فیروزه

 
 

دارا و ندار

نگاهی به فیلم «ندارها» ساختهٔ «محمدرضا عرب»

ندارها دومین اثر بلند سینمایی محمد رضا عرب است که می‌توان آن را یک سر و گردن از اثر قبلی او «آخرین ملکهٔ زمین» بالاتر دانست. علیرضا طالب زاده در مقام نویسنده ایده‌ای جذاب را موتور محرّک فیلم قرار داده تا داستان تلاش سه جوان از طبقه فقیر و تنگدست جامعه را روایت کند که برای کمک به نیازمندان خطر کرده و از افراد متمول و ثروتمند جامعه دزدی می‌کنند.

داستان و ایدهٔ ندارها را می‌توان نزدیک به آثار مشهوری همچون «رابین هود» و «بانی و کلاید» دانست که در دهه‌های پیشین سینمای ایران هم سابقه داشته و جذابیت خط داستانی‌اش مخاطب را بر روی صندلی سینما می‌نشاند. شدت فقر و شرایط سخت زندگی از یک سو و انباشت ثروت و ظلم از سوی دیگر موجب می‌شود شخصیت‌های اصلی فیلم برای فرار از شرایط موجود تا پای جان خطر کنند و به نوعی واسطه روزی بین خلق و خداوند شوند. این موضوع را مهری (هانیه توسلی) به عنوان راوی و اول شخص در شروع فیلم در مونولوگی می‌گوید که «…اون می‌گفت خداوند فرصت رو به هر کسی نمی‌ده که کمک کنه، مشکل ما از اونجا شروع شد که خواستیم این فرصت رو به زور از خدا بگیریم…» ادامه…


 

آماندای رنجور

نگاهی به فیلم «اینجا بدون من» ساختهٔ «بهرام توکلی»

بهرام توکلی از آن جمله کارگردانانی است که توانسته در این سال‌ها به کیفیتی ثابت و قابل توجه در فیلمسازی دست پیدا کرده و سیر صعودی را طی کند. او در سه اثر خود نشان داده به خوبی با قواعد سینما آشناست و می‌داند چگونه از ابزار و امکاناتش کمک بگیرد تا بتواند دنیای درونی آدم‌ها را به تصویر بکشد. او که تجارب موفق پابرهنه در بهشت و پرسه در مه را در کارنامه دارد توانسته در سومین اثرش با اقتباس از متنی قوی و آشنا که نوشته تنسی ویلیامز امریکایی است دوباره به درون شخصیت‌هایش نفوذ کند و بیننده را با ذهنیات آن‌ها درگیر نماید.

کارگردان با کمال مهارت و هوشمندی با داستانی ساده و ایده‌ای یک خطی، روایتی مرثیه‌وار از مشکلات و درد نهان انسان‌های امروز را ارائه می‌دهد. رویاهایی که آدم‌ها مدام با آن ها گلاویزند و تبدیل به دردی شده آمیخته از خواستن‌ها و نتوانستن‌ها. به عبارتی این همان دغدغهٔ تغییر در انسان مدرن است برای بهتر شدن. این نوع نگاه به خوبی در سه اثر توکلی یافت می‌شود. در پابرهنه در بهشت، یحیی در شمایل طلبه ای جوان برای فرار از فضای معمول و مرسوم در حوزه علمیه و یافتن خود به آسایشگاه و قرنطینه بیماران ایدزی می‌رود و در پرسه در مه، امین برای تغییر و رهایی از بحران روحی‌اش انگشت خود را قطع می‌کند و در اینجا بدون من، شاهد مادر و دو فرزندش هستیم که در تلاش‌اند وضعیت بحرانی و دشوار گذشته را جبران کرده و با آینده‌ای بهتر وضعیت نابسامان خود را التیام بخشند، از همین رو است که مادر (فاطمه معتمدآریا) از احسان (صابر ابر) می خواهد برای یلدا (نگار جواهریان) خواستگار بیاورد. ادامه…


 

حکایت مینی‌بوس قدیمی نعش‌کش

نگاهی به فیلم «جرم» ساختهٔ «مسعود کیمیایی»

