فیروزه

 
 

هنر از منظر ارسطو

تأملاتی درباب فلسفهٔ هنر اسلامی - قسمت پنجم

اشاره: بحث این سلسه نوشتار، دربارهٔ تعریف هنر اسلامی است. تعریف‌های موجود درباب چیستی «هنر اسلامی»، به دو گروه «تعریف‌های توصیفی» که معطوف به آثار هنری عینی‌اند و «تعریف‌های تجویزی» که متکی بر نظریات فیلسوفان و پژوهشگران هستند، تقسیم شد و گفتیم که تقریباً همهٔ تعریف‌هایی که در آثار حکما و فیلسوفان دربارهٔ هنر اسلامی، وجود دارد، در شمار تعریف‌های تجویزی هستند و مشخص‌کنندهٔ معیارها و چارچوب خاصی‌اند که الزاماً انطباقی با مصادیق هنر اسلامی ندارند بلکه باید و نبایدهایی را برای هنر وضع می‌کنند و بر اساس این باید و نبایدها ممکن است بسیاری از آثاری که در عرف هنرمندان به عنوان اثر هنری اسلامی شناخته می‌شوند، از دایرهٔ هنر اسلامی بیرون بمانند.

ارسطو و هنر
میراث فلسفی‌ای که ما امروزه آن را به عنوان فلسفه اسلامی می‌شناسیم، با ترجمهٔ آثار ارسطو به زبان عربی آغاز شد و سپس با ابتکارات بدیع و شگرف فیلسوفان ایرانی مسلمان به بالندگی رسید. مهم‌ترین فیلسوفی که سهم بسیاری در پرورش این فلسفه داشت، ابن سینا بود. پر بی‌راه نیست اگر بگوییم ابن سینا هنوز هم پس از گذشت هزار سال، نزد ارسطو شناسان جهان، در شمار مهم‌ترین شارحان آثار ارسطو است و به رغم عمر کوتاهش، آثار فراوانی از خود به جا نهاد که عمدهٔ آن‌ها مکتوبات فلسفی اوست. ما برای کاوش دربارهٔ معنای هنر و نیز هنر اسلامی، نخست باید آثار این فیلسوف مسلمان را جست‌و‌جو کنیم و پس از او به دیگران بپردازیم. اما قبل از ابن‌سینا، به دلیل اثرپذیری فراوانی که فلسفهٔ او و نیز سایر فلاسفهٔ ایرانی از ارسطو داشته، تعربف هنر را ازدیدگاه ارسطو بررسی خواهیم کرد. ادامه…


 

تأملاتی درباب فلسفه هنر اسلامی

قسمت چهارم

اشاره: در قسمت‌های پیشین این سلسله نوشتار، از روش توصیفی برای تعریف هنراسلامی سخن گفتیم و ضمن تشریح و به کارگیری این روش در تبیین مفهوم هنر اسلامی، شناخت مفهوم معرَف را به عنوان هدف ارائهٔ تعریف ذکر کردیم و نهایتاً بررسی امکان ارائهٔ تعریف بر اساس روش توصیفی را مقدم بر ساختن و پرداختن تعریفی دانستیم که بر مصادیق مفهوم معرَف مطابقت نداشته باشد. دشواری که در تعریف هنر اسلامی وجود داشت نخست، برخاسته از دشواری در تعریف هنر بود و دوم به وصف اسلامی بودن . در نوشتار حاضر ما پی‌جوی این نکته‌ایم که اسلامی‌بودن هنر را چگونه می‌توانیم توضیح دهیم؟

