فیروزه

 
 

تأملاتی در باب داستان کوتاه

قسمت دوم

(قسمت اول)

۶) ایدۀ درخشان: مفاهیمی که می‌توانند به خوبی در ۲۰۰ یا ۵۰۰ یا حتی هزار کلمه گنجانده شوند، اگر بخواهیم آن‌ها را با اصرار در یک رمان بیان کنیم، می‌توانند به چیزهای زشت و زننده‌ای تبدیل شوند. در این مواقع ممکن است یک ایدۀ داستانی کم‌حجم ولی پرمحتوا، به عنوان داستان فرعی در رمان ناپدید شود. من کارهایم را با داستان های ترسناک آغاز کردم؛ بسیاری از ایده‌های خوب این ژانر در قالب داستان کوتاه بهتر پیاده می‌شوند. اقتباس‌‌هایی از کارهای «استفن کینگ» که برای فیلم با استقبال خوبی مواجه شدند، به طور کامل از داستان‌های کوتاه او اخذ شده‌اند. داستان‌های کوتاه می‌توانند به ناب‌ترین شکل داستانگو باشند، رمان‌ها می‌توانند بستری برای بیان دغدغه‌های بلند مدت باشند (تا به حال چند تا از این نمونه‌ها خوانده‌ایم؟) و شعرها می‌توانند با فصاحت و فرح بخشی زبانی خاص خودشان [از پایبندی به این قواعد] فرار کنند. در داستان‌های کوتاه باید به صورت پیوسته کلمات را حرس کنید و صیقل بزنید تا تعداد کلمات به اندازۀ مهم و ضروری برسد و داستان به نقطۀ قابل اتکایی دست یابد که نثر زیبا و ساختار یک خوانش کلاسیک را داشته باشد. ادامه…


 

تأملاتی در باب داستان کوتاه

قسمت اول

داستان کوتاه، برای یک نویسندۀ نوپا، چه معنایی دارد؟

باور رایج در این روزها این است که داستان‌های کوتاه فروشی ندارند و حتی ناشران هم آن‌ها را نمی‌خرند، اگر بخواهید در مسیر نوشتن فعال باشید، باید پارو زدن در قسمت ساحلی و کم عمق [یعنی نگارش داستان کوتاه] را متوقف کنید و سوار کشتی رمان شوید. اما چرا هنوز هم نویسندگان دوست دارند داستان کوتاه بنویسند؟ و چرا شما همچنان میل خواندن (یا حتی نوشتن) آن را دارید؟ ادامه…