شکارچی شنبه روایتی از زندگی روحانی اسرائیلی، هانان کولات است. فیلم با حضور نوهٔ هانان در سرزمینهای اشغالی آغاز میشود و به شرح زندگی هانان از نگاه او میپردازد. هانان در میان اسرائیلیها نفوذ زیادی دارد. او کسی است که با استناد به کتابی که در اختیار دارد، در میان مردم اسرائیل احکام یهود را اجرا میکند. این ظاهری است از دینداری او. اما واقعیت این است که با ادعای دروغین تکلم با خدا، آرا و عقاید خود را به نام دستورات الهی در میان یهودیان گسترش میدهد. با دستور اوست که یهودیان، زمینهای اعراب فلسطین را مصادره و آنان را قتل عام میکنند. نوهٔ هانان تدریجاً با آداب و رسوم زندگی اسرائیلی آشنا میشود و به اصرار پدربزرگ خود آموزشهای نظامی را فرا میگیرد و به زودی درحملات هانان به فلسطینیها مشارکت میکند و از نزدیک شاهد کشتهشدن اهالی فلسطین میشود.
آنچه فیلم از ابتدا در پی نمایش آن است آشنایی نوهٔ هانان با زندگی اسرائیلی است. آشنایی با خشونتی که قرار است جزء سرشت کودک اسرائیلی باشد. با مذهبی که غیر خود را برنمیتابد. نگاه فیلم به مسئلهٔ صهیونیزم نگاهی از درون است. در داستان فیلم هیچ ایرانی یا غیریهودی دخالتی در شکلگیری ماجرا ندارند. دغدغهٔ پرداختن به صهیونیزم و کشور جعلی اسرائیل دغدغهای قابل تأمل و قابل دفاع است، اما آنچه در فیلم شکل میگیرد یک نگاه شخصی و جزئی به این موضوع است. شخصی سازی مسئلهٔ حمله به اراضی فلسطینیان و نگاه محدود به وسعت طلبی صهیونیستها فیلم را در داستانی تاریخی کوتاه میکند. بسنده کردن به ریشهٔ مذهبی تفکر صهیونیزم و عدم طرح مسائل کلان این تفکر، فیلم را در سطح، نگاه میدارد. اینکه ریشههای استراتژی اسرائیل را باید در آموزههای مذهبی یهود و در لابهلای متون آنها جستوجو کرد صحیح، اما اکتفا به این موضوع و عدم طرح نگاه جهانی اسرائیل و محدود نشان دادن شدن هجوم آنان به چند زمین از فلسطینیان نگاهی محدود به موضوعی فرامرزی است. تفکر نژادپرستانهٔ یهود و نگاه اشغال گرایانه جهانی آن در این فیلم محدود به چنددیالوگ است.
فیلم حتی در این نگاه محدود خود بسیار محافظه کارانه عمل کرده و کمترین خشونت را در به تصویر کشیدن خوی نژادپرستانهٔ یهود به کار برده است. انتقال حس رنج کشیدن چیزی است که به هیچ وجه در پایان فیلم اتفاق نمیافتد. روایت یکسویهٔ فیلم که داستان را تنها در بین یهودیان اسرائیل پی میگیرد و اینکه حضور فلسطینیان در داستان تنها برای کشته شدن است و بس، درگیری را به کمترین حد ممکن رسانده است.
کارگردان میتوانست در منطقهٔ جغرافیایی داستان دست به خشونتی بیشتر بزند و به گونهای عمل کند که مفهوم ظلم و رنجی که مظلوم میبرد، به گونهای کاملتر منتقل شود. چیزی که به نظر میرسد هدف عوامل فیلم از انتخاب این سوژه بوده است. شکارچی شنبه فیلمی است در مورد ظلم یهود. به یاد بیاورید فهرست شیندلر را که فیلمی است در مورد مظلومیت یهود. کارگردان شکارچی شنبه به عمد خواسته فیلم را مستندگونه و براساس یک داستان واقعی بسازد و همین امر باعث شده نتواند به هدف خود از فیلم برسد. اسپیلبرگ در فهرست شیندلر از همهٔ ابزارهای لازم برای انتقال مفهوم مظلومیت استفاده برده و همه چیز در فهرست شیندلر در خدمت این موضوع است. اغراق در نمایش ظلم نازیها رابطهٔ مستقیمی با درک مخاطب از مظلومیت یهودیها دارد. چه میشود که آن فیلم اینقدر زیبا و تأثیرگذار است اما این فیلم اینچنین سرد و خنثی؟ در واقع باید گفت باورپذیری هیچ گونه رابطهای با صدق و کذب داستان فیلم ندارد و این جادوی سینماست که داستانی ساختگی چون حمامهای گاز را چنان جلوه میدهد که گویی اتفاق افتاده است. عکس این موضوع را هم که در سریالهای تاریخی خودمان زیاد دیدهایم. واقعیات مسلّم تاریخی طوری روایت میشود که با دیدن فیلم در دانستههای یقینی خود شک میکنیم و جالب اینجاست که کارگردان فیلم به این موضوع افتخار میکند که فیلم ما همان متن تاریخی است.
شیخطادی در نحوهٔ نمایش خشونت ذاتی یک قوم هیچ خلاقیت و ابتکاری به خرج نداده و در فیلم خود تنها به بیان علت این خشونت که وجود رهبران منحرف است پرداخته. در حالی که این امکان برای او وجود داشت که حتی در صورت عدم تمایل به استفاده از تخیل، با نگاهی به واقعیتهای موجود در تاریخ حملههای اسرائیل به فلسطین، نمایش درستتری از موضوع داشته باشد. ضمن اینکه به دلیل سوژهٔ خاص فیلم، محدودیتی از حیث نظارتهای دولتی برای عوامل فیلم وجود نداشته است. البته باید گفت که فیلم پایان مناسبی دارد. نوهٔ هانان که در ابتدای فیلم مطابق سرشت کودکیاش از اسلحه میترسید و با دیدن کشتهشدن فلسطینیان منقلب میشد، در انتهای داستان تفنگ به دست میگیرد و پرستار، کودک فلسطینی، مادربزرگ وحتی پدربزرگ خودهانان را از بین میبرد.
—
شکارچی شنبه (۱۳۸۸) نویسنده و کارگردان پرویز شیخطادی