«مستند رژۀ شرمنها از راس مکالوی، که تصویری از خود اوست، حیات نویسندگی مرا دگرگون کرد. (اندکی پس از دیدن این مستند، ندایی به من میگفت: این اولین فیلمی است که جنوب را، آنگونه که در آن زیستهام، به تصویر میکشد. و من به غلط شنیدم که آن ندا میگفت: خود را، آنگونه که در آن زیستهام…) از کدام مشخصۀ این کار بیش از همه خوشم میآید؟ سردرگمی میان گزارش میدانی و پرترهای که نقاش از خود میکشد؛ سردرگمی میان قصه و داستان؛ استفادۀ نویسنده-راوی از خودش به عنوان شخصیت فیلم، به عنوان نمایندۀ احساسها؛ ضدخطی بودن آن؛ کنار گذاشتن و در عین حال توجه محتاطانه به ماشینهای سازندۀ آثار هنری؛ جدیت مطلق، در قالب کمدی؛ نیروی وحشیِ صدای خاص و زیبای او.» ادامه…