فیروزه

 
 

همراه با داوینچی و میکل‌آنژ

علی مهجور

معرفی کتاب هنر رنسانس نوشته جرالدین.ا. جانسون

انتشارات آکسفورد مجموعه کتاب‌هایی را منتشر کرده است تحت عنوان «a very short introduction». این عبارت یعنی «آشنایی بسیار کوتاه»، به انتهای موضوع کتاب اضافه می‌شود، مثلاً «تاریخ آمریکا: آشنایی بسیار کوتاه». دوستی می‌گفت وقتی این کتاب‌ها را می‌خوانی، فکر می‌کنی دربارهٔ آن موضوع خیلی می‌دانی…؛ و البته «فکر می‌کنی» را با تأکید و نحوه‌ای تعریض و کنایه تلفظ می‌کرد. من در این مجال می‌خواهم ترجمهٔ یکی از این کتاب‌ها را معرفی کنم: کتاب Renaissance art: a very short introduction نوشته جرالدین ا. جانسون، که در سال گذشته توسط انتشارات بصیرت و با ترجمهٔ رحیم قاسمیان به بازار آمد؛ و با عنوان «هنر رنسانس» منتشر شد. این کتاب‌ها وقتی به فارسی ترجمه‌ می‌شوند، عبارت «آشنایی بسیار کوتاه» از عنوان آنها حذف می‌شود. پیش از این عناوین دیگری نیز توسط همین انتشارات و انتشارات فرهنگ معاصر منتشر شده که تنها به عنوان اصلی در روی جلد قناعت کرده‌اند. اینکه دلیل تلخیص عنوان چیست، مهم نیست! چون خیلی چیزها درباره کتاب و کتاب‌خوانی مهم نیست، بهتر است به مسائلی از این دست نیز اهمیت ندهیم و بگذریم.

«هنر رنسانس» در نُه فصل به تشریح هنر در عصر رنسانس پرداخته و نویسنده با روش خاص خود سعی کرده تا گزارشی تقریباً کامل و همه جانبه از این موضوع به دست دهد. فصل نخست که پیشگفتار کتاب نیز محسوب می‌شود، عمدتاً به فضای کلی هنر در دوره رنسانس پرداخته و با توصیف چند نقاشی که نخستینِ آن‌ها تابلو مریم مقدس سیستین اثر رافائل است، تلاش کرده است تا علاوه بر آنکه نگاه ما را به نگاه بینندگان زمان خلق آثار، نزدیک می‌سازد، تصور دقیق‌تری از دوره رنسانس و تحولات آن دوره، به دست دهد. تبحر و مهارت فراوان هنرمندان، نگاه کارکردگرایانه و نه تنها زیبایی‌شناسانه به آثار هنری، چگونگی خلق آثار هنری و دشواری‌های آن، از جمله مهمترین مباحث پیشگفتار است.

فصل دوم به نقاشی‌های محراب‌ پرداخته است. آنچه در این فصل برای جانسون اهمیت داشته، علاوه بر بیان مشترکات نقاشی‌های محراب در کلیسا‌های مختلف، عینیت بخشیدن به انگیزه‌ها و چگونگی شکل‌گیری این‌گونه از نقاشی در فضای دینی پیش از رنسانس بوده. در پاراگراف‌های پایانی این فصل نیز می‌توان از آنچه پس از نهضت اصلاح دینی و ظهور لوتر، بر سر آثار هنری کلیسایی آمده به روایتی هرچند اجمالی دست یافت.

فصل سوم، روایت‌گری در هنر رنسانس را توضیح می‌دهد. این که اغلب نقاشی‌های کلیسایی، درپی روایت ماجراهای تاریخی یا حتی افسانه‌های دینی بوده‌اند، با این واقعیت گره می‌خورد که سفارش‌دهندگان این آثار از هنرمندان می‌خواسته‌اند تا تصویرسازی در نقاشی‌ها تداعی‌کنندة مراسم دینی مؤمنانی باشند که در زمان خلق اثر مخاطب آن بوده‌اند. نقاشی و صورتگری هرچند بنابر فرامین مقدس ده‌گانه کتاب مقدس، مورد نکوهش قرار گرفته بود، اما در عین حال به سبب اهداف مقدسی مانند تعلیم داستان‌های آموزندهٔ دینی به بی‌سوادان و تحریک احساسات دینی مردم، همواره مورد توجه آبای کلیسای کاتولیک بود. با این همه، به نظر مؤلف، نمی‌توان از صبغهٔ پررنگ دنیوی این تصاویر، چشم پوشید و به خوبی می‌توان در آن‌ها از تجمل‌گرایی ثروتمندانی که پشتوانهٔ مالی چنین آثاری بودند و نیز حوادث سیاسی و اجتماعی زمانه سراغ گرفت. در برخی از این آثار نیز حوادث زندگی سفارش‌دهندگان در ضمن زندگانی مسیح یا داستان دینی دیگری تصویر می‌شد.

