چند ماه قبل از شروع جشنواره فیلم فجر خبر از ساخته شدن فیلمی آمد که شخصیت اصلی آن طلبه است. برایم جالب بود ببینم بعد از فیلمهایی همچون زیر نور ماه، پا برهنه در بهشت، طلا و مس و آثاری دیگر این بار قرار است از چه منظری به این صنف پرداخته شود. طلا و مس در جشنوارهٔ قبل توانست خاطرهٔ خوبی در ذهن منتقدان و مردم بگذارد و حالا نوبت حبیب الله بهمنی بود تا، در بازگشت دوباره خود به سینما پس از ده سال، با سیب و سلما قدمی دیگر در این مسیر بردارد و طعم شیرین طلا و مس را در ذائقهٔ تماشاگران تکرار کند.
سیب و سلما داستان طلبه جوانی است که سیبی را میخورد و پس از خوردن سیب به دنبال مالک اصلی آن و جلب رضایت او میگردد و در خلال این جستوجو اتفاقات جالبی برایش رخ میدهد. بهمنی در بازگشت دوباره خود به سینما اثری با مضمون اخلاقی و موضوع حقالناس را به نمایش گذاشته است. با توجه به شخصیت کارگردان، آثار و نوع تفکر او توقعمان غیر از این فیلم چیز دیگری نبود اما به هر حال شخصیت او برای تولید اثری با فرم و محتوای قوی کفایت نمیکند و صرف استفاده از ریتم آرام، نماهای زیبای طبیعت، انتخاب سوژهای اخلاقی و مرتبط با احکام دین و یا قرار دادن طلبه به عنوان شخصیت اول، اثر مطلوب را نتیجه نمیدهد. پس نخست اینکه سیب و سلما جدای از موضوع و کاراکتر نیاز به فیلمنامهای قوی دارد تا بتوان آن را در زمره فیلمهای خوب جشنواره جای داد و بعد ادعا کنیم که فیلم معنویتگرا است و میتواند به عنوان الگو مطرح شود. اساساً تا وقتی فیلم سر و شکل سینمایی و هنری نداشته باشد کمی سخت است درباره پیامها و جزئیات آن قضاوت کنیم. در همین جشنواره بیست و نهم شاهد فیلم جدایی نادر از سیمین ساخته اصغر فرهادی بودیم. فیلمی که علی رغم فضای آن، ریتم تند و یا موضوع اجتماعیاش به شدت اخلاقمدار بود و نوع ساختار آن در ادامه فیلم قبلی کارگردان (درباره الی…) درباره سوژههایی اخلاقی بود که به واقع جهشی در روند فیلمسازی سینمای ایران محسوب میشود. اما سیب و سلما هم با توجه به اینکه موضوعی اخلاقی را دستمایه قرار داده و طبیعتاً تأثیر این مبحث اخلاقی در اجتماع زیاد است میتوانست جذاب، هنری و مخاطبپسند باشد که متأسفانه دچار نقصانهایی است و فیلم موفقی ارزیابی نمیشود. ادامه…