فیروزه

 
 

به خاطر بسپار…

نوشتن عملی است مرتبط با حافظه؛ به همان اندازه که چیزهای دیگر چنین ارتباطی دارند. ضرورتی نیست به ذخیره تمامی زندگی و تاریخ‌مان بپردازیم بلکه تلاش برای به خاطر سپردن کلمات معناداری که از حس ما نسبت به دنیای پیرامون‌مان به وجود آمده، اهمیت دارد. حسی که پس از باران داشتی چگونه بود؟ روش غیر معمولی آن زن برای بیان احساسات خویش چگونه بود؟ چه چیزی سفر امروز تو به کار یا مدرسه را با تمام سفرهایی که پیش از این داشته‌ای متفاوت کرد؟

تمرین ۱

رفتن برای قدم زدن

مشارکت‌کنندگان: گروهی، فردی (۱۰ تا ۳۰ دقیقه)

۱. برای قدم‌زدن به بیرون بروید. در اطراف ساختمان، پارک یا هر جای دیگر قدمی بزنید. اگر در مدرسه‌اید، چرخی در اطراف زمین بازی مدرسه بزنید. به چیزهایی که می‌بینید یا می‌شنوید توجه کنید. به حرکت بدن در فضا، مسیری که از آن تنفس می‌کنید، زمینی که پا روی آن می‌گذارید و به هوایی که اطراف‌تان را احاطه کرده آگاه و هوشیار باشید. چه چیزهایی می‌بینید، می‌شنوید و یا احساس می‌کنید؟ کلمات را با ذهن‌تان بشنوید. به عبارت‌ها اجازه دهید به خود شکل دهند. ریتم راه‌رفتن‌تان را با ریتم کلمات درون ذهن‌تان تنظیم کنید. اگر گفتن کلمات را شروع کردید، بگذارید این اتفاق ادامه پیدا کند.

۲. از پیاده‌روی خود باز گردید

۳. بنویسید:

– ده چیزی که مشاهده کردید.

– پنج صدایی که شنیدید.

– سه حسی که تجربه کردید.

– و یک سوالی که بر انگیخته شده؛ از شنیده‌ها، دیده‌ها و حس‌های‌تان باشد.

تمرین ۲

دراز کشیدن بر روی زمین

مشارکت کنندگان: گروهی، فردی (۵ تا ۱۰ دقیقه)

۱. در یک حالت راحت روی زمین دراز بکشید و چشمان خود را ببندید. به صدایی که از خارج اتاق یا ساختمان شنیده می‌شود گوش کنید. بعد از یک دقیقه یا بیشتر به صداهایی که در داخل اتاق است گوش دهید. و در آخر به صداهای داخل بدن‌تان گوش کنید. به حس گوش‌کردن خود اجازه دهید بین مسافت‌هایی که طی کرده‌اید‌، رفت و آمد کند و صداهای به خصوص را تشخیص دهد.

۲. بنویسید:

– مدل و کیفیت صداهایی که شنیدید.

– یک سوال درباره هر چیزی که شنیدید یا حس کردید.

تمرین ۳

به زندگی‌تان فکر کنید

قسمت اول

مشارکت‌کنندگان: گروهی، فردی (۵-۱۰ دقیقه)

۱. در اطراف اتاق راه بروید (یا اگر در محیط کوچکی هستید، جایی راحت بنشینید). به خودتان اجازه دهید احساس راحتی و آزادی کنید. به زندگی خود فکر کنید؛ به تمامی آن؛ مثل این‌که رودخانه‌ای شما را به عقب می‌برد. اجازه دهید خاطرات‌تان به عقب باز گردد. اتفاق، لحظه و یا تصویر دلچسب خود را پیدا کنید و آن را کاوش کنید. سپس سریع آن را یادداشت کنید، یک کلمه، چند کلمه و یا یک جمله.

۲. راه‌رفتن را دوباره شروع کنید (یا به جایی که نشسته بودید برگردید) به رودخانه اجازه دهید دوباره جاری شود. خاطره‌ای که یادداشت کرده‌اید را فراموش کنید. به ده سال گذشته فکر کنید. مثل این که یک نوار ویدیو است. یک چیز جذاب پیدا کنید، چیزی که مهم یا پرمعنی باشد و آن صحنه را یک بار دیگر مرور کنید. آن را در چند کلمه یا چند خط خلاصه کنید و سپس بنویسید.