بدون شک نام مسعود کیمیایی با تاریخ سینمای ایران گره خورده است. کیمیایی در دهه چهل با ساخت «قیصر» به همراه داریوش مهرجویی که در آن زمان «گاو» را آماده نمایش داشت، توانست تا حدودی با رعایت قواعد سینمایی و لحاظ مضامین اجتماعی، تحولی در روند سینمای ایران به وجود آورد و موجب رونق آن شود. سینمای کیمیایی مبتنی بر گرته‌برداری از سینمای وسترن و داستان‌گویی بر حسب پیرنگ اصلی و کلاسیک است. سینمای او متکی به خلق شخصیت‌هایی است که اسطوره‌وار با ظلم موجود در اجتماع مبارزه می‌کنند، خود را محق دانسته، اعتراض کرده و از بین می‌روند؛ تا از این طریق جهانِ مطلوب خود را بسازند یا عبرتی برای دیگران شوند و به تاریخ بپیوندد. کیمیایی در فیلم دومش «قیصر» به لطف بداعت سوژه، نوع نگاه و اصالت‌های فرهنگی شخصیت اصلی (با بازی بهروز وثوقی) محبوب همگان شده و مورد استقبال قرار می گیرد. قیصر جوانی است از دل مردم که برای رسیدن به عدالت و گرفتن انتقام خون خواهر و برادرش خطر می‌کند و جان خود را از دست می‌دهد. ادامه…


 

خاطرات زیر سنگ

شاید تا به حال بارها به دنبال فرصتی بوده‌ایم تا در یک مکان خلوت و دنج و به دور از هیاهو، محدودهٔ زندگی شهری را ترک کرده و به چیزهایی بیندیشیم که به طور عادی کمتر سراغشان را گرفته‌ایم. مثل یادآوری یک تصمیم، یک حالت خاص معنوی، یک موفقیت و یا هر چیز دیگر که سال‌هاست از ذهنمان دور مانده است و زنده شدنش حسی غریب را در آدمی به وجود می‌آورد. ادامه…


 

ماجراهای آقای ده‌نمکی

نگاهی به فیلم «اخراجی‌ها ۳» ساختهٔ «مسعود ده‌نمکی»

با اکران آخرین قسمت اخراجی‌ها در سینماهای کشور دوباره نام مسعود ده‌نمکی و سینمایش بر سر زبان‌ها افتاد. مضافاً بر این‌که این‌بار نیز چون دفعات گذشته اکران فیلم با حواشی‌های متعددی همراه بود. همزمانی اکران آن با فیلم پرافتخار «جدایی نادر از سیمین» و تحریم آن از جانب طیفی از طرفداران این فیلم، ارجاعات آشکار آن به وقایع پس از انتخابات ۸۸، توزیع کپی‌های پرده‌ای آن در بازار و… . در این نوشته نمی‌خواهم به انبوه حواشی‌های پیرامون اخراجی‌ها و ده‌نمکی از ابتدا تا به امروز بپردازم، بلکه قصدم این است که با نگاهی به اخراجی‌ها ۳ چند نکته اساسی را دربارهٔ ده‌نمکی و سینمایش مطرح کنم.

اگر اخراجی‌ها ۱ با مشاورهٔ «پیمان قاسم‌خانی» لااقل مسیری را در شیوهٔ قصه گویی دنبال کرد و تغییر و تحول شخصیت اصلی را شکسته بسته نشان داد، یا اگر در اخراجی‌ها ۲ به اجبار می‌پذیرفتیم که دو ماجرای اسارت رزمندگان و گروگان‌گیری در هواپیما به طور موازی پیش می‌روند، دیگر در اخراجی‌ها ۳ تحت هیچ شرایطی نمی‌توانیم قبول کنیم که قصه‌ای در کار است و نظمی حاکم است. همان‌طور که ده‌نمکی موقع نوشتن اخراجی‌های ۱ و ۲ دچار ذوق‌زدگی شده و تمام حرف‌های دلش در این چند سال را همراه با طنز و شوخی بیان کرده، آخرین ساخته‌اش را به گفته خودش زیر «بمباران اطلاعاتی» به زمینی بایر تبدیل کرده و نشانی از ظرافت‌های هنری و رعایت چارچوب فیلمنامه‌نویسی یافت نمی‌شود. مخاطب در بین انبوهی از پلان، سکانس، کاراکتر و لوکیشن‌های مختلف گم می‌شود و به دنبال ربط منطقی اثر می‌گردد. فیلمنامه اخراجی‌ها ۳ قربانی حجم بالای شوخی‌ها، داستانک‌های رها مانده، دیالوگ‌های سطحی و عدم طراحی موقعیت است و این موضوع بیش از پیش به باورپذیری داستان لطمه وارد کرده است. ادامه…


