فیروزه

 
 

چندین هزار آهنگ

هرگاه به عنوان یک نویسنده کمی احساس غم یا نومیدی می‌کنم، به خودم یک تکلیف هنری می‌دهم؛ کاری که اغلب، عناصر واضح و مطمئن در آن نقش مهمی ایفا می‌کند. مثلاً چند سال پیش، تصمیم گرفتم مجموعه‌ای در مورد موسیقی جامپ بلوز بنویسم. به چندین هزار آهنگ گوش دادم، و در حین این کار، فهرست تنظیم آن را یافتم (بیش از ۱۲۰ برنامه ضبط شده، بیش از ۱۵۰ آهنگ) که تا هفت سی دی هم رسید. موسیقی جامپ که از بیشترِ موسیقی های راک پرتحرک‌تر است، موجب شد حداقل وقتی در مقابل شنوندگان کتابم را می‌خوانم، مورد توجه باشم؛ و نظم و ترتیب آهنگ‌ها در یک آلبوم موسیقی به من یادآوری کرد که هریک از اشعار یا داستان‌های یک مجموعه چگونه اغلب نیاز به هماهنگی با یکدیگر دارند. این کتاب از آهنگ‌های ملایم تِنور (صدای زیر مردانه) موسیقی جامپ که با ساکسیفون یا گیتار یا دیگر سازها نواخته شده، به خوبیِ غزل‌هایی که بسیاری از شخصیت‌ها و موقعیت‌های بانمک را آشکار می‌کند چیزی نمی‌گوید. اما من اغلب این آهنگ‌ها را مثل یک گرامافون سکه‌ای در ذهنم می‌نوازم، و ضرباهنگ و ریتمشان به زبان نوشتاری من راه می‌یابد. ادامه…