فیروزه

 
 

باور کنید من نمونه‌ام

مرتضی کاردرنزدیک به سی سال از انتشار نخستین مجموعه شعر اکبر اکسیر می‌گذرد. مجموعهٔ نخست او در سوگ سپیداران (انتشارات امیرکبیر، ۱۳۶۱) یکی از اولین مجموعه‌هایی است که تحت تأثیر مستقیم انقلاب و جنگ سروده شده است. این مجموعه تلفیقی از تجربه‌های مختلف و متفاوت است؛ از تجربه‌هایی در قالب‌های گوناگون مثل غزل و نیمایی و سپید گرفته تا شعرهایی برای کودکان و شعرهای بومی و محلی. اگرچه امروز پس از سی سال، تاریخ مصرف خیلی از شعرهای این مجموعه گذشته است اما هنوز هم می‌توان کارهای قابل قبولی را در آن پیدا کرد.

*

اما تجدید حیات اکبر اکسیر را باید از مجموعهٔ دوم او یعنی بفرمایید بنشیید صندلی عزیز (نشر نیم‌نگاه، ۱۳۸۲) دانست. از این مجموعه است که اکبر اکسیر – پس از فترتی بیست ساله – دوباره به عرصهٔ شعر حرفه‌ای امروز ایران وارد می‌شود و سعی می‌کند با ارائهٔ شعری متفاوت خود را به‌عنوان صدایی مستقل در شعر امروز به ثبت برساند و خاطرهٔ مبهم و تقریبا فراموش‌شدهٔ شاعر در سوگ سپیداران را کاملا محو کند. حتی پا از این نیز فراتر می‌گذارد و با جعل اصطلاحی به نام شعر فرانو داعیهٔ جریان‌سازی نیز دارد.

شعر اکسیر در این دوره شعر کوتاهی است مبتنی بر بازی‌ها (شوخی‌های) لفظی و زبانی و استفاده ایهام آمیز از کلمات آشنا و روزمره جهت کشف یا ایجاد روابط طنز و احتمالا شاعرانه میان اشیاء و وقایع جهان پیرامون شاعر. مثلا:

دیمی: چشمم آب نمی‌خورد/ از این باران‌های بی‌موقع/ که شیشه‌های پنجره را هاشور می‌زند/ و سیل‌هایی که صندوق خیریه با خود می‌آورد/ چشمم آب نمی‌خورد/ از این ابرهای قسطی/ که با بهره‌های ۲۰٪ نزول می‌کند/ لطفا به پمپ آب بگو/ خواب عمیق چاه را آشفته‌تر مکن/ این خاک/ فقط به لطف چشمه سبز می‌شود

بفرمایید بنشینید…صفحهٔ ۷۹

علاوه بر این، شاعر معمولا نیم‌نگاهی طنزآمیز به خود شعر و فرایند شکل‌گیری آن نیز دارد:

بحران مخاطب: در ارشاد راست می‌شوی/ در بانک، خم/ هم ناشر می‌شوی هم دستفروش/ با اسم مستعار نقد می‌زنی/ با خود مصاحبه می‌کنی/ تا مرز نوبل خواب می‌روی/ بعد می‌نشینی بفروشد، نمی‌فروشد/ تازه گلایه می‌کنی/ چرا حافظ نداریم، چرا جهانی نمی‌شویم؟/ راستی قرصاتو خوردی!! همان، صفحهٔ ۶۰

*

با انتشار مجموعهٔ بعدی زنبورهای عسل دیابت گرفته‌اند (نشر ابتکار نو، ۱۳۸۲) است که اکسیر موفق می‌شود خود را به عنوان یک شاعر طنز جدی! تثبیت کند و همزمان توجه مخاطبان عام و منتقدان و مخاطبان حرفه‌ای شعر را به خود جلب کند. تجربه‌های این کتاب قدری پخته‌تر از مجموعهٔ قبلی اوست و تعداد کارهای قابل توجه در آن بیشتر است:

برنامه: از مدرسه که آمدم/ به دست خود درختی می‌نشانم/ مشق‌هایم را که نوشتم/ به پایش جوی آبی می‌کشانم/ کلی صبر می‌کنم/ تا بزرگ شود/ آن‌قدر بزرگ که بتوانم خود را از آن بیاویزم

زنبورهای عسل…، صفحهٔ ۳۸

چوکا: کتاب شعرم را کسی نخرید/ کتاب‌های ارسالی هم برگشت خورد/ با شرمندگی تمام/ به جنگل رفتم/ به درخت‌های بریده گفتم:/ ببخشید خیلی معذرت می‌خواهم/ نمی‌دانم این روزها/ مردم/ به درخت بیشتر از شعر/ احتیاج دارند همان، صفحهٔ ۵۸

زنبورهای عسل دیابت گرفته‌اند در عرض کمتر از دو سال به چاپ سوم رسید – که این برای یک مجموعه شعر واقعا قابل توجه است – در عین حال جایزهٔ کتاب شعر طنز حوزه هنری را از آن خود کرد و حتی تا آنجا پیش رفت که در سال گذشته توانست نامزد جایزه کتاب سال شعر ارشاد شود.