یک تلقی کلی از هنر اسلامی
اسلامی بودن هنر چنان‌که در قسمت نخست این سلسله گذشت، عنوانی است که تعبیرهای متفاوتی می‌توان از آن داشت؛ معناهایی که بدان‌ها اشاره ‌کردیم و به تا اندازه‌ای برخی از آن‌ها پرداختیم: اینکه هنر اسلامی به معنای هنری باشد که در تمدن اسلامی نشو و نما یافته، هنری که توسط هنرمندان مسلمان خلق شده، هنری که در جغرافیای جهان اسلام رایج است، هنری که نمادهای اسلامی را به کارگرفته، هنری که در فرم یا محتوا اسلامی است و یا هنری که باید و نبایدهای شریعت اسلام دربارهٔ آن لحاظ شده است؛ همه یا برخی از این تعابیر، ممکن است با شنیدن عنوان «هنر اسلامی» به ذهنمان متبادر شود و ما پیش‌تر گفتیم که آنچه از همهٔ این تعابیر به دست می‌آید عبارت است از نحوه‌ای انتساب یک شاخهٔ هنری به اسلام. ادامه…


 

تأملاتی در باب فلسفهٔ هنر اسلامی

قسمت سوم

اشاره: در شمارهٔ پیش با بررسی هنر اسلامی در قرن پنجم هجری، سعی کردیم تا روش توصیفی را در تعریف هنر اسلامی با بهره‌گیری از مروری بر هنر در یک دوره از تمدن اسلامی، آغاز کنیم. این گام نخست، تنها تمثیلی برای اسباب شکل‌گیری مفهومی از هنر اسلامی در ذهن ما بود که از بررسی آثار هنری در قرن پنجم حاصل شده بود. در نهایت، مفهوم به‌دست آمده در مواجهه با آثار جدید هنری، دستخوش تغییراتی قرار می‌گرفت و تعریف اولیه‌ای که از هنر اسلامی در ذهن ما شکل گرفته بود با مشاهدهٔ آثار جدید هنری، جرح و تعدیل می‌شد و این اشاره‌ای به گام دومِ روش توصیفی برای تعریف هنر اسلامی بود. ادامه…


 

تأملاتی در باب فلسفهٔ هنر اسلامی

قسمت دوم

اشاره: در شمارهٔ پیش، ضمن تأملی در مفهوم هنر اسلامی و دشواری‌هایی که در تعریف و شناسایی این مفهوم وجود دارد، به توضیح دربارهٔ «روش توصیفی» به عنوان مدخلی مناسب برای آشنایی با مفاهیم از جمله، «هنر اسلامی» پرداختیم و نهایتاً به کاربرد این روش در هنر اسلامی با ذکر نکاتی که در شمار اهم ملزومات کاربست روش توصیفی در مفهوم هنر اسلامی بود، اشاره کردیم. ادامه…


 

تأملاتی در باب فلسفهٔ هنر اسلامی

علی مهجور

قسمت اول

«فلسفهٔ هنر اسلامی» شاید در نگاه نخست عنوانی مانند سایر زیرشاخه‌های فلسفهٔ هنر تلقی شود؛ مانند فلسفهٔ هنر یونان یا فلسفهٔ هنر قرون وسطی. اما تفاوت عنوان نخست با هر زمینهٔ فلسفی دیگر در وادی هنر، هنگامی روشن می‌شود که به چند و چون موجود درباب هنر اسلامی، واقف باشیم. هنر اسلامی نه مانند هنر یونان تکیه بر زیبایی محض و جذابیت بصری مبتنی بر فلسفه‌ای برآمده از اسطوره دارد و نه همچون هنر قرون وسطی، خدای متجسد را در مرکز آفرینش‌های هنری خود قرار داده؛ و البته این همهٔ تفاوت هنر اسلامی با هنرهای دیگر نیست؛ چنان‌که می‌توان هنرهای اقلیمی و نیز تاریخی متفاوت را برشمرد و برای هر یک ویژگی خاصی را ذکر کرد که در هنرهای دیگر نباشد. از این رو آنچه اهمیت دارد مشخص کردن عنصری ایجابی در هنر اسلامی است تا بتوان به مدد آن، بین هنری که اسلامی است و هنری که اسلامی نیست، تمایز نهاد. ادامه…