فیروزه

 
 

مبانی فلسفه هنر

طرح روی جلدیکی از مسایلی که انسان همیشه با آن درگیر است، یافتن و تأمل کردن در ذات اشیا است. به این معنا که انسان در هر زمانی، با هر چیزی روبه‌رو می‌شود، دنبال این است که بداند آن چیز، دارای چه ذاتی است؟ چه گوهری دارد؟ به عبارت دقیق‌تر، انسان همواره، برای شناخت خود و هستی، از ماهیت و چیستی نمودهای هستی پرسش می‌کند. در این رهگذر، وقتی انسان با آثار زیبا، جالب و جذاب، برخورد می‌کند، همواره پرسش‌هایی در ذهن دارد، از جمله، زیبایی چیست؟ زیبایی چه مولفه‌هایی دارد؟ ملاک و معیار ارزیایی آثار زیبا چه چیزهایی است؟ آثار زیبا در چه زمانی هنری هستند؟ آیا هنر همان زیبایی است؟ و هزاران هزار پرسش دیگر.

برای پاسخ دادن به این پرسش‌ها، بشر در طول تاریخ، تمهیدات فراوانی را به کار برده است. اما نکته مورد توجه و قابل بررسی این است که این پرسش‌ها در قرن معاصر — یعنی از رنسانی به بعد — رنگ و بوی جدی‌تری به خود گرفت. فیلسوفان و منتقدان آثار هنری، به این مباحث به صورت آکادمیک و برنامه‌ریزی شده پرداخته‌اند؛ حتی در طول این فرایند زمانی، رشته‌ای مستقل و مهمی به نام فلسفه هنر یا زیبایی‌شناسی راه‌اندازی کرده‌اند.

به تدریج کار به جایی رسید که این رشته، گرایش‌های متعددی را به خود گرفته و به مجموعه‌ای از شاخه‌های فلسفی هنر تبدیل شده است.

اما در جامعه هنری و فرهنگی ایران، هنوز به فلسفه هنر در حد یک دوره عمومی حتی پایین‌تر از آن پرداخته می‌شود؛ به این معنا که نویسندگان، هنرمندان و حتی منتقدان، آگاهی جامع و حتی لازمی از این علم ندارند. به همین علت، اکثر نقدها و اظهارنظرهای تئوریک، خام، گذرا، کم‌مایه، و حتی جاهلانه است.

یکی از راه‌های درمان این بیماری، ترجمه و تألیف کتاب‌هایی است که فلسفه هنر را با زبان روان و سلیس و در عین حال، متقن و معتبر، به جامعه فرهنگی – هنری ما معرفی کند.

از جمله کتاب‌هایی که تاکنون به زیور طبع آراسته شده و در مجامع علمی و هنری، جایی برای خود باز کرده است، کتاب مبانی فلسفه هنر خانم آن شپرد است.

نویسنده این کتاب، یکی از معلمان با تجربه و موفق رشته یادشده است. این کتاب حاصل سال‌ها تلاش، تحقیق و تدریس ایشان در دانشگاه‌های معتبر و ممتاز انگلستان است. کتاب یادشده ویژگی‌هایی دارد که می‌تواند هم برای دانشجویان و هم برای کسانی که به نوعی با کار هنری سر و کار دارند، سودمند و مفید باشد.

از ویژگی‌های بارز این کتاب، روانی آن از حیث علمی است. به این معنا که کتاب شامل مطالب و گزینه‌هایی است که از مسلمات این رشته به شمار می‌روند و از آوردن جدل‌های فلسفی و نقل قول‌های مشکل که باعث سردرگمی مخاطب غیرحرفه‌ای می‌شود، اجتناب نموده است. به عنوان مثال، در بحث تعریف هنر، به قدری سخنان مختلف و متضاد وجود دارد که اگر نویسنده می‌خواست به یک‌دهم آن‌ها بپردازد، مثنوی هفتاد من کاغذ می‌شد و مخاطب به یک نوع سردرگمی معنایی دچار می‌گردید.

از طرف دیگر، بیان نویسنده به گونه‌ای است که روحیه علمی در آن موج می‌زند، برعکس برخی از کتاب‌ها که برای متخصصان رشته فوق نوشته می‌شود.

از دیگر ویژگی‌های ممتاز کتاب این است که به موضوعاتی در این زمینه می‌پردازد که اکثر مخاطبان هنری با آن درگیر هستند. برای نمونه، یکی از مباحثی که به طور معمول مطرح می‌شود این است که: «چرا به هنر رو می‌آوریم؟» نویسنده به خوبی دریافته است که اولین واکنشِ یک مخاطب در قبال یک اثر هنری، برای لذت یا توضیح این پرسش است. نویسنده در پاسخ این پرسش، زاویه‌های مختلف این مسأله را بررسی می‌کند و پاسخ می‌دهد و خواننده به روشنی مقصود را درمی‌یابد.

