قرار نیست آلاخونوالاخون شود
خانهای که به نگاه میدوزیم،
به بوسه میسازیم،
نخش وقت گل نی،
سوزنش!؟
تنم سوزنسوزن که میشود
خیاطی که منم کدام سلطان به چشم دیده
جامهاش آنهم در ملأ عام
ما فقط همین
میخواهیم برف راه خانهاش را گم نکند،
دستهای ما که هست.
– نگران چشم لیلیام
تا چشمه دویدیم چند تشنگی ِ دیگر؟
ما ریگها را رفتهایم
مجنون ِ عاطل ِ باطل!
به سمت نی بیا
از بد روزگار هر دو ایم یا هیچ
بنوشیم چند لیلا
یا مجنون!
و گفته بودم تا دنیا دنیاست
حالا از این که برگردم فلسهاش، فلسهاش
از ساحل دور دورتر
از آب سرک میکشد ناگاه
آب میکشم
سیبزمینی که پوست میکنم
باز پوست، باز پوست، باز پوست ِ دیگر
درمیروی از دستم مارمولک ِ احمق!؟
اینهم کلمهای که چندشم میشود از دنیا
با روزهای من بودی!؟
سایهیی بر دیوار
بر بامی کوتاه میگذشت
چندشم میشد
سیبزمینیای چند حلقه تا به امروز
در دستهای من
چه شباهت ِ کُشندهای
رنگ چشمها
و رفتار آرام آب
از ساحل ِ دور ِ نزدیک شدن
روبهروی نگاهم بر پشتبام
مارمولک من
بیا به دست
بیا به دستهای من
و من بودم که گفته بودم
تا دنیا دنیاست برزخم از مارمولک!
دوست من! خلال سیبزمینی طعم ِ امشب دارد
دست میکشم بر پشتبام
غلت میخوری در دستهایم
مارمولک ِ عزیز ِ من!