فیروزه

 
 

ژئوسئانس من

طرح روی جلد«ژئوسئانس من» اثری دیریاب و دشوار است. از آن روی که در نگاه و خوانش نخست می‌تواند دارای جذابیت یا پس‌زدگی بسیار باشد.

مهرنوش قربانعلی در نشست نقد و بررسی مجموعه شعر «ژئوسئانس من» اثر «محمد رمضانی فرخانی» ضمن بیان این مطلب خاطر‌نشان کرد: «زبان شعری «ژئوسئانس من» در وضعیتی مستقر شده است که نوشتارهای گوناگون را امکان‌پذیر می‌کند بنابراین دارای مراکز متعدد معنایی است و بر اساس تعلیق کشف پیوستگی و گسست‌های آشکار و پنهان و با تکیه بر محورهای ثابت ذهنی رمزگشایی نمی‌شود. «ژئوسئانس من» شعری از بند رسته و رهاست. بنابر تعریف «بارت» آن را می‌شود «متنی ناسازه‌وار» به شمار آورد که از تصوری رایج از اثری متحد اجتناب می‌کند و در برابر کلیشه‌های فرهنگی مقاومت ورزیده، باورها و قالب‌های رمزگان آن را بر هم می‌زند. این اثر با بهره‌گیری از حضور صداهای گوناگون به شعری چند صدایی تبدیل می‌شود. صداهایی که شاعر بدون ارجحیت بخشی آن‌ها را احضار می‌کند و زمینه بازتاب‌شان را فراهم می‌آورد. صداهایی چون صدای راوی و صداهای زمینه.»

او که در نشست هفتگی کانون ادبیات سخن می‌گفت ادامه داد: «رمضانی فرخانی، با تجزیه-تحلیل، مرور، تک‌گویی و بازتاب انقطاع‌های حسی، فکری، نگرشی، رفتاری جاری در هستی انسان جستجوی گمشده‌ای را سراغ می‌گیرد که با همه کثرت‌گرایی در وحدتی شگفت، یافت می‌شود. بسیاری از هنجارآفرینی‌های متفاوت معنایی موجود در شعر از همین نگرش ناشی می‌شود. پانوشت‌های این شعر بلند هم بیش از ایفای هر نقش دیگری بنیان‌های طنز کتاب را قوت می‌بخشند. بینامتنیت که خود از وجوه چند صدایی بین متون حال و گذشته است در «ژئوسئانس من» نقش محوری دارد و نیز گفتگوی متن با شخصیت‌هایی که یادآور چهره‌های فیلم، تئاتر و وجوه متنی آن مانند نمایش‌نامه و فیلم‌نامه هستند.»

وی همچنین گفت: «رمضانی فرخانی، با احضار فرم و ژانرهای گوناگون در این شعر بلند و با پرهیز از حفظ هنجاری سبکی، زمانی، زبانی توانسته استتمایل خواننده را بر تداوم آن چه در بخشی از شعر به آن می‌رسد به هم بریزد. این با ایجاد تقاطع‌های فرمی در جاهایی که می‌شود برجستگی فرمی-سبکی ویژه‌ای را در شعر سراغ گرفت فضایی آبستره‌ای در شعر پدید می‌آورد، تا مکاشفه‌ای دائمی در «ژئوسئانس من» شکل بگیرد.»

پس از وی علی عبداللهی به نقد کتاب پرداخت و گفت: «این مجموعه بیشتر انسان را به یاد نوشته‌های شمس تبریزی و پیشینه غزل فارسی می‌اندازد. به عقیده من، این کتاب، به معنای سنتی منظومه نیست و می‌توان آن را غزل بسیار بلندی دانست که در آن هر مصرعی جداگانه می‌تواند دنیا، زبان و تکنیک خود را بیافریند که نهایتا شعری بسیار باز و گسترده می‌سازد.»

این منتقد و مترجم ادامه داد: «در این کتاب ما شاهد قطعه‌هایی بسیار زیبا و جذاب هستیم که مشخص می‌کند، شاعر با اجزا و حالت‌های مختلف زبان فارسی آشنایی عمیقی دارد. لحن در این کتاب نقش برجسته‌ای ایفا می‌کند و بسیار متغیر است. گاهی به لحن روزمره اشاره می‌شود و گاهی به مسائل باستانی باز می‌گردد و همین سبب می‌شود که از متن ادبی مکتوب در کتاب تقدس‌زدایی شود همان‌گونه که این اتفاق در برخورد شاعر با پانویس‌ها رخ داده است.»

عبداللهی ادامه داد: «سوگ-مضحکه (طنزتلخ) در این کتاب به شدت دیده می‌شود و گاه شاعر یا راوی، نقیضه یک متن بسیار مشهور را ارائه می‌کند.»

او افزود: «در این کتاب، شاهد انباشتگی فراوانی هستیم و شاعر مدام در حال ساختن و ویران‌کردن است و خواننده‌ای که به نوع سنتی شعر، عادت کرده است نمی‌تواند در این کتاب، به دنبال چراغ روشنگر متن بگردد چرا که شاعر، چراغ را به توهم چراغ تبدیل می‌کند. از طرفی، زمان در این کتاب حالت دورانی دارد و همین برخورد با زمان شعر را به کهکشانی پر ستاره تبدیل می‌کند. از طرف دیگر، شاعر در این کتاب، گاه پیام‌آور است و گاه دن‌کیشوت.»

وی در پایان گفت: «اشارات شاعر به بیرون از متن گاهی مخاطب را به سمت دل‌زدگی می‌برد، حال آن‌که شاید شاعر به عمد این کار را کرده است همان‌گونه که شاعر معنا زدایی را با انباشت مفاهیم انجام داده است. اگرچه گاهی شاعر برای بازسازی ذهنی مخاطب قسمتی از شعر را خالی گذاشته است و در مجموع می‌توانم این کتاب را از موفق‌ترین مجموعه‌هایی بدانم که در این سال‌ها خوانده‌ام.»

پس از وی رضا صفریان در بررسی این کتاب گفت: «این کتاب در واقع ارزش‌های فراوانی را در ظاهری نامتناسب عرضه می‌کند. این نامتناسبی در ابتدا در اسم کتاب به چشم می‌خورد چرا که چنین ترکیبی در زبان فرانسه وجود ندارد.»

وی افزود: «شعر زمانی رخ می‌دهد که انسان خود محدود را کنار گذاشته باشد و به خود وسیع برسد و به نظر من، کتاب «ژئوسئانس من» با این تعریف، نمونه روشنی از شعر است. در کتاب، تلویحات فراوانی به چشم می‌خورد و همین کار را شلوغ کرده است ولی نشان می‌دهد که ذهن شاعر، فکر را به سمت حقیقت فرستاده است و همین تفاوت این کتاب با هنر پست مدرن است.»

وی در پایان سخنان خود گفت: «تا آن‌جا که شاعر در این کتاب در غیاب فکر، به سمت شعر رفته است شعر اتفاق افتاده است اما آن‌جا که شاعر می‌بایست برای خلق شعر تلاش کند، کمبود احساس می‌شود.»

پس از وی شهرام میرشکاک در سخنانی کوتاه گفت: «نوع سیستم فاصله‌گذاری در این کتاب برای برانگیزش آگاهی است و هدف شاعر بر این است که مخاطب را به انگیزش ذهنی دعوت کند. شاعر به موسیقی گفتار به خوبی توجه دارد به همین دلیل به سمت تغییر لحن رفته است و مشخص است که شاعر به تفکیک پذیری ساختار و نظام زبان اعتقادی ندارد.»