 

جای خالی درام

نگاهی به فیلم «سیب و سلما» به کارگردانی «حبیب‌الله بهمنی»

چند ماه قبل از شروع جشنواره فیلم فجر خبر از ساخته شدن فیلمی آمد که شخصیت اصلی آن طلبه است. برایم جالب بود ببینم بعد از فیلم‌هایی همچون زیر نور ماه، پا برهنه در بهشت، طلا و مس و آثاری دیگر این بار قرار است از چه منظری به این صنف پرداخته شود. طلا و مس در جشنوارهٔ قبل توانست خاطرهٔ خوبی در ذهن منتقدان و مردم بگذارد و حالا نوبت حبیب الله بهمنی بود تا، در بازگشت دوباره خود به سینما پس از ده سال، با سیب و سلما قدمی دیگر در این مسیر بردارد و طعم شیرین طلا و مس را در ذائقهٔ تماشاگران تکرار کند.

سیب و سلما داستان طلبه جوانی است که سیبی را می‌خورد و پس از خوردن سیب به دنبال مالک اصلی آن و جلب رضایت او می‌گردد و در خلال این جست‌و‌جو اتفاقات جالبی برایش رخ می‌دهد. بهمنی در بازگشت دوباره خود به سینما اثری با مضمون اخلاقی و موضوع حق‌الناس را به نمایش گذاشته است. با توجه به شخصیت کارگردان، آثار و نوع تفکر او توقعمان غیر از این فیلم چیز دیگری نبود اما به هر حال شخصیت او برای تولید اثری با فرم و محتوای قوی کفایت نمی‌کند و صرف استفاده از ریتم آرام، نماهای زیبای طبیعت، انتخاب سوژه‌ای اخلاقی و مرتبط با احکام دین و یا قرار دادن طلبه به عنوان شخصیت اول، اثر مطلوب را نتیجه نمی‌دهد. پس نخست این‌که سیب و سلما جدای از موضوع و کاراکتر نیاز به فیلمنامه‌ای قوی دارد تا بتوان آن را در زمره فیلم‌های خوب جشنواره جای داد و بعد ادعا کنیم که فیلم معنویت‌گرا است و می‌تواند به عنوان الگو مطرح شود. اساساً تا وقتی فیلم سر و شکل سینمایی و هنری نداشته باشد کمی سخت است درباره پیام‌ها و جزئیات آن قضاوت کنیم. در همین جشنواره بیست و نهم شاهد فیلم جدایی نادر از سیمین ساخته اصغر فرهادی بودیم. فیلمی که علی رغم فضای آن، ریتم تند و یا موضوع اجتماعی‌اش به شدت اخلاق‌مدار بود و نوع ساختار آن در ادامه فیلم قبلی کارگردان (درباره الی…) درباره سوژه‌هایی اخلاقی بود که به واقع جهشی در روند فیلمسازی سینمای ایران محسوب می‌شود. اما سیب و سلما هم با توجه به اینکه موضوعی اخلاقی را دستمایه قرار داده و طبیعتاً تأثیر این مبحث اخلاقی در اجتماع زیاد است می‌توانست جذاب، هنری و مخاطب‌پسند باشد که متأسفانه دچار نقصان‌هایی است و فیلم موفقی ارزیابی نمی‌شود. ادامه…