(قسمت اول)
۶) ایدۀ درخشان: مفاهیمی که میتوانند به خوبی در ۲۰۰ یا ۵۰۰ یا حتی هزار کلمه گنجانده شوند، اگر بخواهیم آنها را با اصرار در یک رمان بیان کنیم، میتوانند به چیزهای زشت و زنندهای تبدیل شوند. در این مواقع ممکن است یک ایدۀ داستانی کمحجم ولی پرمحتوا، به عنوان داستان فرعی در رمان ناپدید شود. من کارهایم را با داستان های ترسناک آغاز کردم؛ بسیاری از ایدههای خوب این ژانر در قالب داستان کوتاه بهتر پیاده میشوند. اقتباسهایی از کارهای «استفن کینگ» که برای فیلم با استقبال خوبی مواجه شدند، به طور کامل از داستانهای کوتاه او اخذ شدهاند. داستانهای کوتاه میتوانند به نابترین شکل داستانگو باشند، رمانها میتوانند بستری برای بیان دغدغههای بلند مدت باشند (تا به حال چند تا از این نمونهها خواندهایم؟) و شعرها میتوانند با فصاحت و فرح بخشی زبانی خاص خودشان [از پایبندی به این قواعد] فرار کنند. در داستانهای کوتاه باید به صورت پیوسته کلمات را حرس کنید و صیقل بزنید تا تعداد کلمات به اندازۀ مهم و ضروری برسد و داستان به نقطۀ قابل اتکایی دست یابد که نثر زیبا و ساختار یک خوانش کلاسیک را داشته باشد. ادامه…