فیروزه

 
 

تمدن در آمریکای باستان

هنگامی که فاتحان اروپایی، پای در آمریکا گذاشتند، بومیانی فرودست دیدند که تنها ارزش آنان در طلای تزیینی‌شان بود. سال‌ها و سفرها گذشت تا اعلام شد که سرخپوستان از نسل آدم و حوایند. این آغازی بود تا به آثار آنان نیز همچو هنر انسانی نگریسته شود؛ تکاپویی برای شناخت تمدن‌های بی‌همتای سرخپوستی.

مردمانی وارد می‌شوند
درهای دنیای جدید آمریکا، در حدود چهارده هزار سال پیش به دست مردمانی آسیایی از طریق تنگه برینگ گشوده شد. مشترکات بنیادین (پوست زرد یا قهوه‌ای متمایل به سرخ، چشمان قهوه‌ای، موهای صاف سیاه، جمجمه پهن و استخوان‌های برجسته گونه) و تجهیزات مادی این مهاجرین، قرابت آنان را با مردمان مغول تبار آسیای شرقی، تأیید می‌کند. مهاجران تازه رسیده، هر کدام به فراخور هنر و تعاملی که داشتند، گوشه‌ای از این منزل بکر را برگزیدند. هر قومی، پیشینه‌ای و دلباخته اسطوره‌ای شد. ورود میهمانان ناخوانده اروپایی، تاریخ شفاهی و نیز خدایگان را در معرض نابودی قرار داد. کلیسای کاتولیک بر آن شد تا اسطوره‌ها در دین الهی مسیحیت رخنه نکنند. اشیا، نوشتار، تصاویر همه در آتش غرق شدند و به سوی نابودی پای نهادند. اما این حقیقت تلخ پایان ماجرا نبود. بومیان دست روی دست نگذاشتند. آن‌ها توانستند با داستان، ترانه، برگزاری مراسم و آداب و رسوم، قسمتی از هستی خویش را حفظ کنند.

ظهور تمدن‌ها
حدود سه هزار سال پیش از میلاد در دو ناحیه‌ای که کشاورزی در آن‌ها پا گرفته بود، شکوفایی تمدن آغاز شد.

آمریکای مرکزی و ناحیه آند (آمریکای جنوبی)
جامعه متمدن عبارت است از: «جامعه‌ای پیچیده که تحت تأثیر تمدن‌ها و جوامع دیگر بوده است.»

در تاریخ بشر، فقط شش بار تمدنی شکوفا شد که تحت نفوذ تمدن دیگری نبود. این تمدن‌های موسوم به نخستین، از نواحی زیر برخاستند: بین‌النهرین، دره سند، چین، مصر، آمریکای مرکزی و ناحیه آند در آمریکای جنوبی. این‌که بومیان آمریکا دست به ایجاد تمدنی نخستین زده‌اند، پرسشی است که هنوز ذهن مورخان را درگیر کرده است، به طوری که تنها توانسته‌اند سه احتمال ذیل را برای آن ارائه کنند:

۱. رشد و شکوفایی این دو تمدن، مدیون شروع زود هنگام کشاورزی و رونق اجتماعی حاصل از آن نبود، بلکه دغدغه تأمین غذا سبب شد که به کارهای اختصاصی رو بیاورند. علاوه بر این، کشاورزی به آن‌ها درس نظم و هماهنگی اجتماعی می‌داد.

۲. سهولت داد و ستد کالا میان سرزمین‌هایی که تنوع منابع طبیعی دارند. این مبادله کالا به مبادله اندیشه هم منجر می‌شد که به ایجاد شیوه زندگی پربارتر کمک فراوانی می‌کرد.

۳. سوانح و بلایای طبیعی، موجبات همکاری آنان را فراهم می‌ساخت.

گسترش جنبش‌های مذهبی
اُلمِک
سال ۱۵۰۰ پیش از میلاد بود که نیاز الاهی و پرستش، موجب گسترش سنت فرهنگی به نام «اُلمک» شد. خاستگاه فرهنگ المک سواحل باتلاقی خلیج مکزیک بود. آنان سنگ را به علت دوام و ماندگاری ارج می‌نهادند. از سنگ مجسمه‌هایی می‌ساختند و در آیین مذهبی المک، به کار می‌بردند و اغلب به عنوان هدیه به درون چشمه می‌انداختند. این روند استفاده از سنگ از سال ۱۲۰۰ پیش از میلاد گسترش یافت و سنگ برای تزیین مراکز آیینی المک هم استفاده شد. مراکز آیینی آن‌ها متشکل از اهرام‌ها، میدان‌ها، گورستان‌ها و یادمان‌ها بود.

