فیروزه

 
 

گنجینه‌ای از یادمان‌های شخصی

من گنجینه‌ای از یادمان‌های شخصی دارم. آلبوم گروه J. Geil به نام Bloodshot که در سال ۱۹۷۳ روی صفحه پخش می‌شد، وقتی که آن صفحه را از قابش بیرون می‌کشم، مرا به زمانی برمی‌گرداند که شاعری تازه‌کار بودم و از شعرهای R&B آن‌ها الهام می‌گرفتم. یک نشان فلزی «COVER» چرب و چیلی هم دارم که از خط تولید کارخانه فورد دزدیدم. وقتی که می‌خواستم روی اکسل ماشینم حفاظ جوش بدهم، این نشان بالای ماشین گذاشته شده بود. همین طور یک تکه پوسته درخت غان که در مسافرتی خانوادگی به شمال میشیگان بریدم، وقتی بچه بودم اسم خودم را روی آن کنده بودم. این اشیای جادویی مرا به آن زمان‌ها و مکان‌های خاصی ‌می‌برد که به عنوان یک نویسنده و یک انسان نیاز دارم به آن‌ها رجوع کنم. ادامه…