مادهٔ سبز و لزجی از دهان «بیلی» خارج شد.
«چی شده بیلی؟»
«مریض شدم مامان»
«حرفت احمقانه است. پسرها که مریض نمیشن!»
«چند تا دختر با موهای شرابی از بشقاب پرنده اومدن و من رو مریض کردن» ادامه…
مادهٔ سبز و لزجی از دهان «بیلی» خارج شد.
«چی شده بیلی؟»
«مریض شدم مامان»
«حرفت احمقانه است. پسرها که مریض نمیشن!»
«چند تا دختر با موهای شرابی از بشقاب پرنده اومدن و من رو مریض کردن» ادامه…
وقتی فرماندار ایالت به بازدید پرورشگاه رفت، بچهها برای سؤال و جواب به خط شدند. فرماندار از کنار آنها رد میشد و میپرسید: «میخواهی چه کاره بشی؟» یکی از دخترها گفت:
«پرستار»
«آفرین! ما با کمبود پرستار مواجه هستیم.»
«پلیس»
ادامه…