۳. به زندگی امسال‌تان فکر کنید و همین فرایند را تکرار کنید.

۴. به زندگی خود در هفته گذشته فکر کنید و همین فرایند را تکرار کنید.

۵. به تمام چیزهایی که نوشته‌اید نگاهی بیندازید و سه چهار کلمه یا عبارت پرسشی از دل آن بیرون بکشید. سپس آن‌ها را یادداشت کنید.

قسمت دوم

– به زندگی‌تان فکر کنید

– مشارکت‌کنندگان: گروهی (۱۰-۲۰ دقیقه)

۱. ابتدا قسمت اول تمرین ۳ را کامل کنید.

۲. مجددا اطراف اتاق قدم بزنید. متوجه افراد دیگری که در محوطه حضور دارند باشید، اما کار خودتان را انجام دهید.

۳. به اولین خاطره‌ای که یادداشت کرده‌اید نگاه کنید. چشمان‌تان را ببندید و خاطره را برای خود تکرار کنید. در اتاق قدم بزنید. خاطره خود را برای صندلی بگویید، برای دیوار، پنجره، یا هر شیء دیگری که در اتاق وجود دارد.

۴. شریکی برای خود بیابید. به خاطره‌ی او گوش کنید. آن خاطره را تکرار کنید و به ذهن بسپارید. خاطره خود را به شریک‌تان بگویید و او نیز خاطره شما را تکرار کند و به یاد بسپرد.

۵. خاطره‌های‌تان را عوض کنید. خاطره خود را فراموش کنید؛ شما آن را دور انداخته‌اید. دوباره اطراف اتاق قدم بزنید، با خاطره شریک‌تان. آن خاطره اکنون برای شما است.

۶. همه وسط اتاق جمع شوند؛ تا آن‌جا که ممکن است نزدیک به هم، تا جایی که برخوردی صورت نگیرد. اکنون هر کس خاطره شخص دیگری را دارد. چشمان‌تان را ببندید. به گروه‌تان هر چه قدر از خاطره را که به یاد دارید بگویید. عجله نکنید و صحبت‌تان را با صحبت‌های دیگر مخلوط نکنید. تمرکزتان بر تمام آن چیزی باشد که گفته شده است. اکنون تمام گروه، همه خاطرات را می‌شنوند. لازم نیست تمامی آن‌ها را در ذهن نگه دارید. فقط یک قطعه، یک تصویر که در ذهن‌تان باقی مانده است کافی است.

۷. بر روی کار خودتان متمرکز شوید. هر چه از کلمات، تصاویر، عبارت‌ها و تکه‌های اطلاعاتی که گفته شد و در ذهن‌تان مانده است را روی کاغذ بنویسید. از تمام یادداشت‌هایی که ثبت کرده‌اید استفاده کنید و متنی بنویسید که با «به یاد می‌آورم…» شروع می‌شود و شامل هر آن چه شما یادداشت کرده‌اید می‌شود، دوباره آن‌ها را مرتب کنید و کلمات دیگری که برای کامل‌کردن خاطره‌تان به آن‌ها نیاز دارید به اثرتان اضافه کنید.

۸. کاری که به تنهایی انجام داده‌اید به گروه عرضه کنید. چه شباهت‌ها و تفاوت‌هایی از دیدگاه‌های دیگران گرفته شده؟ چه تصاویری بیشتر برجسته شده است؟

پی آمد

این تمرین‌های ابتدایی ما را آماده می‌کند تا خاطرات‌مان را یادآوری و حتی کشف کنیم و آن‌ها را با نوشتن ثبت کنیم. ما در مقام یک نویسنده، مخاطب دسته‌ای از این نوع سوال‌ها قرار می‌گیریم: خاطره چیست؟ چگونه آن‌ها را به یاد می‌آوریم؟ چه چیزهایی را به یاد می‌آوریم و چرا؟ خاطره خوب چیست، خاطره بد چیست؟ خاطره راست کدام است و خاطره دروغ کدام؟ من چه منظوری دارم وقتی می‌گویم «ما چه چیزهایی به یاد می‌آوریم، و چگونه؟

منبع: کتاب Play writing