۱
با دوربین چیزی نمیدیدم پس کارِ نزدیکانِ من بودهست
هر اتفاقِ تازه افتاده از پیش از اینها ظاهراً بودهست
چشمانِ عینک را در آوردم تا حظ کنم از ضعفِ بینایی
هرچند حتی کور هم میدید تصویرِ در آیینه، زن بودهست
تاریکخانه، جای امنی بود تا ناگهان یک صفحه ظاهر شد
معلوم شد عکاس، پنهانی فکرِ فقط مطرح شدن بودهست ادامه…