تا آنجا که یادم هست الهام همیشه به عشقبازی و اغوا نیاز دارد: اگر که فقط منتظر الهام بمانید، هیچگاه به سراغتان نخواهد آمد. همچنین اگر الهام به سراغم بیاید اما دستانم آمادۀ نوشتنش نباشند، لاجرم آن الهام به دنبال معبر خروجی نادرستی خواهد گشت. پس آن لحظه که وقت نوشتن دارم اما حس آن (یعنی الهام لازم) را نه، شروع به شمردن میکنم. شعرهای پنجبندی یا قطعه مینویسم، یا یک ریتم آماده میکنم و تکرارش میکنم؛ مثل نوشتن شعرهای دوهجایی، که البته دشوار است! اگر این هم نتیجه نداد، یکی دو ساعت به پارک یا کافه میروم، و دیدههایم را مینویسم: سعی نمیکنم چیزی بگویم، بلکه فقط به فرم، قافیهها و اطلاعات توجه میکنم. اینها کمکم میکنند. و اخیراً، خواندن آثار جان اشبری هم برایم مفید بودهاند: این نویسنده واقعاً آدم را تکان میدهد.
نویسندۀ «نگاهی از پنجرۀ موقتی»
Joanie Mackowski