توپ بازی در محوطه‌های رسمی المک، جزو مراسم عبادی بود. تیم‌های رقیب، برخوردهای اسطوره‌ای مربوط به عالم ارواح را تقلید می‌کردند. این توپ بازی تا زمان ورود اروپاییان ادامه داشت و هم اکنون نیز ریشه‌هایی از آن در آمریکا دیده می‌شود.

مراکز آیینی المک به پایگاه‌های نه چندان سازمان‌یافته‌ای تبدیل شد که محل گرد‌آمدن سران سیاسی و مذهبی شد. المک هرچند در حدود ۶۰۰ پیش از میلاد پایان یافت، اما باورها و نوآوری‌های آنان مانند تقویم ۲۶۰ روزه — که مخصوص انجام مراسم آیینی به کار گرفته می‌شد و بعدها در سراسر آمریکا از آن اقتباس شد— بنیان بسیاری از فرهنگ‌های پیشرفته بعدی آمریکا گردید.

چاوین
حدود یکهزار سال پس از دوران اولیه المک (حدود ۴۶۰ سال پیش از میلاد) یک مرکز آیینی غیرعادی در ناحیه آند به نام چاوین دو هوانتار ساخته شد.

در این معبد، نقش‌های برجسته و مجسمه‌هایی از حیوانات استوایی مانند: جاگوار (یوزپلنگ آمریکایی) مار و عقرب یافت می‌شود. در این نقش‌ها، ویژگی‌های این حیوانات و هیأت انسانی را به گونه‌ای خیال‌انگیز با هم تلفیق می‌کردند تا نقوشی تو در تو و موّاجی را خلق کنند. این خطوط اگر چه خود کم نظیر بود، اما نمودهایی از هنر شانک در سرزمین چین را به یاد می‌آورند.

دیگر نماد معنوی چاوین را می‌توان در لوله‌کشی و ساخت استادانه آبراهه‌ای در درون معبد اصلی یافت. که بازتاب عقایدشان درباره آب است. ریچارد برگر در توضیح عقاید آن‌ها می‌نویسد:

بنابراین مدل … اقیانوس منبع اولیه تمام آب‌های جهان است، و این آب به وسیله شبکه لوله‌های زیرزمینی از دریا به قله کوه‌ها می‌رود… رنگین کمان آب را از قله کوه‌ها به آسمان منتقل می‌کند، به طوری که به کشتزارها، آبراه‌ها و بالاخره رودخانه نیز برسد، سپس رودها آب را به دریا باز می‌گردانند. مقدس بودن قله‌ها دریاچه‌های یخی و چشمه‌ها، از همین طرح یادشده بومیان نشأت گرفته است.

از آیین‌های پرستشی آنان می‌توان به تقدیم کردن صدف به اقیانوس اشاره کرد. هدف اصلی آنان جریان دادن آب و مهار آب باران با تقدیم هدایا بود. سال ۲۰۰ پیش از میلاد نفوذ چاوین، رو به زوال یافت تا آن که در سال ۱۲۰۰ میلادی امپراتوری اینکا، آن‌ها را کنار نهاد.

امپراتوری‌ها به وجود می‌آیند
اینکا

قوم اینکا در قرن سیزدهم میلادی به دره کوزکو در سرزمین‌های بلند سلسله جبال آند آمدند و در آن سامان استقرار یافتند. آن‌ها توانستند با قدرت برتر و سازمان‌یافتگی و ویژگی جنگجویی خود، در سایر ایالات استیلا یابند و قدرت بی‌رقیب در کوزکو شوند.

امپراتوری اینکا به سرعت سامان یافت. اوج اینکاها با امپراتوری به نام پاچاکوتی بود، نامی به معنای «کسی که جهان را از نو می‌سازد» و به راستی که نامی برازنده برای خود برگزیده بود.

اینکاها از خیلی جهات به رومی‌ها شباهت داشتند. اقوام متمدن را شکست می‌دادند و بعد با سازش و پذیرش فرهنگ‌هایشان، بر آنان فرمانرانی می‌کردند و تا هنگامی که مالیات‌ها را می‌پرداختند و خدایان اینکایی را پذیرش می‌کردند، حق زندگی دلخواه را داشتند.

شعایر مذهبی اینکاها بر این بود که کانون پرستش، خورشید است و فرمانروایان همه فرزندان خدای خورشید هستند: «پدرو دوسیزا دولئون».

