نفس در هذیان خطوط
و جنگ نزدیک شد
به رگهایم!
من این استکان مبهم را نمیدانم چرا نوشیدم!
حالا مثل دستهای تو
دنبال نیمهام میچرخم
در پا گرد صلح
بی درد سر! ادامه…
نفس در هذیان خطوط
و جنگ نزدیک شد
به رگهایم!
من این استکان مبهم را نمیدانم چرا نوشیدم!
حالا مثل دستهای تو
دنبال نیمهام میچرخم
در پا گرد صلح
بی درد سر! ادامه…