فیروزه

 
 

افطاری بی‌‌رمضان

احتمالاً پسرعموی پیر پدری‌ام هشتاد و نه سال پیش توی یک ماه رمضان به‌دنیا آمده که اسمش شده «رمضان» و ما صدایش می‌زنیم «عمو رمضان».

جوان‌تر که بوده کسی حریف زبانش نمی‌شد. حالا هم. سه سالی از تاریخ وصیت‌نامه نوشتنش گذشته. حتا نوه، نتیجه‌های کوچکش هم می‌دانند چیزی نمانده تا آخرین نفس‌هایش. رمضانِ دو سال پیش کمر «عمو» خم شد. رمضان قبل عصا به دست شد و امسال زمین‌گیر. ادامه…