فیروزه

 
 

من اغنیا را می‌پرستم

مارینا تسوه تایوادر ستایش اغنیا

اعتراف می‌کنم قبل از هر سخنی
که کیلومتر‌ها فاصله است میان ما
و نیک آگاهم که از قماش ولگردانم
در دنیایی که جای اشخاص عظیم‌الشانی‌ست چون شما.

له شده زیر چرخ‌های تجمَل
هم سفره با هر چه علیل و ذلیل
از بلند ِ برج ِ ناقوس بانگ بر می‌دارم:
می‌پرستم من اغنیا را!

به خاطر ریشه‌ی سست و پوسیده‌ی آن‌ها
به خاطر نهال ِ کج‌رسته‌ی روح‌شان
و به خاطر ِ دست‌های حیران و سرگردان ِ آن‌ها
در رفت و آمد به جیب‌شان؛

به خاطر سِحر ِ کلام ِ آن‌ها که نرم‌ترین سخنان‌شان
همچون فرمانی شدیداللحن اطاعت می‌شود،
به خاطر ممنوع الورود بودن‌شان به بهشت
و به خاطر این که هرگز در چشمان مخاطب خود نمی‌نگرند،

به خاطر ارسالِ پیام‌های محرمانه با نامه‌رسان!
و بیان تمناها و نیازهاشان به واسطه‌ی پادو.
و به خاطر ِ مست‌کردن‌ها و عشق‌ورزی‌های تصنعی
در جشن‌ها و مهمانی‌های تشریفاتی،

و به خاطر این که با همه‌ی تمهیدات‌شان
هرگز قادر به خریدن ِ من نیستند
نه در ملال، نه در خوشی و نه در تنگنا
و در کمال وقاحت تآکید می‌کنم: می‌پرستم من اغنیا را!