فیروزه

 
 

داستان در لحظه

داستان‌های در لحظه

(۲)

مشارکت کنندگان: گروهی، فردی

زمان: برای هر کدام ۳۰ ثانیه

۱- این سه کلمه را یادداشت کنید: گل داوودی، گربه، آشپزخانه

۲- جمله‌ای بنویسید که این سه کلمه در آن به هم مرتبط شوند و تشکیل یک داستان بسیار کوتاه بدهند. فاعل داستان‌تان معلوم باشد و آن را با کلمه‌ی «دیروز» شروع کنید.

مثال: دیروز یک گل داوودی چیدم اما گربه آن را خورد و در آشپزخانه حالش به هم خورد.

۳- با این کلمات سعی کنید:

– موز، فوتبال، تلفن

– درخت، خودکار، رودخانه

– تلویزیون، مرغ، رخت‌خواب

– کامپیوتر، کروکودیل، نان

– کتاب، کفش، پنگوئن

۴- با شروع‌های متفاوت سعی کنید.

– امروز من دوست دارم که …

– من نمی‌فهمم چرا …

– جهان جای بهتری می‌شد اگر …

نتیجه‌ی تمرین:

نوشتن خلق معنی می‌کند. با کنار هم گذاشتن کلمات، معنا را در یک روش جدید، تصاویر جدید و تجربه‌های جدید خلق می‌کنیم. کامپیوتر، کروکودیل و نان چه کار می‌کنند وقتی ما آن‌ها را با هم داریم؟ این تمرین نشان می‌دهد چگونه با مرتبط کردن چیزهایی که ظاهراً هیچ ارتباطی با هم ندارند، می‌توانیم روایت‌هایی خلق کنیم که قبل از آن‌ها شنیده نشده‌اند.

❋ ❋ ❋

چه اتفاقی خواهد افتاد؟

(۳)

مشارکت کنندگان: گروهی – فردی

زمان: ۱۰ تا ۱۵ دقیقه

تمام داستان‌ها مخاطبان را دعوت به سؤال کردن می‌کنند. «چه اتفاقی خواهد افتاد؟» هر چه داستان پیچیده‌تر شود، سؤالاتی که در ذهن شکل می‌گیرد نیز پیچیده‌تر می‌شود. سؤالاتی که برآمده از عدم توانایی فوق‌العاده شخصیت-های داستان، امتناع‌ها، نشانه‌هایی که خبر از فاجعه‌ای در آینده می‌دهد. مهمترین سؤال‌ها آن‌هایی هستند که در پی خود سؤال‌های دیگری را پدید می‌آورند.

طرح‌ریزی یک نمایش می‌تواند پروسه سؤال کردن نویسنده از خودش درباره داستان در نظر گرفته شود. اکنون می-بینیم این سؤال‌ها چگونه ما را پیش می‌برد.

۱- خیلی سریع یک شخصیت خلق کنید، دو یا سه خصیصه برای آن یادداشت کنید: چه کاره است، خصیصه بارز آن شخصیت چیست؟ چه نوع آدمی است؟

مثال: او یک مدیر بانک است. آدم کنجکاو ولی محتاط و هوشیاری است. حوصله آدم‌های احمق را ندارد.

۲- سؤالی درباره این شخصیت بنویسید: این سؤال می‌تواند بزرگ یا کوچک باشد.

مثال: راز بزرگ این مدیر بانک چیست؟ (سؤال بزرگ)

رئیس بانک صبحانه چه چیزی خورده است؟ (سؤال کوچک)

۳- سه یا چهار سؤال مرتبط با سؤال اول که آن را توسعه می‌دهد یادداشت کنید.

مثال: چه کسی فکر می‌کند مدیر بانک چیزهایی را مخفی کرده است؟ چه افتضاحی به بار آورده؟ به چه علت رئیس بانک وحشت زده است؟

مدیر بانک صبحانه‌اش را کجا خورده؟ آیا صبحانه‌اش را تمام کرده است؟ زمانی که صبحانه می‌خورد به چه چیز فکر می‌کرد؟

۴- به همه سؤال‌ها پاسخ ندهید. برای هر سؤال، سه یا چهار سؤال بیشتر که از دل همان سؤال‌ها برآمده باشد پیدا کنید. در آخر حدود ۲۰ سوال یا بیشتر (کوچک و بزرگ) درباره شخصیت‌تان دارید. آن‌ها چه کسانی هستند و در زندگی‌شان چه کار می‌کنند.

۵- سؤال‌هایی که به نظر می‌رسد بیشتر به داستان شما می‌خورد انتخاب کنید. به هیچ وجه به این فکر نکنید که داستان شما باید چگونه باشد. تمام کاری که شما انجام می‌دهید کند و کاو در این سوال است: «چه اتفاقی خواهد افتاد».

۶- سعی کنید هر کدام از این سؤال‌های شروع کننده زیر را با ۵ یا ۶ سؤال دیگر توسعه دهید.

– برای چه دانش آموز از مدرسه فرار می‌کند؟

– پرستار داروها را کجا مخفی می‌کند؟

– زن میان سال می‌خواهد با چه کسی ملاقات کند؟

– سرباز چه چیزی را با خود از جنگ به خانه آورده است؟

پی‌آمد:

نوشتن در واقع طرح‌ریزی مسئله و سپس مبادر به حل آن است. روایت‌مان را با پرسیدن سؤالات می‌سازیم و هر چه سؤالات عمیق‌تر باشد ما داستانی پیچیده‌تر و رضایت‌بخش‌تر برای مخاطب‌های‌مان به ارمغان می‌آوریم.