چالش طبیعت و گذشته، عنوان فصل بعدی است. تقلید از طبیعت، ویژگی مهم نقاشان دوره رنسانس است. در واقع، مهارت یک نقاش هنگامی به اثبات می‌رسید که بتواند طبیعت را با دقتی هرچه تمام‌تر بازآفرینی کند و این دقت تا بدانجا بود که نقاشان در فریفتن دیگران برای اشتباه گرفتن تصویر با واقعیت، به رقابت می‌پرداختند، در عین حال، چنین تقلید ماهرانه‌ای، نوعی ادای دین به نقاشان عهد باستان بود و حکایتگر ویژگی بارز دیگر این دوره بود: اینکه رنسانس عصر احیای سنت‌های هنری دوره کلاسیک بود. در این دوره هنرمندان با خلق آثاری که بعضا بازآفرینیِ آثار دوره کلاسیک بود به رقابت با اسلاف خود در رم و یونان باستان پرداختند. نمایش واقع‌گرایانه پیکر انسان، رویکرد علمی لئوناردو داوینچی به کشف پدیده‌ها و تصویرسازی واقعیِ او از طبیعت، نیز انعکاس دقیق جزئیات در نقاشی‌ها و مجسمه‌ها، از جمله شواهدی است که سخن «لورنسو دو مدیچی» را تأیید می‌کند: «گذشته بازگشته است.» بحث مهم دیگر این فصل پرسپکتیو است که در بین هنرمندان ایتالیایی، اهمیت فراوانی پیدا می‌کند و در اوایل سده پانزدهم میلادی با دقتی ریاضی، اصول پرسپکتیو تشریح شد. نقض قواعد پرسپکتیو در اثری مانند شام آخر داوینچی، به عنوان شگرد او در تأثیرگذاری دراماتیک بر مخاطب از جمله بررسی‌های خواندنی مؤلف در این فصل است.

ظهور انسان رنسانسی و تمثال‌نگاری در فصل پنجم، با عبارتی از یاکوب بورکهارت آغاز شده: «رنسانس دوره‌ای بود که در آن اندیشه جدید فردیت … به عنوان یک وجود مستقل و خودمختار، برای اولین‌بار مطرح شد و در نهایت به انسان رنسانسی آرمانی و صاحب استعدادهای چندگانه منتهی شد». تمثال‌نگاری در سده‌های پانزده و شانزده نه‌تنها پیامبران و شخصیت‌های کتاب مقدس، بلکه نخبگان سنتی جامعه و چهره‌های سرشناس را نیز دربرگرفت. چهره‌های افرادی که در این دوره نقاشی شده‌اند، به نظر نویسنده، تصاویر ایده‌آل از صاحبانشان هستند نه تصاویری الزاماً واقعی. این تصاویر بیش از هرچیز حاکی از موقعیت سیاسی، جایگاه اجتماعی و نیز جاه‌طلبی‌ها و آرزوهای افراد است تا تصویری کاملاً واقعی که بتوان از آنها به سن و سال یا حتی زیبایی فرد پی‌برد. در این فصل مانند فصول پیشین، بحث در بستر بررسی آثار درخشانی از هنرمندان رنسانس پیش می‌رود؛ از مهمترین آثاری که بدان‌ها پرداخته شده می‌توان به پرترة آرنولفینی، پرتره آلبرشت دورر و سفرای هولباین اشاره کرد.

فصل ششم، به زنان در رنسانس اختصاص یافته و نویسنده به سه موضوع می‌پردازد: زنان در مقام موضوع هنر، زنانی که آثار هنری سفارش می‌دادند و زنان هنرمند. هرچند نویسنده در آغاز این فصل نظریه‌ای را توضیح می‌دهد که بر اساس آن زنان، رنسانسی نداشته‌اند، اما در پاسخ به پرسش‌هایی که در این‌باره مطرح شده معتقد است که حضور زنان به عنوان مدل و موضوع نقاشی، انکار ناپذیر است؛ با این وجود، در اینکه زنان با چه انگیزه و هدفی به عنوان موضوع نقاشی انتخاب می‌شدند، اختلاف نظر وجود دارد. جدای از هر انگیزه‌ای که ممکن است در نقاشی از یک انسان وجود داشته باشد، تصویر برهنه‌ای که تیسین از ونوس نقاشی کرده، با عطف نظر به سخنان مارک تواین درباره این نقاشی، احتمال وجود انگیزه‌های اروتیک، را در سفارش‌دهندگان چنین آثاری منتفی نمی‌کند. از سوی دیگر زنان، سفارش‌دهندگان مهمی نیز در آن دوره تلقی می‌شدند. زنان بیوه یا راهبه‌ای که به سبب فوت همسر یا استقلال مالی در کلیسا به ثروت فراوانی دست‌یافته بودند، درشمار مهمترین سفارش‌دهندگان آثار هنری محسوب می‌شدند و اثری هم که به وجود می‌آمد تا حد زیادی باید رضایت خاطر آنان را جلب می‌کرد. در آخرین بخش این فصل نیز، یکی از آثار لاوینیا فونتانا، نقاش زن دوره رنسانس، بررسی شده است.

