنهایی‌ ِ فیزیکی خود در کشورش در حالی‌که بر خانواده‌ٔ خود به ویژه خواهرش حکم‌فرماست زندگی می‌کند و تنهایی وی بیشتر ذهنی و روانی است. در حالی‌که راوی زیرمینی در خانه‌ٔ کوچک خود به‌دور از هرگونه خانواده و رابطه‌ٔ نزدیک تنها زندگی می‌کند. راوی زیرزمینی بیشتر بر میل جنسی خود حکم‌فرماست در حالی‌که رودلف یکی از بی‌علاقه‌ترین مردم هم‌عصر ِ خود نسبت به مسائل جنسی است. نکته‌ٔ دیگری که شاید بتوان گفت این که قالب ذهنی راوی زیرزمینی (مانند داستایوفسکی) بیشتر فلسفی است اما قالب ذهنی رودلف مانند برنهارد -‌که قبل از نویسنده شدن یک موزیسین ِ حرفه‌ای بود‌- بیشتر زیبایی‌شناختی است. سرانجام اینکه رودلف ثروتمند‌تر از راوی زیرزمینی است و تهیدستی برای وی مشکل عمده‌ای به حساب می‌آید. بدین‌ترتیب می‌بینیم که برنهارد دینی به داستایوفسکی و دیگر مونولوگ‌نویس‌های قرن بیستم دارد. حال سؤال ما این است که چه چیزی در مورد جهان ِ خیالی برنهارد وجود دارد؟ همان‌طور که این مسأله تقریباً به هر نویسنده‌ٔ عالی و درجه یکی مربوط می‌شود متوجه می‌شویم که هیچ نوع درون‌بینی، تم یا شیوه‌ٔ ادبی وجود ندارد که بتوان از آثار برنهارد برچید، بر طبق آن آثارش را تفسیر کرد و به‌عنوان ترکیب اصلی و منحصر به فرد کارهای او مشخص کرد. نسبتاً این کلیت بینش اوست که نیروی ابتکارش از خلال آن خود را نمایان می‌سازد. شخصیت برنهارد و دیدگاه وی از چیزها که دیدگاهی اساسی و کلی است زمانی احساس می‌شود که شخص به مرور زمان خود را با قدرت ‌ِ پژواک صدای او تطبیق بدهد. لحن روایت برنهارد آن‌قدر قدرتمند است که به‌راحتی تفاوت‌های میان شخصیت‌های رمان‌هایش را درهم می‌شکند. اگر چه گاهی اوقات احساس می‌شود که کتاب‌هایش توسط یک مرد یا شاید دو برادر روایت شده‌اند. بدین‌ترتیب ناتوانی پیش‌روی برنهارد به عنوان یک نویسنده جستجویی ا‌ست از بزرگترین توانایی، بی‌همتا و قدرتی از پژواک صدای روایتش که گاهی همچون کابوسی مهیب ما را به هراس می‌اندازد. رمان‌های The Loser ، Wittgenstion’s Nephew ، Extinction، Old Masters یا Concrete پژواکی مهیب و آزاردهنده هستند که به‌طور آشکارا از هیستریک‌ترین و تاریک‌ترین چیزهای ممکن سخن می‌گویند (و اغلب به روشی سرگرم‌کننده و کمیک).

برنهارد از پاراگراف‌هایی قطعه‌قطعه و خارق‌العاده به‌عنوان شیوه‌ای جهت نمایاندن هجوم شدیدش از آگاهی بهره می‌گیرد. وی درست‌ترین امکان تصویر بصری از جریان اندیشه‌های شخصیت‌هایش را بی‌پروا و بی‌توجه به قراردادهای مجازی ادبی به ما ارائه می‌دهد. (مثل شکستن پاراگراف‌ها). در شخصیت کاراکترهای برنهارد آگاهی ِ آزاردهنده‌ای وجود دارد که به طور تاریکی کمیک است و از کمدی نیز تخطی می‌نماید. به گفته‌ٔ دنیس میلر[۳] «هنگامی که از چیزی شبیه به تکنیک در مونولوگ‌هایش بهره می‌گیرد: یاوه‌گویی» راوی‌های برنهارد همواره از یک یاوه‌گویی به یاوه‌گویی دیگری سیر می‌کنند. خواه موضوع آن عشق بیش از حد مردم به سگ‌ها، کلاهبرداری کلیسای کاتولیک یا وضعیت وحشتناک توالت‌ها در وینا باشد. تقریباً می‌توان گفت همه‌ٔ یاوه‌گویی‌های برنهارد اغراق‌آمیز هستند؛ ولی روان‌شناسی‌ای که در پشت این یاوه‌گویی‌ها نهفته واقعی و متقاعد‌کننده است. این یاوه‌گویی‌ها در واقع هم موجب انحراف تمرکز شخصیت‌ها از منشأ سنگین درد و اضطراب می‌شوند و هم موجب به تعویق‌انداختن تصمیماتی می‌گردند که شخصیت‌ها یا از به تحقق درآوردن آنها هراس دارند یا در انجام آنها ناتوان هستند. سراسر روایت حرکت و درام Concrete بر تعدادی از تصمیمات به تعویق انداخته شده‌ٔ رودلف که از سالهای دوران جوانی در ذهنش به یادگار مانده است؛ تکیه دارد. این یاوه‌گویی‌ها همچنین موجب می‌شود که شخصیت‌ها به طور موقت اضطراب و درد درونی ِ خود را به هنگام روبرو شدن با تراژدی وجودی خویش فراموش کنند. این احساسات جادویی برنهارد نتیجه‌ای تغزلی و ناگهانی است که با اندوهی عمیق از ورای مونولوگ‌های خشم‌آلود آشکار می‌شوند و همین خصوصیت است که برنهارد را از بسیاری نویسنده‌های دیگر متمایز می‌کند و از او هنرمندی عمده در سده‌ٔ خویش می‌سازد. و بالاخره این که باید گفت توماس برنهارد موزیسینی شفاهی است. موزیسینی با قلبی عمیق و ژرف که یک لحظه از زیبایی و لطافت را با تاریک‌ترین کاوش‌ها در روان انسان ِ تنها تعادل می‌بخشد.

پی‌نوشت‌ها

۱ – (۱۹۳۱ – ۱۹۸۹)Thomas Bernhard ، داستان‌نویس و نمایشنامه‌نویس اتریشی که از آثار وی نمایشنامه‌ی جشن تولد بوریس، توسط نشر تجربه به فارسی ترجمه شده است.

۲ – Notes From Underground

۳ – Dennis Miller

منابع

Reading Thomas Bernhard, Rhchard Burgin, no.4 online edition, www.centerforbookculture.org

Concrete by Thomas Bernhard, Bob Corbette, April 2001, www.webster.edu

جهت آشنایی بیشتر با آثار توماس برنهارد رجوع شود به:

Failing To Go Under, Stephen Mitchelmore reflects on the writing of Thomas Bernhard on the 10th anniversary of his death, www.thomasbernhard.org