هنر در هر دورهای، بازتاب و نمود اندیشهها، نگرانیها وگفتمان آن دوره و عصر است. هنر هر دوره متأثر از شرایط هنرمند آن دوره است. دورهای که گفتمان مسلط آن خرد، نظم و تعقل باشد، هنرمند آن دوره نیز همین ابزارها رابرای بیان زیبایی بر مبنای تعادل به کار میبرد. چنانچه گفتمان دینی و معانی مسلط باشد،هنرمند؛ دغدغه زیبایی معناگرایانه دارد.
هنر معاصر که آن را هنر پسامدرن هم مینامند، هنر هرج و مرجطلبی است. هنری التقاطی که از نظر ظاهری همه چیز است و در باطن هیچ چیز. هنری که بهشدت متکی به تکنیکها، فنون و مهارتهای دیجیتالی و ارتباطات است. هنری با ظاهریپر زرق و برق و پیچیده اما با درونمایهای ساده و بعضاً توخالی. هنر معاصر اگرهم بخواهد به گذشته اشاره یا ارجاع دهد، تنها برای استهزا و هجو آن است، نهیادآوری و نوستالوژی گذشته.
لیبرالیسم آمریکایی، هنرمند امروزی را پر مدعا، رفاهطلب و تنآسا و شهرتطلب، بار آورده است. هنرمند در کنار دریا و در حال نوشیدنکوکاکولای خنک، ممکن است در آثار هنری خود، گرسنگی در آفریقا، جنگ و کشتار درخاورمیانه، خشونت و تبعیض در پلیس آمریکا و فاجعههای زیست محیطی و…. را تقبیحو نقد کند، اما هدفش ارائه نظامی نو و راهکاری ارزشمدارانه نیست؛ چرا که در بسیاری موارد، اولین قربانی نقد هنر، ارزشهای سنتی و دینمدارانه است. هنرمند معاصر،مصداق بازارف، قهرمان رمان پدران و فرزندان اثر ایوان تورگنیف است.
«بازارف درجواب یکی از شخصیتهای رمان می گوید: … ما نفی می کنیم…
– او ( شخصیت رمان ) میپرسد: همه چیز را؟
– بله همه چیز را.
– شخصیت رمان میگوید: شما همه چیز را نفی میکنید یا به عبارت دیگرهمه چیز را خراب میکنید… اما خراب کردن تنها که نشد کار. باید چیزی همساخت.
– این دیگر وظیفه ما نیست. ما تنها راه را صاف میکنیم.»
به عبارت دیگر، هنرمند معاصر، نخستین گروه از مردم معاصر است که مشغول ویران کردن دنیای اطراف خویش است. (مددپور، ص ۲۵)
زیباییشناسی هنر معاصر، مبتنی بر ایجاد شوک و تحریک اعصاب است.گروههای موسیقی متعدد، مانند راک و پاپ امروزه از انجام هر عملی که مشمول خشونت و نفیهمه ارزشهاست، ابایی ندارند. آنچه دغدغه هنر امروزی است، ارضای احساس و غرایز اولیههنرمند است. حس لذت خوردن، حس لذت سکس، حس لذت خشونت، حس لذت کشتن؛ این درونمایههایی است که امروزه مضمون همه مجلهها، فیلمها، عکسها و ادبیات است که به ویژه در غرب پایانی ندارد.هنرمند امروزی کاهن معبد قدیمی است که کارش تقدس دادن به کالاها و محصولهای شرکتهایچند ملیتی است. زیباییهای خیرهکننده تبلیغات، گرافیک رنگارنگ، تحریک میل خریدن ومیل داشتن هرچه بیشتر برای مشتری، هنری است که هنرمند، به وسیله آن مردم را به خلسه و رخوتمیبرد و ناآگاهی هنرمند بر ناآگاهی مردم افزوده میشود.
امروزه هنر در خدمت تبلیغات است. کالاها، خوراکیها ومحصولات شرکتهای چند ملیتی، نیاز به خوردن، تغییر دکوراسیون، مد لباس و گردش وتفریح به طور مداوم در حال تبلیغ شدن است. همه ارزشهای سنتی، گویی برای این به وجودآمدند که در نهایت با پشت کردن به آنها، نه تنها نظام ارزشمدار بهتری را نسازیم، بلکه تنها به غرایز حیوانی خویش بازگردیم.
در هنر سنتی، اشیا و کالاها مقدس بودند. سفالینهها و ظروف، کاربردی آیینی داشتند و نقوش تزیینی آنها سمبولیک و رمزی بودند تا به طور مرتب بهانسان فانی یادآور شوند که او متعلق به عالمی برتر است و آن عالم را باتمثیل و اشارات به او یادآور میشدند. نقوشی همانند گیاهان تجریدی (گل نیلوفر، لوتوس)یا حیوانات و پرندگانی مثل اسب، شیر، سیمرغ، عقاب و… در همه ادیان و فرهنگهایباستانی به کار گرفته میشدند. امروزه این نقوش، تنهاا برای تنوع، تحریک حس و غریزهلذتجویی به کار گرفته میشوند. هنرمند معاصر، آموزههای خود را از ادیان و ارزشهایمعناگرایانه نمیگیرد که نیازی به استفاده از نقوش تمثیلی داشته باشد. طبیعت نیز تحتسلطه ذهنی هنرمند در آمده است نه همانند هنرمند دوره سونگ چین، که همگام با نواهایکیهان و طبیعت، ضربههای قلم مو را در نقاشی به کار میگرفت تا خود جزیی از طبیعتشود. (شوان، ۱۳۷۲) و (اعوانی، ۱۳۷۵)
منابع:
اعوانی، غلامرضا، حکمت و هنر معنوی (مجموعه مقالات)، نشر گروس،تهران، ۱۳۷۵.
پوپ، اپهام آرتور، مقاله رابطه جغرافی و هنر در ایران، معنویت درهنر (مجموعه مقالات)، ترجمه احمد کریمی، وزارت فرهنگ و ارشاد، ۱۳۸۱.
تورگینف، ایوان، پدران و فرزندان، ترجمه مهدی سعادت، تهران، نشر یاسر، ۱۳۶۸، ص ۹۲.
شوان، فریدهوف، مبانی هنر معنوی ۱، (اصول و معیارهای هنر جهانی)،تهران، حوزه هنری، ۱۳۷۲.
مددپور، محمد، پارادایمهای زیباییشناسی هنر معاصر، تهران، نشرسوره مهر، ۱۳۸۴.