در فصل هفتم، نویسنده به خانه‌های آن دوره و زمانه سری زده تا با نگاهی به اشیا و تصاویر خانه‌ها، بررسی نسبتاً دقیق‌تری از جایگاه هنر در رنسانس، ارائه دهد. تابلو‌ها، ظروف زینتی، صندوقچه‌های طلاکاری و نقش برجسته‌هایی که حاوی نشان‌های خانوادگی نیز هستند، نمونه‌هایی از وسایلی است که بدانها پرداخته شده. شاید یکی از مهمترین اهداف مؤلف در این بخش نشان دادن تأثیرات دوسویه فرهنگ عمومی و نهاد هنر است. تحولی که در شیوه ترسیم مسیح و مریم مقدس، پس از سده‌های دوازدهم و سیزدهم رخ داد، سبب شد تا روز به روز تصویری زمینی‌تر که تداعی‌کننده خانواده‌ای مقدس باشند، بر بوم‌ها بنشیند و نهایتاً همین نقاشی‌ها مبدل به نقش‌برجسته‌های چوبی می‌شدند، که به لحاظ داشتن بُعد و جنبه قوی‌ترِ تجسمی‌بودن، تأثیر دوچندانی بر مخاطب داشتند. صفحات پایانی این فصل به ژانرهای متفاوتی در آثار هنری پرداخته که برخی به سبب نهضت اصلاح دینی، رواج یافتند و در طی چند سده، تمام سرسراها و اتاق‌ها را به خود اختصاص دادند.

دو فصل پایانی کتاب به دو موضوع خاص اما بسیار مهم در هنر رنسانس پرداخته. فصل هشت، شهر فلورانس و تأثیر هنر بر معماری و فضای یکی از میدان‌های آن را بررسی کرده است و در فصل نُه، نویسنده نگاهی مختصر و مفید به زندگی هنری میکل‌آنژ داشته. در قرن چهاردهم با همت یکی از خاندان‌های پر نفوذ ایتالیا، علاوه بر میدان «پیاتزا دلا سینیوریا»، فلورانس تبدیل به شهری پر از معماری‌های زیبا و گرانقیمت شد. در فصل هشتم می‌توانیم گزارش خوبی از چگونگی آوردن مجسمه‌ها، طراحی معماری نوین و نیز تحولاتی که هم‌زمان با شکل‌گیری فلورانس با شکوه، در این شهر به وقوع پیوست، بخوانیم؛ تحولاتی که با افول و بازگشت دوباره ستاره خاندان مدیچی، صفحات خاندنی از این کتاب را به خود اختصاص داده.

فصل نهم که با پاراگرافی دربارهٔ هنر و هنرمند و تلقی ما از این دو مفهوم آغاز شده، میکل‌آنژ را به عنوان ابرستاره جهان هنر توصیف می‌کند؛ ابرستاره‌ای که با وجود رفتارهای مالیخولیایی‌اش، همواره معمار و شاعری مورد احترام به حساب می‌آمد. هنرمندان دیگری که در این فصل، نویسنده، ما را با آن‌ها آشنا می‌کند همه به جهت مقایسه با میکل‌آنژ، مورد بررسی قرار گرفته‌اند. اما ترجیح می‌دهم تا به‌جای به درازا بردن گزارش این فصل، این نکته را اضافه کنم که به رغم ترجمه روان، متن فارسی نیازمند بازبینی و ویرایش جدید است. عناوین از وحدت تلفظی در فارسی برخوردار نیستند، علاوه بر این، گاه نام‌های آثار هنری با ترجمه‌های متفاوت ذکر شده و این‌همه مشکل متن نیست؛ چرا که غلط‌های تایپی در هر فصل زیاد است و در برخی موارد به محتوای جمله آسیب جدی وارد ساخته است.