کتاب مبانی فلسفه هنر در ۹ فصل تدوین شده است که در واقع ۹ مدخل اساسی فلسفه هنر می‌باشد که عبارتند از:

۱. چرا به هنر رو می‌آوریم؟

۲. نسخه‌برداری (در واقع یکی از تعاریف مهمی است که از زمان افلاطون باقی مانده است و تاکنون با این تعریف از هنر، عده‌ای به نقد و تحلیل شناخت آثار هنری می‌پردازند)؛

۳. فرم‌نمایی؛

۴. فرم (این مورد نیز از تعاریف مهم هنر به شمار می‌رود که در حال حاضر، مورد تأکید فراوانی است)؛

۵. هنر، زیبایی و درک زیبا‌شناسانه. در این فصل، نویسنده به وجه تشابه و تفاوت، هنر و زیبایی می‌پردازد و این دو را به لحاظ مفهومی و مضمونی جدا می‌کند؛ به این معنا که هنر ساخته بشر است و می‌تواند زیبا و زشت باشد و از طرفی، زیبایی اعم از هنر که ساخته بشری و غیر آن است؛

۶. نقد، تأویل و ارزیابی: در این فصل، یکی از کارکردهای مهم فلسفه هنر که نقد و تحلیل آثار هنری است مورد بحث قرار می‌گیرد؛

۷. نیات و انتظارات: در این فصل به بحث نیت هنرمند در خلق اثر و انتظار مخاطب هنر پرداخته می‌شود؛

۸. معنا و صدق: معنا در یک اثر هنری چیست؟ به این معنا که وقتی با یک اثر هنری رو به رو می‌شویم. می‌پرسیم معنای این اثر چیست؟ در این فصل به صورت مفصل در این زمینه بحث شده است؛

۹. هنر و اخلاق: این یکی از مباحث جدی است که هنر چه ارتباطی می‌تواند با اخلاق داشته باشد؟ به این معنا که آیا می‌توان اخلاق هنر را محدود کند، یا این‌ها ارتباطی ندارد که در این فصل به این گونه مباحث پرداخته می‌شود.

در پایان کتاب، یک بخش برای مطالعه بیشتر، واژه‌نامه و نمایه تدوین شده است که برای راهنمایی مخاطبان می‌تواند سودمند و مفید باشد.

* مبانی فلسفه هنر، آن شپرد، ترجمه علی رامین، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ پنجم، ۱۳۸۵.


 

هنر یعنی محاکات

یکی از اساسی‌ترین دغدغه‌های انسان، دغدغه‌ی شناخت هستی است. شناخت یا طلب شناخت، گوهر هستی همواره انسان را به گونه‌های مختلف مشغول داشته است. اینکه هستی چه گونه‌ای دارد. مظاهر و مصادیق آن چه حالت و احوالی دارد. بزرگ‌ترین مسئله انسان در طول تاریخ بشریت بوده و هست.

از این رهگذر، انسان بعد از دریافت اینکه چیزی به نام هنر وجود دارد که در قالب‌هایی چون نقاشی، مجسمه‌سازی، نمایشنامه، داستان، شعر، رقص، موسیقی… بروز و ظهور دارد. این سؤال را از خود نمود که این هنر چه ماهیتی دارد؟ این قالب‌های هنری چه گوهری دارند؟ (به عبارت واضح‌تر) هنر چیست؟

طرح از سید محسن امامیانپاسخ به این سؤال، باعث اختلاف‌های عمیقی، در روند مباحث فکری، فرهنگی، در جوامع مختلف نمود. هر کس با توجه به داشته و یافته خود پاسخی به این سؤال داده است. از آن جایی که شناخت ذات اشیاء و پدیده‌ها امکان ندارد. انسان همواره پدیده‌ها را از طریق ظواهر و عوارض آن‌ها می‌شناسد. به قول فیلسوفان مسلمان، انسان، حس جوهرشناس ندارد. پس نباید انتظار داشت که یک تعریف جامع و مانع، از هنر ارائه شود.

اولین تعریفی در تاریخ هنر، از هنر ارائه دادند، تعریفی است منسوب به افلاطون است، که در فلسفه یونان و بعد از آن، همواره افلاطونیان، بر این تعریف پافشاری کرده‌اند. و این تعریف از هنر، باعث اتفاقات قابل توجهی، در جامعه هنری آن روزگار یونان زمین شد. اگر چه عده‌ای از هنرمندان رئالیست تابع این نوع تعریف از هنر و در هنر هستند.

