۱
لاریب فیه دیدمش و آفتاب بود
رنگ شهود داشت اگرچند خواب بود
پیشانیاش نشان الف لام میم داشت
تعبیر صادقانه تلکالکتاب بود
چشمش ز آیه آیه ستاره اشارتی
خالش روایتی ز شب و ماهتاب بود
با من ز رازهای سماوات شرح گفت
رازی که رمز او همه تفسیر ناب بود
دیدم جمال را که از او جام میگرفت
دیدم جلال را که قدح پر حباب بود
در هر پیاله با من از اسرار عشق گفت
از من همه نیاز و از او انتخاب بود
پرسیدم: از وصال مرا هم عنایت است؟
ابرو ز هم گشود و همینش جواب بود ادامه…