پوشید زره را و مهیای سفر بود
میرفت ولی از همه دلسوختهتر بود
خورشید که در بدرقهاش دست تکان داد
از مشتریان پروپا قرص قمر بود
ادامه…
پوشید زره را و مهیای سفر بود
میرفت ولی از همه دلسوختهتر بود
خورشید که در بدرقهاش دست تکان داد
از مشتریان پروپا قرص قمر بود
ادامه…
در خون نشاند اشکِ یتیمانش
خورشیدِ سرنهاده به زانو را
خیمه به خیمه، داغ، سرایت کرد
آتش زدند معجر و گیسو را
بر خاک،اشکِ شعلهوری افتاد
مَشکی کنارِ بال و پری افتاد
نیزه قیام کرد و سَری افتاد
برهم زدند طاقِ دو ابرو را
ادامه…
بنای دین که با معراج دستان تو کامل شد
به رسم تهنیتگویی برایت آیه نازل شد
«و أتممت علیکم نعمتی» یعنی که ای باران!
غرض از خلقت دریا و صحرا با تو حاصل شد
ادامه…
اصطلاح «شعر حوزه» از آن دست اصطلاحاتی است که در شعر سالهای پس از انقلاب رایج شد. زمانی که شمار قابل توجهی از شاعران جوان نسل انقلاب به تحصیل در حوزههای علمیه مشغول شدند یا به بیان دقیقتر از میان کسانی که در سالهای پس از انقلاب برای تحصیل به حوزههای علمیه رفتند شاعران جوانی برآمدند و کمکم حلقههای شعری خود را در قم و مشهد شکل دادند که در نهایت به برگزاری نخستین کنگره شعر حوزه در سال ۱۳۶۸ منجر شد و تا چند سال پس از آن ادامه یافت.
کمیت و کیفیت شاعران حوزوی آنقدر بود که بتوانند کنگرهای مستقل تشکیل دهند و به عنوان یک حلقه شعری جدی در شعر پس از انقلاب اعلام حضور کنند. از چهرههای پیشکسوتتر مثل استاد جواد محدثی و حجتالاسلام رشاد گرفته تا شاعران جوانتری مثل زکریا اخلاقی، سید عبدالله حسینی، محمدرضا ترکی، سید ابوالقاسم حسینی (ژرفا)، عبدالرضا رضایینیا، تقی پورمتقی، مجتبی مهدوی سعیدی، علیرضا قزوه، هادی سعیدی کیاسری، صابر امامی، احمد شهدادی، صادق رحمانی، سید باقر میرعبداللهی و… و در سالهای بعد یدالله گودرزی، محسن حسنزاده لیلهکوهی، مجتبی تونهای، نعمتا.. شمسیپور و…. به اینها اضافه کنید شاعران افغان را که در حوزههای علمیه تحصیل میکردند و هر کدامشان آرامآرام داشتند برای خود به چهرهای بدل میشدند و در شعر پس از انقلاب جایگاه مییافتند: مثل ابوطالب مظفری، فضلا.. قدسی، قنبرعلی تابش و… ادامه…
۱.
بود روی نیزه سرگرم تماشا آفتاب
گریهها میکرد بر احوال صحرا آفتاب
بر زمین جایی برای نورافشانی نبود
رفت و روشن کرد شبهای سما را آفتاب
آسمان از ضرب سیلی شد کبود و گریه کرد
دردها را کرد با نورش مداوا آفتاب
ادامه…
۱
اخبار میگوید:
«کفشهای کوهنوردی خورشید را
ناشناسی ربوده
اما همه چیز تحت کنترل است
خورشید با اولین هلیکوپتر
خودش را به آسمان خواهد رساند
نگران باد هم نباشید
خلبانهای ما بدتر از اینها هم را داشتهاند».
و بعد توجهمان را جلب میکند به اخبار ترافیک:
«با احتیاط از کنار کوههای اسکیتسوار سبقت بگیرد
آنها مخدر مصرف کردهاند
و ممکن است شام دیشبشان را روی شما بالا بیاورند
و به زمین که با دهان باز خوابیده هم سلام نکنید
شب بدی را پشت سر گداشته
و در آخر اینکه
نگران نباشید همه چیز تحت کنترل است
دنیا هنوز به آخر نرسیده است»
۲
حتی سایهات
دستی تکان نداد برایم
از پشت پنجره
و من که نخواستم شرمندهٔ چشمانم شوم
دل خوش کردم
به دستی که پردهٔ اتاقت
به اجبار کولر برایم تکان میداد
۳
خورشید
آخرین سکهٔ شانسی است
که به آسمان پرتاب شد
و هزاران سال در تردید اینکه شیر روی زمین بیاید یا خط
دور خوش چرخید
عمر شیرها کمتر از هزار سال بود
و هیچ خطی هم بعد از این همه چرخیدن
یک رودهٔ راست توی شکمش نمیماند
و در بهترین حالت دایره از آب در خواهد آمد
حالا هم
اینکه از بدشانسی بالای ابرها رفته
تا خودش را پایین بیندازد
بیشتر از یک شوخی نیست
ما هم بهتر است چشمانمان را ببندیم
و مطمئن باشیم که خود کشیاش هزاران سال طول خواهد کشید
ذبحی از اسماعیل آبیتر بیاور
از دامنی آبیتر از هاجر بیاور
آبیتر از خون، سرختر از آسمانها
جام عطش را تا لب کوثر بیاور
ادامه…