در این تعریف: هنر، عبارت است حکایت یا نسخه‌برداری از عالم واقع (یا عینی). در این تعریف هنر چیزی جز تقلید از طبیعت نیست. یا نسخه‌ای یا کپی از طبیعت. در اکثر نقاشی‌های رئالیستی رد پای این نگرش دیده می‌شود. مثلاً نقاشی به مناظر طبیعی نگاه می‌کند، یک درختی، یا اسبی یا سنگی را نقاشی می‌کند. این در واقع، تصویری از طبیعت را به بوم نقاشی انتقال می‌دهد.

افلاطون چون عالم واقع را مثالی، از حقیقت محض می‌دانست. به عبارت دیگر عالم مادی و محسوس را سایه‌ای از یک حقیقت متعالی قلمداد می‌کرد. از این رهگذر، سایه هم هیچ وقت نمی‌تواند، تمامی کمالات صاحب سایه یا حقیقت را داشته باشد، پس ناقص است. و از طرف دیگر هنر نیز سایه‌ای یا نسخه‌ای نازل‌تر از آن سایه است. پس بنابراین نمی‌تواند چیز قابل قبولی از آن حقیقت متعالی را برای انسان آفتابی کند. در نظر افلاطون، هنر، تقلید تقلید است. و به همین خاطر، افلاطون در کتاب جمهوری، بر این باور است که شاعران – که نماینده تام هنرمندان هستند – باید از مدینه فاضله بیرون روند. چرا که آن‌ها با روایت ناقص از حقیقت، و دست گذاشتن بر روی عواطف و احساس مردم – نه به کار گرفتن ادراک آنها – باعث گمراهی و ضلالتِ مردم می‌شوند و مدینه فاضله، مبدل به مدینه ضاله می‌نمایند.

از آنجایی فکر و اندیشه افلاطون، بر سرتاسر قلمرو فکر بشری سیطره دارد، این اندیشه نیز در بین متفکران و هنرمندان همواره اقبال داشته است. مخصوصاً در نقاشی و هنر مسحیت. علی‌الخصوص در دوران قرون وسطی.

برای مثال رافائل در نامه‌ای که در سال ۱۵۱۶ به کاستیلیونه نوشته، می‌گوید «برای آن که زن زیبایی را نقاشی کنم باید زنان زیبای زیادی را ببینم و این در شرایطی است که تو باشی و در انتخاب به من کمک کنی ولی از آن جایی که شمار زنان زیبا بسیار اندک است و شمار داوران و زیباشناسان از آن هم کمتر، از ایده‌ای که به ذهن خودم می‌رسد بهره می‌گیرم.

اگر چه این نظریه از زوایای مختلف قابل نقد و بررسی است ولی ما در این مقاله به دنبال نقد و بررسی آن نیستیم، ان‌شاءالله در یادداشت‌های بعدی، با مطرح کردن تعاریف دیگر، به ضعف و قوت این تعریف پی خواهیم برد.


 

چیستی هنر

طرح روی جلدچیستی هنر
اسوالد هنفلینگ Oswald, Hanfling
ترجمه علی رامین
تهران – هرمس
چاپ سوم، ۱۳۸۴

فیلسوفان و منتقدان آثار هنری، در تأمل‌شان نسبت به مقوله‌های هنر، همواره با چند پرسش روبرو هستند که پاسخ این پرسش‌ها به تأمل و تفکر آن‌ها، در نقد، تحلیل، تفسیر و تبیین آثار هنری جهت می‌دهد. پرسش و پاسخ و گفت و گوی در این زمینه، تحت علمی به نام فلسفه هنر جای گرفته است. از آن‌جا که این علم یا این فعالیت، آبشخوری جز فرهنگ غرب ندارد و در ممالک شرقی چندان به آن توجه نشده است برای دریافت و اشراف به این مقوله‌های فرهنگی هنری باید از ترجمه آثار شاخص و برجسته آغاز نمود.

اگر چه ترجمه آثار فلسفه هنر، قدمت چندانی در ایران ندارد اما پس از انقلاب خصوصاً در دو دهه اخیر سرعت قابل توجهی گرفته است. یکی از این ترجمه‌ها کتاب چیستی هنر است.

این کتاب از سه جستار عمده تشکیل یافته است:

جستار اول: تعریف هنر.

نویسنده کتاب معنا و مفهوم هنر را در یک سیر تطوری و تحولی تاریخ، از افلاطون تا معاصران، مورد نقد و بررسی قرار می‌دهد و یک تحلیل نسبتاً جامع از این مقوله ارائه می‌دهد که خواننده را با جغرافیای بحث آشنا می‌سازد و زمینه‌های مطالعه تخصصی را برای او فراهم می‌آورد. وی، سه نظر اصلی و مهم «تعریف هنر» را که در تاریخ هنر، طرح شده است، بیان می کند. و در ذیل هر کدام به معرفی طرفداران و ذکر ویژگی و خصیصه‌های آن می‌پردازد.