مورخ اسپانیایی به اسطوره‌ای از آنان پرداخته است:

آورده‌اند که در زمان‌های بسیار قدیم، نژادهایی که در این سامان می‌زیسته‌اند، هم خودخواه و خودکامه بودند و هم متجاوز و ستیزه‌جو… در آن هنگام سه مرد و سه زن شگفت‌انگیز که از فرزندان خورشید بزرگ بودند، ناگهان در آن‌جایی که آن را «خانه مبدا» می‌نامیدند، پدیدار شدند. این شش تن، لباس شاهی ساخته و بافته شده از پشم زیبا و ویژه، بر تن پیش آمدند… اینان می‌خواستند فرمانروای ما شوند تا قرارگاهی نو به وجود آورند.

این احترام به خورشید، تقویم را برای آنان به ارمغان آورد. تقویم منظمی که بر اساس وقایع مهم کشاورزی کاشت، یعنی داشت و برداشت نخستین محصول، تنظیم شده بود.

خدایی خورشید، موجبات فراموشی دیگر خدایان نمی‌شد. اینکاها تمام ارواح و خدایان را محترم می‌شمردند. قربانگاه‌هایی به نام هواکا وجود داشت که در آن‌جا برای ارواح و خدایان گوناگون، قربانی می‌کردند و هدیه می‌بردند.

رعایت شعایر مذهبی و احترام به آفریدگار، اقتدار فرمانروایان و رفاه عینی را تضمین می‌کرد. آفریننده‌ای که گاه طلب آوازخوانی می‌کرد و گاه با مایحتاج اولیه از قبیل ذرت، آبجو و لاما، طلبی را برآورده می‌کرد و در مواقع بیماری یا مرگ رهبران، جان موجوداتی چون زنان و کودکان را پیشکش او می‌کردند.

مایاها
مایاها را شاید بتوان با فرهنگ‌ترین جامعه در سراسر آمریکای مرکزی نامید. اقوامی که جنگل‌های باران‌خیز و حاره‌ای مناطق پست گواتمالا و یوکاتان را برای زندگی برگزیده بودند. با سازماندهی در کشاورزی، دغدغه تأمین غذا را نداشتند. از این رو کارهایی مورد علاقه خود را انجام می‌دادند. ادبیات نوشتاری، شهرسازی، ریاضیات و ستاره‌شناسی زمینه‌هایی بود که بدان عشق می‌ورزیدند.

آنچه از ادبیات نوشتاری مایاها به دست آمده، تصاویر و کنده‌کاری‌هایی است که هر کدام بیان‌گر، یک اندیشه و اصطلاح‌اند. مایاها در عین حال هزاران کتاب تاشوی آکوردئی به وجود آورده‌اند. ورق آن‌ها از پوست فشرده شده درخت انجیر بود.

تاریخ، پیشگویی، آواز و ترانه، علوم، شب‌نامه و دودمان موضوعاتی است که این قوم بدان پرداخته‌اند.

جدایی و تمایل زودهنگام مایاها به شهرسازی هنوز مشخص نشده است، ولی بر اساس یک نظریه، علت اصلی این امر پیدایش یک نهاد اجتماعی بوده است.

احتیاج به رهبری خانواده‌های سرشناس
«آها اوی آ هائو آب» (رهبر رهبران) اسمی بود که برای آن برگزیده بودند. پادشاه نه تنها رهبر سیاسی، اجتماعی و فرهنگی بود؛ بلکه زعامت تمام روحانیون را به عهده داشت. ساختمانی که در رأس پرستش‌گاه پله‌ای قرار گرفته بود به وی تعلق داشت. او در آن‌جا گیاهان روان‌گردان می‌خورد و سپس قسمتی از بدن خود را چاقو می‌زد تا برای خدایان خود خون بگیرد و قربانی کند. این نمایش دراماتیک که در بالای برج انجام می‌شد، علاوه بر تأثیر مردم، حس وحدت و دست‌یابی به اهداف را در مردم تقویت می‌کرد. زمان‌بندی دقیق مراسم آیینی از اهمیت حیاتی برخوردار بود و این خود مستلزم گاه‌شماری استادانه و سنجش دقیق رویدادهای آسمانی بود. دستاوردهای نجوم و ریاضیات این مردمان شگفتی‌آور است.

قوم مایاها به دو گونه محاسبه دست یافته بود: در مقاصد آیینی معیار آنان سال مقدس زولکین و هر سال مقدس به سیزده بخش بیست روزه تقسیم می‌شد. تقویم کشاورزی آنان «هاآب» نام داشت که ۳۶۵ روزه بوده است.

مراسم آیینی آنان با توجه به نجوم طرح‌ریزی می‌شد. آنان پاره‌ای از روزها را بر حسب نجوم، سعد و پاره‌ای را نحس نامیده بودند. به وسیله رصدخانه‌هایی که داشتند به حرکات سیاره زهره توجه می‌کردند؛ زیرا زهره، سیاره خدای جنگ بود و با پیش‌بینی حرکات آن، جنگ‌سالاران تصمیم می‌گرفتند.