*

ظاهرا همین استقبال سبب شده است که اکبر اکسیر با فاصلهٔ کوتاهی سومین مجموعه شعر خود را به بازار بفرستد. پستهٔ لال، سکوت دندان شکن است (انتشارات مروارید، ۱۳۸۷) نیز در ادامهٔ همان اسلوبی است که اکسیر با بفرمایید بنشینید صندلی عزیز آغاز کرد و با زنبورهای عسل دیابت گرفته‌اند آن را به تکامل رساند. با این تفاوت که بسامد شوخی‌های زبانی شاعر – احتمالا به خاطر استقبالی که از این شوخی‌ها در مجموعه‌های قبلی صورت گرفته است – در این کتاب بالاتر رفته است و این شوخی‌ها قدری صریح‌تر و رکیک‌تر شده‌اند:

آگهی‌ها: با تیترهای درشت حامله می‌شوند/ در صفحهٔ حوادث می‌میرند/ این سوسک‌های زرد/ فقط مصرف برق را بالا می‌برند/ آقای پروستات/ توالت های عمومی سایت خبرهای بودار شده است/ لطفا برای سلامتی سرویس آگهی‌تان/ رعایت را نظافت فرمایید! پستهٔ لال… صفحهٔ ۱۸

باور کنید من نمونه‌ام/ دوست و دشمن اقرار می‌کنند من نمونه ام/ ملیحه هم تأیید می‌کند من نمونه‌ام/ اول باور نمی‌کردم من نمونه‌ام/ حالا باور می‌کنم من نمونه‌ام/ لطفا، قبل از ساعت هشت/ مرا به آزمایشگاه تحویل دهید! همان، صفحهٔ ۳۳

علاوه بر این، البته نوع روابط ایجاد شده میان کلمات در بعضی موارد کمی سردستی است و لزوما منجر به خلق شعر نمی‌شود:

ایزوگام: با اجازه محیط زیست/ دریا، در یا دکل می‌کاریم/ ماهی‌ها به جهنم!/ کندوها پر از قیر شده‌اند/ زنبورهای کارگر به عسلویه رفته‌اند/ تا پشت بام ملکه را آسفالت کنند/ جه سعادتی!/ داریوش به پارس می‌نازید/ ما به پارس جنوبی! همان، صفحهٔ ۱۷

عبدالحسین زرین‌کوب: با کاروان حله به سیستان می‌رفت/ در جاده باستانی پاریز‌-‌کرمان/ گرفتار اشعار شد/ و با جلد زرکوب/ پله پله تا ملاقات خدا رفت/ مولوی جلال‌الدین/ در مجلس ختم ناشران/ به احترام وی/ دو قرن سکوت اعلام کرد همان، صفحهٔ ۳۹

مسأله دیگری که البته در بیشتر شعرهای اکسیر وجود دارد اما در این کتاب – شاید به خاطر غلظت بیش از حد شوخی‌ها – بیشتر به چشم می‌آید اصرار شاعر بر استفاده از ضمیر اول شخص مفرد و زاویه دید من راوی است. تو گویی که انگار شاعر تغییر زاویه دید و استفاده از ضمیرهای دیگر را بلد نیست:

قلعهٔ حیوانات: در کوچه، گوسفندم/ در مدرسه، طوطی/ در اداره، گاو/ به خانه که می‌رسم سگ می‌شوم/ چوپانی از برنامه کودک داد می‌زند: گرگ آمد، گرگ آمد و من کنار بخاری شعر تازه‌ام را پارس می‌کنم صفحهٔ ۲۴

تکامل: پدران من همه چوپان بودند/ اما من، گوسفند شدم/ حالا اگر اجازه می‌فرمایید/ سرم را می‌اندازم پایین/ و از خیر این شعر می‌گذرم صفحهٔ ۵۷

شاعر در این کتاب نه تنها دائما از خودش مایه می‌گذارد بلکه به پدر و مادرش هم رحم نمی‌کند!:

ترابری: این روزها خیلی نجیب شده‌ام/ می‌گویند در نجابت به پدرم رفته‌ام/ ناخنم چه زود بلند می‌شود/ کمرم چه تند خمیده می‌شود/ فارسی اول که یادتان هست/ آن مرد با اسب آمد/ آن اسب،/ من بودم صفحهٔ ۲۶

*

طبیعی است که استفادهٔ مکرر از یک ایده و تکنیک واحد برای خلق شعر در فضاهای نزدیک به هم، در سه مجموعه پیاپی با فاصله‌ٔ زمانی کمتر از پنج سال دیگر چندان جواب ندهد و قدری تکراری و کسل کننده به نظر برسد. چه اینکه در این مجموعه شاعر حرف تازه‌ای ندارد و صرفا سعی کرده است همان حرف‌های قبلی را با صراحت بیشتر تکرار کند. صراحتی که ممکن است به قیمت اشمئزاز مخاطب از این نوع شعر نیز تمام شود.