آن سه نظر عبارتند از: مکتب بازنمایی (نسخه برداری) که نماینده اصلی این تفکر افلاطون است که بعد از او هم این نظر، در طول تاریخ پیروانی داشته است. در این تعریف گفته‌اند که اثر هنری موضوعی از طبیعت و عالم واقع را باز می‌تاباند یا از آن حکایت می‌کند.

نظریه دیگر، نظریه فرانمایی هنر است که نمایندگان اصلی این جریان فکری کروچه، کالینگوود و تولستوی می‌باشند. در این نظریه هنر وسیله و ابزاری برای بیان و القای عواطف، احساسات، حس‌ها و حالت‌های درونی انسان است.

و اما نظریه سوم، نظریه فرمالیست‌ها است، که این نظریه حاصل تأملات عده‌ای از اندیشمندان روسیه در قرن بیستم است که بعد از آن توسط ادوارد هانسلیک، مؤلف کتاب زیبایی‌های موسیقی و چند نفر دیگر در غرب پی‌گیری شد. در این نظریه تأکید بر فرم هنر است. در واقع آن‌ها بر این باورند که ذات و گوهر هنر را باید در فرم آن یافت. این نظریه یکی از نظریات مهم هنر، در عالم مدرن قلمداد می‌شود.

جستار دوم: ویژگی‌های زیبایی‌شناسی

یکی از مهم‌ترین مسائل هنر، در جهان غرب، مسئله زیبایی‌شناسی است، طرح این مسئله که زیبایی جزء ذات هنر است یا نه؟ یکی از مباحث جنجال‌برانگیز مباحث هنر در دوران مدرن بوده است. برخی بر این باورند که اساساً هنر، تجربه زیباشناختی بشر از هستی است. برخی نیز چون مارسل دوشان می‌گویند: هنر تجربه‌ای است اعم از زیبایی و زشتی، از هستی.

نویسنده کتاب چیستی هنر، زیبایی را از ویژگی‌های هنر می‌داند، او در این جستار به تحلیل و بررسی این مقوله در هنر می‌پردازد. عناوین مباحثی که طرح می‌کند بدین قرار است.

۱. زیبایی و تناسب؛ ۲. زیبایی و احساس؛ ۳. زیبایی و نظریه‌های لبپیت؛ ۴. نیروی دستوری داوری‌های زیبایی؛ ۵. افول نقش زیبایی؛ ۶. برآمدن فرم‌گرایی؛ ۷. ویژگی‌های زیبایی شناختی و غیر زیبایی شناختی؛ ۸. ویژگی‌های «فرانسوی».

جستار سوم:

در جستار اول و دوم، بحث درباره چیستی هنر بود. به عبارتی، شناخت هنر، یا تأمل در ماهیت و چیستی هنر. و در این فصل، بحث از هستی هنر است. یا تحلیل شأن هستی‌شناسانه هنر می‌باشد. در این جا، سؤال این است که هنر چگونه وجود پیدا می‌کند؟ یعنی آیا هنر در ذهن تحقق پیدا می‌کند یا در عین؟ یا اصلاً وجود هنر، نفس‌الامری است. آیا هنر وجود مادی دارد؟ یا تحقق آن در عالم متافیزیک صورت می‌گیرد؟

نویسنده، در این جستار، هنرها را از لحاظ وجودی به دو گروه تقسیم می‌کند:

۱. هنرهای یکتا. ۲. هنرهای تکثیری (کثرت‌پذیر) که هر کدام از این گروه‌ها ویژگی هستی شناختی خاص خود را دارند.

وی با مقایسه آثار هنری مختلف، از سمفونی پنج بتهوون گرفته تا نقاشی‌های لئوناردو داوینچی، به جستجوی نحوی وجود و تحقق آن‌ها، در عوالم می‌پردازد.

در کل، عناوین مباحث این جستار از این قرارند.

مقدمه / ۱. آیا آثار هنری در ذهن وجود دارند؟ ۲. نمونه‌ها و مصداق‌ها؛ ۳. موسیقی و مسئله هویت آنی؛ ۴. بازآفرینی گذشته؛ ۵. هستی‌شناسی نقاشی و مجسمه‌سازی؛ ۶. مسئله بدل‌سازی‌ها.

نویسنده کتاب چیستی هنر، در پایان هر جستار، یک کتابنامه مبسوطی هم می‌آورد، که برای خواننده بسیار راهگشا است.