این پیشرفت تمدن در مایاها، سبب نشد که آنان از آیین‌های سنتی خود دست بردارند. قربانی کردن، از مراسم‌های سپاس‌گزاری آنان بود.

مایاها به شکرانه پیروزی در جنگ‌ها، خود قربانی یا خود خونریزی می‌کردند. هر فردی با آلت برنده‌ای پوست خود را می‌شکافت و خون خود را می‌ریخت. خونی که بر روی کاغذ جمع‌آوری می‌گردید و سوزانده می‌شد تا دود به دنیاهای دیگر پیام برساند.

مایاها، به سان سایر مردم بومی بر این باور بودند که جهان هستی طبقه طبقه است. قلمرو آسمانی بر فرازها، طبقه سنگی میانی که زمین است و یک طبقه زیرزمینی از آب، جایی که ارواح در آن می‌زیند. «درخت جهان» به وسیله ماری رویایی که بر آن حرکت می‌کند، پیوند میان این سه جهان را بر عهده دارد.

آزتک
قوم چادرنشینی در دره مکزیک بودند که توانستند پس از مدتی تمدنی پیچیده را در آمریکای مرکزی خلق کنند. آزتک‌ها در شقاوت و بی‌رحمتی بی‌همتا بودند. زیرا آن‌ها بقای امپراتوری را محتاج قربانی کردن انسان‌ها می‌دانستند. به همین جهت جنگ‌طلب و تشنه قلب اسیران جنگی بودند. قلبی که هدیه‌ای بود به سوی خدایان. البته معانی فراوان دیگری برای آن داشتند. آنان رهبران سرزمین‌های دیگر را دعوت می‌کردند تا با اجرای مراسم قربانی، انقیاد حاصل کنند.

البته تقلید از خدایگان هم دلیلی بر این کارشان بود.

خورشید یکی از خدایگانی بود که محتاج قربانی بود. آزتک‌ها می‌دانستند که پرتو سوزان خورشیدی که ثابت باشد دنیا را نابود خواهد کرد و بدین سبب همیشه بیمناک بودند که مبادا خورشید در یکی از سیر و سفرهایش در میان آسمان درنگ کند و از حرکت بایستد. آن‌ها معتقد بودند که قلب و خون موجودات ملکوتی یا انسان، می‌تواند تشنگی داغ خورشید را فرو بنشاند و به او نیروی دوباره ببخشد.

آزتک‌ها با وجود روحیه‌ای جنگ‌طلب و قربان‌کننده انسان‌ها، زندگی شهری هم داشتند. بچه‌های شهری به مدرسه می‌رفتند به طوری که به بچه‌های تیزهوش اشراف یاد می‌دادند که چگونه رهبر و یا کارشناس مذهبی شوند.

رقص و آوازخوانی از موارد مهم آموزش به شمار می‌آمد. کشیش مندیتالی اسپانیایی در این زمینه نوشته است:

یکی از چیزهای شایع اصلی در سراسر زمین رقص و آواز بود. برای رونق جشن‌ها… و نیز برای کسب لذت و آرامشی خصوصی. هر اربابی در خانه خود نمازخانه کوچکی داشت، همراه با آهنگسازان، آوازخوانان و رقاصان، و این افراد در ابداع و ترکیب موسیقی و آواز استاد بودند. معمولاً آن‌ها در جشن‌های اصلی که هر بیست روز برگزار می‌شد، می‌خواندند و می‌رقصیدند… مهم‌ترین برنامه رقص در میدان‌ها اجرا می‌شد؛ در موارد دیگر، درون خانه اشراف. چون هر یک از اشراف در خانه خود محوطه بزرگی برای رقص داشت.»

تمدن سرخ‌پوستی در میان اروپاییان
تمدن شگرف سرخ‌پوستی هر چند با ورود اروپاییان لگد‌مال شد و دولت‌های اروپایی به فکر استعمار آنان افتادند، اما اروپاییان نمی‌توانند حقیقت تاریخی را بپوشانند. کاشفان آمریکا، تنها کاشف اراضی آمریکا نبودند؛ بلکه کاشف تمدنی جدید بوده‌اند، تمدنی جدید در زمینه هنر، نگارش، فلسفه و پژوهش‌های علمی، تمدنی که، در اواخر دوره رنسانس و پس از آن، به اقتصاد درباری، به اشراف اروپا و کلیسای کاتولیک، کمک شایانی کرد.

منابع:
کلارک، گراهام، جهان پیش از تاریخ از دیدگاهی نو
آمریکای باستان
روزنبرگ، دونا، اساطیر جهان، داستان‌ها و حماسه‌ها